English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
despatched U عزیمت فرستادن پیام
despatches U عزیمت فرستادن پیام
despatching U عزیمت فرستادن پیام
dispatch U عزیمت فرستادن پیام
dispatched U عزیمت فرستادن پیام
dispatches U عزیمت فرستادن پیام
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to send a message U پیام فرستادن
radiographic U پیام رادیوتلگرافی فرستادن
radios U پیام رادیویی فرستادن
radioing U پیام رادیویی فرستادن
radioed U پیام رادیویی فرستادن
radio U پیام رادیویی فرستادن
radiograph U پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
radiographs U پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
InBox U خصوصیات سیستم پیام گذاری پنجره که میتواند پیام الکترونیکی کاربر را نگه دارد که شامل پیام ارسالی روی شبکه
challenge and reply U ذکر گوینده و گیرنده پیام اعلام دادن و گرفتن پیام
piggybacking U استفاده از پیام ارسالی برای انتقال تصدیق از یک پیام که زودتر دریافت شده است
InBox U پیام فکس و پیام ارسالی روی انیترنت است
quoting U خصوصیتی در پستهای الکترونیکی که امکان پاسخ دادن به پیام به همراه متن پیام اصلی میدهد
authentication U استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است
prompts U پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompt U پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompted U پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
receipt notification U خصوصیتی در بیشتر برنامههای پست الکترونیکی که یک پیام خودکار را ارسال میکند برای تایید اینکه پیام دریافت شده است
radiograms U پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
radiogram U پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
UA U نرم افزاری که اطمینان حاصل میکند که پیام پستی اطلاعات ابتدایی صحیح دارد و سپس آنرا به عامل ارسال می فرستدتا پیام را به مقصد بفرستد
codress U نوعی پیام که کلیه متن ان فقط به رمز ارسال میشود گیرندگان رمزی پیام باادرس رمزی
anagrams U استفاده از ترکیب رمزها برای کشف پیام کشف پیام بااستفاده از رمزهای مرکب
anagram U استفاده از ترکیب رمزها برای کشف پیام کشف پیام بااستفاده از رمزهای مرکب
polynomial code U سیستم تشخیص خطا که از مجموعهای از قوانین ریاضی اعمال شده به پیام پیش از ارسال و سپس پس از دریافت یا تولید مجدد پیام اصلی تشکیل شده است
exit U عزیمت
partings U عزیمت
parting U عزیمت
departure line U خط عزیمت
departures U عزیمت
going U عزیمت
departure U عزیمت
exits U عزیمت
line of departure U خط عزیمت
ended U کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
ends U کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
end U کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
departures U نقطه عزیمت
vamoose U عزیمت کردن
departure U نقطه عزیمت
get around <idiom> U عزیمت کردن
departure air field U فرودگاه عزیمت
embarcation U عزیمت باکشتی
pike U عزیمت کردن
outgo U هزینه عزیمت
goes U عزیمت کردن
go U عزیمت کردن
port of embarkation U بندر عزیمت
flight U عزیمت گریز
begone U خارج شو عزیمت کن
estimated time of departure U زمان تقریبی عزیمت
an abrupt departure U عزیمت بدون تشریفات
routing U تعیین مسیرعبور عزیمت
stepping off place U نقطه یامحل عزیمت
MTA U نرم افزاری که پیام پستی جدید را متوقتا ذخیره میکند و پس به مقصد صحیح می فرستد. در بیشتر برنامههای کاربردی پست الکترونیکی عوامل ارسال پیام مقصدی وجود دارند. هر یک برای یک نوع روش ارسال .
service message U پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
wilco U پیام را اجرامی کنم پیام رسید اجرا می کنم
jumping off place U شروع بکاری نقطه عزیمت
Date of departure . Departure date. U تاریخ عزیمت (روز حرکت )
routing U عزیمت کردن راه افتادن
time table U جدول زمانی ورود و عزیمت
acknowledges U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledge U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
dispatched U فرستادن
consigning U فرستادن
consigns U فرستادن
despatches U فرستادن
despatched U فرستادن
consigned U فرستادن
to send back U پس فرستادن
send in U فرستادن
send out U فرستادن
send round U فرستادن
to a. letter U فرستادن
to send off U فرستادن
dispatches U فرستادن
despatch U فرستادن
dispateh U فرستادن
dispatch U فرستادن
despatching U فرستادن
consign U فرستادن
hand over U فرستادن
to serve a subpoena on U فرستادن
send back U پس فرستادن
send U فرستادن
remitted U فرستادن
to send off U فرستادن
packs U فرستادن
pack U فرستادن
sends U فرستادن
remitting U فرستادن
remits U فرستادن
remit U فرستادن
give off <idiom> U فرستادن
sending U فرستادن
parting salute U سلام نظامی با توپ و غیره برای عزیمت اشخاص سلام بدرقه
send-up U بزندان فرستادن
pulsing U فرستادن موج
send up U بزندان فرستادن
delegated U به نمایندگی فرستادن
jamming U پارازیت فرستادن
imparadise U به بهشت فرستادن
circularize U بخشنامه فرستادن به
returns U پس فرستادن عودت
retransmit U دوباره فرستادن
mail U باپست فرستادن
call for some one U پی کسی فرستادن
to call for anyone U پی کسی فرستادن
mails U باپست فرستادن
transmissibility U قابلیت فرستادن
send on U جداگانه فرستادن
missend U اشتباها فرستادن
send-ups U بزندان فرستادن
return U پس فرستادن عودت
delegating U به نمایندگی فرستادن
consignments U امانت فرستادن
issue U نشریه فرستادن
remittance U فرستادن پول
consignment U امانت فرستادن
returning U پس فرستادن عودت
mission U بماموریت فرستادن
forward U فرستادن رساندن
remittances U فرستادن پول
missions U بماموریت فرستادن
issued U نشریه فرستادن
issues U نشریه فرستادن
returned U پس فرستادن عودت
to send down rain U باران فرستادن
to send on fools errand U پی نخودسیاه فرستادن
delegate U به نمایندگی فرستادن
forwarded U فرستادن رساندن
delegates U به نمایندگی فرستادن
to send for a person U بی کسی فرستادن
to send something to my friend U چیزی را به دوستم فرستادن
afforce U نیروی کمکی فرستادن به
order about U پیوسته پی فرمان فرستادن
refers U فرستادن بازگشت دادن
fades U کج فرستادن گوی گلف
refer U فرستادن بازگشت دادن
fade U کج فرستادن گوی گلف
follow the ball U دنبال توپ فرستادن
circularize U پرسش نامه فرستادن
to send to the press U برای چاپ فرستادن
to send soldiers into the streets U سربازان را به خیابانها فرستادن
referred U فرستادن بازگشت دادن
transmissibility U فرا فرستادن پذیری
dispatched U روانه کردن فرستادن
re export U دوباره بیرون فرستادن
to send for a person U عقب کسی فرستادن
dispatches U روانه کردن فرستادن
to post a letter [British English] U نامه ای را با پست فرستادن
to mail a letter [American English] U نامه ای را با پست فرستادن
dispatch U روانه کردن فرستادن
despatching U روانه کردن فرستادن
to e. carpets to the europe U فرش به اروپا فرستادن
deliver U فرستادن توپ به هدف
red herring U پی نخود سیاه فرستادن
despatches U روانه کردن فرستادن
delivers U فرستادن توپ به هدف
red herrings U پی نخود سیاه فرستادن
despatched U روانه کردن فرستادن
black concept U علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
ships U باکشتی فرستادن یا حمل کردن
wirephoto U بوسیله بی سیم عکس فرستادن
schools U بمدرسه فرستادن درس دادن
school U بمدرسه فرستادن درس دادن
accred it U با استوارنامه فرستادن اعتبارنامه دادن
to call somebody to [for] something U پی کسی فرستادن به خاطر چیزی
dispatchment U ارسال [اعزام] [گسیل] [فرستادن ]
outclearing U فرستادن چک و قبض به بنگاه پایاپاپای
ship U باکشتی فرستادن یا حمل کردن
ships U با کشتی حمل کردن فرستادن
fool's errand U فرستادن دنبال نخود سیاه
fool's errands U فرستادن دنبال نخود سیاه
ship U با کشتی حمل کردن فرستادن
serve a notice on someone U برای کسی اخطار فرستادن
railroad U با راه اهن فرستادن یا سفر کردن
frank U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franked U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
relegated U محول کردن به جای بدتر فرستادن
disseminated U توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
disseminates U توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
relegate U محول کردن به جای بدتر فرستادن
franks U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
relegating U محول کردن به جای بدتر فرستادن
franking U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
relegates U محول کردن به جای بدتر فرستادن
frankest U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franker U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
ascender U وسیله مکانیکی برای فرستادن بار
disseminating U توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
railroads U با راه اهن فرستادن یا سفر کردن
consign U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
consigned U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
consigning U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
supplying U فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
to send a message to somebody U پیامی به کسی فرستادن [سیاسی یا اجتماعی]
to send for a person U پیغام برای کسی فرستادن که بیا
disseminate U توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com