Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
flanker
U
عده مامور تک جناحی استحکامات جناحی یکان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
out flanking
U
جناحی
flank development
U
گسترش جناحی
flank observation
U
دیدبانی جناحی
flanking fire
U
اتش جناحی
to roll up the enemy line
U
حمله جناحی
flank
U
احاطه جناحی
flanked
U
احاطه جناحی
flanking
U
احاطه جناحی
lateral
U
جنبی جناحی
abutment
U
پایه جناحی
flank openings
U
گشایشهای جناحی شطرنج
pinions
U
چرخ دنده جناحی
pinion
U
چرخ دنده جناحی
pinioning
U
چرخ دنده جناحی
alate
U
دارای قسمتهای جناحی
epaulement
U
استحکام موقتی جناحی مترس
abutment
U
پایه جناحی پشت بند دیوار
wingman
U
خلبانی که خارج از فرمان دسته هوایی حرکت میکند خلبان جناحی
tetrapterous
U
دارای چهار بال چهار جناحی
shadower
U
یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
affiliated unit
U
یکان احتیاط مامور به ادارات غیرنظامی
out flank
U
دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
hunter killer
U
نیروهای شکاری و انهدامی دریایی یکان مامور جستجو وانهدام زیردریایی دشمن
seabee
U
گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
detachments
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
field work
U
استحکامات صحرایی استحکامات
rading party
U
قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
zeroed out
U
ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
visit of courtesy
U
بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
force augmentation
U
تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
tenant
U
یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
tenants
U
یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
parent
U
یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
detail
U
شرح مفصل یکان بقیه یکان
subactivity
U
یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
detailing
U
شرح مفصل یکان بقیه یکان
line replacement
U
یکان تعویض کننده یکان جبهه
combat arms
U
یکان رزمی یکان درگیر در رزم
designations
U
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
designation
U
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
delegated
U
مامور فرستاده مامور کردن
delegating
U
مامور فرستاده مامور کردن
delegate
U
مامور فرستاده مامور کردن
delegates
U
مامور فرستاده مامور کردن
transfer processing
U
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
tactical element
U
یکان رزمی یکان تاکتیکی
unit mill
U
سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
command information program
U
برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
fortifications
U
استحکامات
forts
U
استحکامات
casemate
U
استحکامات
worked
U
استحکامات
work
U
استحکامات
fieldwork
U
استحکامات
fortification
U
استحکامات
rampart
U
استحکامات
pioneer
U
مهندس استحکامات
jetties
U
استحکامات جنگی
fortress
U
استحکامات نظامی
pioneered
U
مهندس استحکامات
pioneers
U
مهندس استحکامات
fiedl fortifications
U
استحکامات صحرایی
ensconcing
U
استحکامات ساختن
ensconces
U
استحکامات ساختن
ensconced
U
استحکامات ساختن
ensconce
U
استحکامات ساختن
jetty
U
استحکامات جنگی
counter approach
U
استحکامات متقابله
rampire
U
استحکامات خاکریز
bastion
U
سنگر و استحکامات
fortresses
U
استحکامات نظامی
vallation
U
استحکامات خندق
bastions
U
سنگر و استحکامات
fortified
U
دارای استحکامات
readiness condition
U
وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
beachmaster's unit
U
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
defence
U
دفاع کردن استحکامات
dug in
U
استحکامات سنگر اماده
defense
U
دفاع کردن استحکامات
castellate
U
دارای استحکامات کردن
rampart
U
دارای استحکامات کردن
defenses
U
دفاع کردن استحکامات
horn-work
U
[استحکامات بیرونی با دو سنگر]
advanced work
U
استحکامات اصلی ساختمان
vallum
U
دارای استحکامات کردن
Cashel
U
[استحکامات دفاعی ایرلندی]
fortified church
U
[کلیسایی دارای استحکامات نظامی]
trench
U
استحکامات خندقی شیار طولانی
sally port
U
درب اصلی قلعه یا استحکامات
fortified
U
سنگربندی شده دارای استحکامات
trenches
U
استحکامات خندقی شیار طولانی
defilade
U
جان پناه استحکامات تدافعی
vallum
U
بارو باره استحکامات خاکریز بارودارکردن
redoubt
U
موضع محصور دفاعی کوچک حفاظ استحکامات
contravallation
U
استحکامات وسنگرخارجی که محاصره کنندگان میان اردوی خودوشهرمیس
redan
U
استحکامات دوپهلو که گوشه برجستهای ازان بیرون می ایستد
aeromedical unit
U
یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
casualty staging unit
U
یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
staging unit
U
یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
cellular unit
U
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
division slice
U
یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
guiden
U
پرچم یکان پرچم نماینده یکان
castellation
U
تهیه استحکامات تدافعی سنگربندی کردن مستحکم کردن
commissioner
U
مامور
commissionaire
U
مامور
commissionaires
U
مامور
bedell
U
مامور
functionery
U
مامور
officer
U
مامور
functionaries
U
مامور
officers
U
مامور
official
U
مامور
commissioners
U
مامور
bedel
U
مامور
appointed
U
مامور
missionaries
U
مامور
agents
U
مامور
missionary
U
مامور
ranksman
U
مامور صف
functionary
U
مامور
agent
U
مامور
pursuivant
U
مامور
fortifies
U
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortify
U
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortifying
U
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
bureaucrat
U
مامور اداری
inquisitors
U
مامور تحقیق
assignee
U
نماینده مامور
inquisitor
U
مامور تحقیق
investigators
U
مامور تحقیق
High Commissioner
U
مامور عالیرتبه
High Commissioners
U
مامور عالیرتبه
attackman
U
مامور حمله
envoi
U
مامور نماینده
consular officer
U
مامور کنسولی
emissaries
U
مامور مخفی
investigator
U
مامور تحقیق
officers
U
مامور متصدی
diplomatic officer
U
مامور سیاسی
emissary
U
مامور مخفی
communicants
U
مامور ابلاغ
emissary
U
مامور سری
executors
U
مامور اجرا
emissaries
U
مامور سری
custom assersor
U
مامور گمرک
diplomatic agent
U
مامور سیاسی
customs appraisor
U
مامور گمرک
executor
U
مامور اجرا
scout
U
مامور اکتشاف
officer
U
مامور متصدی
scouted
U
مامور اکتشاف
scouts
U
مامور اکتشاف
hangman
U
مامور اعدام
hangmen
U
مامور اعدام
communicant
U
مامور ابلاغ
bureaucrats
U
مامور اداری
bumbailiff
U
مامور اجرا
counterspy
U
مامور ضد جاسوسی
customs officer
U
مامور گمرک
executive bailiff
U
مامور اجرا
paymasters
U
مامور پرداخت
secret agent
U
مامور مخفی
police officers
U
مامور پلیس
police officer
U
مامور پلیس
waggoner
U
مامور واگن
typographer
U
مامور چاپخانه
executioner
U
مامور اعدام
executioners
U
مامور اعدام
tollman
U
مامور نواقل
probation officer
U
مامور نافر
probation officers
U
مامور نافر
sergeant at arms
U
مامور اجرا
paymaster
U
مامور پرداخت
secret agents
U
مامور مخفی
censor
U
مامور سانسور
censored
U
مامور سانسور
censoring
U
مامور سانسور
censors
U
مامور سانسور
defector in place
U
مامور مخفی
mole
U
مامور مخفی
send on duty
U
مامور کردن
file clerk
U
مامور بایگانی
envoy
U
فرستاده مامور
envoys
U
مامور نماینده
envoys
U
فرستاده مامور
bailiff
U
مامور اجرا
purchasing officer
U
مامور خرید
pointsman
U
مامور راهنمائی
envoy
U
مامور نماینده
on sentry
U
مامور نگهبانی
bailiffs
U
مامور اجرا
policeman
U
مامور پلیس
policemen
U
مامور پلیس
sergeant
U
مامور اجرا
sergeants
U
مامور اجرا
he was ordered to europe
U
او مامور اروپا شد
revenuer
U
مامور مالیاتی
appoint
U
مامور کردن
lictor
U
مامور اجرا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com