Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
adductor
U
عضله نزدیک کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
flexor
U
عضله خم کننده
benders
U
عضله خم کننده
bender
U
عضله خم کننده
abductor
U
عضله دور کننده
abductors
U
عضله دور کننده
sphincter
U
عضله تنگ کننده
stabilizer muscule
U
عضله ثابت کننده
evertor
U
عضله برون گرداننده عضله راجعه
retentor
U
عضله نگاهدارنده عضله ماسکه
adducent
U
نزدیک کننده
adductor
U
نزدیک کننده
find touch
U
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
inside
U
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides
U
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
close
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
inshore
U
نزدیک کرانه نزدیک ساحل
point bland
U
بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
approached
U
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches
U
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach
U
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
triceps
U
عضله سه سر
muscle
U
عضله
thews
U
عضله
muscles
U
عضله
cramps
U
گرفتگی عضله
antagonists
U
عضله مخالف
splenius
U
عضله محرکه
antagonist
U
عضله مخالف
cramp
U
گرفتگی عضله
myalgia
U
درد عضله
tics
U
پرش عضله
orbicular muscle
U
عضله باسطه
biceps
U
عضله دوسر
transverse
U
عضله مستعرضه
flexor
U
عضله تاکننده
sweeney
U
فلج عضله
myography
U
عضله نگاری
myograph
U
عضله نگار
sweeny
U
فلج عضله
protractor
U
عضله ممدده
protractors
U
عضله ممدده
ejaculator
U
عضله انزال
agonist muscle
U
عضله موافق
extensor
U
عضله بازکننده
trapezius
U
عضله ذوذنقه
pronator
U
عضله مکبه
ciliary muscle
U
عضله مژگانی
adducent muscle
U
عضله مقربه
tic
U
پرش عضله
stabilizer muscule
U
عضله نگاهدارنده
humeri
U
استخوان عضله
smooth muscule
U
عضله صاف
humeruses
U
استخوان عضله
sartorius
U
عضله خیاطه
humerus
U
استخوان عضله
tensor
U
عضله ممدده
tonus
U
خاصیت انقباض عضله
relaxes
U
ازاد و شل شدن عضله ها
relax
U
ازاد و شل شدن عضله ها
myosin
U
پروتئین اساسی عضله
crick
U
انقباض عضله پیداکردن
tonicity
U
کشیدگی طبیعی عضله
supinator muscle
U
عضله برون گردان
supinator
U
عضله مدیره بخارج
injured muscle
U
عضله اسیب دیده
relaxing
U
ازاد و شل شدن عضله ها
lobe
U
بخشی از عضله یا مغز
psoas
U
عضله قطن پیسواس
lobes
U
بخشی از عضله یا مغز
archer's paralysis
U
گرفتگی عضله کمانگیر
pulled muscle
U
عضله کشیده شده
myocardium
U
عضله قلب میان دل
tonus
U
کشیدگی طبیعی عضله
calf machine
U
دستگاه پرورش عضله
complexus
U
عضله پهن گردن
mid wicket
U
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
crimp
U
پیچش وانقباض عضله درخواب
epicardium
U
قسمت خارجی عضله قلب
external rectus
U
عضله مستقیم برون چشمی
crimps
U
پیچش وانقباض عضله درخواب
crimped
U
پیچش وانقباض عضله درخواب
hamstring pull
U
کشیدگی عضله پشت ران
tone
U
کشیدگی طبیعی عضله حال و هوا
tones
U
کشیدگی طبیعی عضله حال و هوا
myoglobin
U
پروتئینی محتوی اهن قرمزدر عضله
masseter
U
ماهیچه مخصوص جویدن عضله مضغ
cramp in the calf
U
گرفتگی عضله پشت ساق پا
[پزشکی]
charley horse
[American]
[colloquial]
U
گرفتگی عضله پشت ساق پا
[پزشکی]
levator
U
عضله بالابر ماهیچهای که عضو را بالامیبرد
cramp in the leg
U
گرفتگی عضله پشت ساق پا
[پزشکی]
d. muscle
U
ماهیچه سه گوش شانه عضله دالی
systremma
[leg cramps]
U
گرفتگی عضله پشت ساق پا
[پزشکی]
charleyhorse
[American]
[colloquial]
U
گرفتگی عضله پشت ساق پا
[پزشکی]
isokinetic exercise
U
تقویت عضله ها به کمک وسایل مقاومتی
fascicle
U
دستهای از رشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
stapedial
U
وابسته به عضله واستخوان رکابی گوش میانی
fasciculus
U
دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
iron boot
U
کفش اهنی تمرینی برای تقویت عضله پا
isotonic exercise
U
تقویت عضله ها به کمک وسایل مقاومتی محرک
charly horse
U
کشیدگی یا گرفتگی عضله ران کشتی گیر
fascicule
U
دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
gluteus
U
یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
approach lane
U
مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
best gold
U
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
myocarditis
U
اماس ماهیچه قلب ورم عضله قلب
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
nigh
U
نزدیک
close
U
نزدیک
beside
U
نزدیک
next door to
U
نزدیک
at hand
U
نزدیک
accessible
U
نزدیک
hard by
U
نزدیک
nearby
U
نزدیک
on the verge of
U
نزدیک به
on the eve of
U
نزدیک
to gain ground upon
U
نزدیک
caudal
U
نزدیک به دم
upcoming
U
نزدیک
up to
<idiom>
U
نزدیک به
up against
<idiom>
U
نزدیک به
hand to hand
U
نزدیک
near upon
U
نزدیک
nearer
U
نزدیک
nearest
U
نزدیک
nearing
U
نزدیک
nears
U
نزدیک
near at hand
U
نزدیک
foreby
U
نزدیک
forbye
U
از نزدیک
forbye
U
نزدیک
forby
U
از نزدیک
forby
U
نزدیک
neighbouring
U
نزدیک
neared
U
نزدیک
near-
U
نزدیک
fast by
U
نزدیک
close up
U
از نزدیک
close-up
U
از نزدیک
not ahunderd mails flom
U
نزدیک
close by
U
نزدیک
close-ups
U
از نزدیک
hand-to-hand
U
نزدیک
close aboard
U
نزدیک
proximate
U
نزدیک
near by
U
نزدیک
near by
U
نزدیک به
near
U
نزدیک
cephalo
U
نزدیک به سر
forthcoming
U
نزدیک
closest
U
نزدیک
vicinal
U
نزدیک
imminent
U
نزدیک
in sight
U
نزدیک
closer
U
نزدیک
by
U
از نزدیک
approaching
U
نزدیک
narrowly
U
از نزدیک
contiguous
U
نزدیک
adjacent
U
نزدیک
closes
U
نزدیک
towards
U
نزدیک
neared
U
نزدیک به ضربه
offing
U
در اینده نزدیک
nearsightedness
U
نزدیک بینی
neighbor
U
همسایه نزدیک
foreground
U
نزدیک نما
at
U
پهلوی نزدیک
close coordination
U
هماهنگی نزدیک
draw on
U
نزدیک شدن
to draw near or nigh
U
نزدیک شدن
close coordination
U
همکاری نزدیک
almost
U
بطور نزدیک
going on
U
نزدیک شدن
whitish
U
نزدیک به سفید
draw near
U
نزدیک شدن
close in
U
نزدیک شدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com