Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
love
U
عشق داشتن عاشق بودن
loved
U
عشق داشتن عاشق بودن
loves
U
عشق داشتن عاشق بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to be in love
U
عاشق بودن
fall for
<idiom>
U
خیلی عاشق بودن
side with
<idiom>
U
عاشق چیزی بودن
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
suspecting
U
شک داشتن مظنون بودن
suspect
U
شک داشتن مظنون بودن
suspects
U
شک داشتن مظنون بودن
requiring
U
نیاز داشتن لازم بودن
abounds
U
زیاد بودن وفور داشتن
may
U
توانایی داشتن قادر بودن
expect
U
انتظار داشتن منتظر بودن
expected
U
انتظار داشتن منتظر بودن
expecting
U
انتظار داشتن منتظر بودن
expects
U
انتظار داشتن منتظر بودن
dominate
U
حکمفرما بودن تسلط داشتن
to have patience
U
شکیبا بودن صبر داشتن
abounding
U
زیاد بودن وفور داشتن
abounded
U
زیاد بودن وفور داشتن
undulate
U
تموج داشتن موجدار بودن
finger in the pie
<idiom>
U
دست داشتن ،مسئول بودن
tends
U
متمایل بودن به گرایش داشتن
tending
U
متمایل بودن به گرایش داشتن
tended
U
متمایل بودن به گرایش داشتن
required
U
نیاز داشتن لازم بودن
tend
U
متمایل بودن به گرایش داشتن
undulated
U
تموج داشتن موجدار بودن
undulates
U
تموج داشتن موجدار بودن
require
U
نیاز داشتن لازم بودن
dominated
U
حکمفرما بودن تسلط داشتن
dominates
U
حکمفرما بودن تسلط داشتن
merits
U
شایسته بودن استحقاق داشتن
sites
U
قرار داشتن مستقر بودن
mattering
U
مهم بودن اهمیت داشتن
detesting
U
تنفر داشتن از بیزار بودن از
site
U
قرار داشتن مستقر بودن
adhere
U
توافق داشتن متفق بودن
detests
U
تنفر داشتن از بیزار بودن از
matters
U
مهم بودن اهمیت داشتن
adhered
U
توافق داشتن متفق بودن
deserves
U
سزاوار بودن شایستگی داشتن
requires
U
نیاز داشتن لازم بودن
adheres
U
توافق داشتن متفق بودن
adhering
U
توافق داشتن متفق بودن
deserve
U
لایق بودن استحقاق داشتن
detest
U
تنفر داشتن از بیزار بودن از
yearn
U
اشتیاق داشتن مشتاق بودن
deserves
U
لایق بودن استحقاق داشتن
to have an interest
[in]
U
سهم داشتن
[شریک بودن]
[در]
sited
U
قرار داشتن مستقر بودن
matter
U
مهم بودن اهمیت داشتن
mattered
U
مهم بودن اهمیت داشتن
meriting
U
شایسته بودن استحقاق داشتن
yearns
U
اشتیاق داشتن مشتاق بودن
yearned
U
اشتیاق داشتن مشتاق بودن
adequateness
U
توافق داشتن متفق بودن
merited
U
شایسته بودن استحقاق داشتن
deserve
U
سزاوار بودن شایستگی داشتن
merit
U
شایسته بودن استحقاق داشتن
to be together with somebody
U
با کسی بودن و رابطه جنسی داشتن
equivalents
U
همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
To be in the ring (arena).
U
تو گود بودن ( درمتن قرار داشتن )
equivalent
U
همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
overpoise
U
مهمتر بودن از بیشتر نفوذ داشتن از
play second fiddle to someone
<idiom>
U
ازنظر مهم بودن مقام دوم داشتن
To be a good conversationalist .
U
دهان گرمی داشتن ( خوش صحبت بودن )
outclassing
U
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclasses
U
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
to wobble
[rotate unevenly]
U
لنگ بودن
[تاب داشتن]
[به طور نامنظم چرخیدن]
[اصطلاح روزمره]
outclass
U
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassed
U
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
shimmers
U
روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmered
U
روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmer
U
روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmering
U
روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
stand by
<idiom>
U
پشت کسی بودن ،هوای کسی را داشتن
amonrist
U
عاشق
loveerless
U
بی عاشق
inamorato
U
عاشق
love some
U
عاشق
amorous
U
عاشق
amorist
U
عاشق
lovers
U
عاشق
leman
U
عاشق
lover
U
عاشق
goo goo
U
عاشق
inamorata
U
زن عاشق
swain
U
عاشق
fall in love with
U
عاشق شدن به
To fall in love (with someone).
U
عاشق شدن
adored
U
عاشق شدن
adore
U
عاشق شدن
f. of books
U
عاشق کتاب
amorist
U
عاشق پیشه
in love
<idiom>
U
عاشق شدن
kleptomaniac
U
عاشق سرقت
plighted lovers
U
دو تن عاشق ومعشوق
paramour
U
عاشق معشوقه
adores
U
عاشق شدن
philharmonic
U
عاشق موسیقی
philobiblic
U
عاشق کتاب
head over heel in love
<idiom>
U
یک دل نه صد دل عاشق شدن
lover like
U
عاشق وار
amative
U
عاشق پیشه
narcissist
U
عاشق خود
shutterbug
U
عاشق عکاسی
adoring
U
عاشق شدن
kleptomaniacs
U
عاشق سرقت
She loves to have a lot of doges .
U
عاشق اینست که سگ نگاهدارد
to fall in love with a woman
U
بزنی عاشق شدن
stagestruck
U
عاشق صحنه نمایش
to fall in love with a woman
U
عاشق زنی شدن
fall in love with
<idiom>
U
عاشق کسی شدن
adorer
U
ستایش کننده عاشق
outdoorsy
<adj.>
U
عاشق هوای آزاد
sweet on
<idiom>
U
عاشق کسی شدن
to fall in love
[with somebody]
U
عاشق
[کسی]
شدن
To fall in love at first sight.
U
بانگاه اول عاشق شدن
stage-struck
U
عاشق هنرپیشگی و صحنهی نمایش
narcissus
U
جوان رعنایی که عاشق تصویرخودشد
lovelorn
U
عاشق دلخسته غمزده عشق
He doesnt do it for our black eyes.
U
عاشق چشم وابروی ماکه نیست
aegisthus
U
فرزند Thyestes قاتل Atreus و عاشق کلیتمنسترا
bibliophile
U
کتاب جمع کن عاشق شکل وفاهر کتب
in love - engaged - married
U
عاشق . نامزد . متاهل
[مرحله هایی که تا ازدواج طی میشوند]
to turn somebody's head
<idiom>
U
کسی را دیوانه وار عاشق خود کردن
[اصطلاح مجازی]
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
U
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
U
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
to have short views
U
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contain
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
upkeep
U
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
to mind
U
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
up to it/the job
<idiom>
U
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
correspond
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponds
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbers
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be in one's right mind
U
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
outnumber
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
validity of the credit
U
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
lurk
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fittest
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
reasonableness
U
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
lurked
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fits
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
to be hard put to it
U
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
lurking
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fit
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
to be in a habit
U
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
look out
U
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
belonged
U
مال کسی بودن وابسته بودن
To be on top of ones job .
U
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
belongs
U
مال کسی بودن وابسته بودن
lurks
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to look out
U
اماده بودن گوش بزنگ بودن
belong
U
مال کسی بودن وابسته بودن
monitor
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
pend
U
معوق بودن بی تکلیف بودن
resided
U
ساکن بودن مقیم بودن
want
U
فاقد بودن محتاج بودن
conditionality
U
شرطی بودن مشروط بودن
abutted
U
مماس بودن مجاور بودن
having
U
مالک بودن ناگزیر بودن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com