Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 174 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
abasia
U
عدم همکاری عضلات محرکه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
flabby
U
دارای عضلات شل
contralateral muscles
U
عضلات مخالف
catalepsy
U
جمود عضلات
dystaxia
U
رعشه عضلات
relaxation
U
شل کردن عضلات
tetany
U
کزاز عضلات
antigravity muscles
U
عضلات ضد گرانش
contralateral muscles
U
عضلات مقابل
skeletal muscles
U
عضلات مخطط
cramp in the leg
U
گرفتگی عضلات پا
[پزشکی]
guiding
U
عضلات کمکی مجاور
kymograph
U
انقباض عضلات و غیره
vaginism
U
گرفتگی عضلات مهبل
vaginismus
U
گرفتگی عضلات مهبل
systremma
[leg cramps]
U
گرفتگی عضلات پا
[پزشکی]
Firm muscles ( flesh ) .
U
عضلات (گوشت ) محکم
ligamentary
U
مربوط به رباط عضلات
charley horse
[American]
[colloquial]
U
گرفتگی عضلات پا
[پزشکی]
cramp in the calf
U
گرفتگی عضلات پا
[پزشکی]
charleyhorse
[American]
[colloquial]
U
گرفتگی عضلات پا
[پزشکی]
catalepsy
U
تصلب وسخت شدن عضلات
hamstrings
U
عضلات عقب ران زردپی
pleuralgia
U
درد پهلوو عضلات سینه
pleurodynia
U
درد پهلوو عضلات سینه
hamstring
U
عضلات عقب ران زردپی
hamstringing
U
عضلات عقب ران زردپی
hamstrung
U
عضلات عقب ران زردپی
extrinsic eye muscles
U
عضلات برون چرخشی چشم
tics
U
انقباض غیر عادی عضلات
tic
U
انقباض غیر عادی عضلات
motor drive
U
محرکه موتوری
group drive
U
محرکه گروهی
gasoline driven
U
محرکه بنزینی
propellent
U
نیروی محرکه
motivational factors
U
عوامل محرکه
electric drive
U
محرکه الکتریکی
hydro
U
نیروی محرکه اب
driving pulley
U
قرقره محرکه
driving force
U
نیروی محرکه
driving clutch
U
کلاج محرکه
impulse charge
U
خرج محرکه
lineshaft drive
U
محرکه انتقال
driving power
U
قدرت محرکه
drives
U
محرکه گیربکس
drive shafts
U
محور محرکه
propellants
U
نیروی محرکه
propellant
U
نیروی محرکه
propulsion
U
نیروی محرکه
variable speed drive
U
محرکه پلهای
drive shaft
U
محور محرکه
drive
U
محرکه گیربکس
firepower
U
نیروی محرکه
splenius
U
عضله محرکه
sweeney
U
ازکار افتادگی یا فلج عضلات کتف
sweeny
U
از کار افتادگی یا فلج عضلات کتف
neuromuscular
U
وابسته باعصاب و عضلات عصبی و عضلانی
electromotive force
U
نیروی محرکه الکتریکی
magneto e.m.f.
U
نیروی محرکه مغناطیسی
cone pulley drive
U
محرکه صفحه پلهای
d.c. drive
U
محرکه جریان دائم
diesel driven generation set
U
دستگاه محرکه دیزلی
induced e.m.f.
U
نیروی محرکه القائی
impulse charge
U
نیروی محرکه اولیه
powerhouses
U
مرکز قوه محرکه
powerhouse
U
مرکز قوه محرکه
dynamic pressure
U
فشار محرکه درونی
magnetomotive force
U
نیروی محرکه مغناطیسی
main drive motor
U
موتور محرکه اصلی
rear axle drive
U
محرکه چرخ عقب
final drive
U
محرکه محور عقب
power plant
U
محرکه وسیله نقلیه
power plants
U
محرکه وسیله نقلیه
back voltage
U
نیروی ضد محرکه الکتریکی
cramps
U
گرفتگی عضلات انقباض ماهیچه در اثر کارزیاد
cramp
U
گرفتگی عضلات انقباض ماهیچه در اثر کارزیاد
dynamoelectric
U
دارای نیروی محرکه برقی
dynamically
U
وابسته به نیروی محرکه جنباننده
ship influence
U
عامل محرکه عبور کشتی
hydraulic
U
وابسته به نیروی محرکه اب هیدرولیک
hydropower
U
قوه محرکه مولد برق
locomotive
U
حرکت دهنده نیروی محرکه
volts
U
واحد نیروی محرکه برقی
dynamic
U
وابسته به نیروی محرکه جنباننده
locomotives
U
حرکت دهنده نیروی محرکه
volt
U
واحد نیروی محرکه برقی
knee flexion and extension machine
U
دستگاه بدن سازی برای تقویت عضلات ساق پا
muscle bound
U
دارای عضلات سفت وسخت غیر قابل ارتجاع
power plants
U
کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
power plant
U
کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
co-operate
U
همکاری
synergism
U
همکاری
cahoots
U
همکاری
cooperation
U
همکاری
competition
U
همکاری
competitions
U
همکاری
collaboration
U
همکاری
volt
U
واحد نیروی محرکه الکتریکی در سیستم متریک
volts
U
واحد نیروی محرکه الکتریکی در سیستم متریک
bronchial asthma
U
تنگی نفس که بعلت انقباض عضلات جدارقصبه الریه ایجاد میشود
parkinsonism
U
اختلال مزمن عصبی که با سختی عضلات بدن ولرزش مشخص میشود
disassociating
U
همکاری نکردن
solidarity
U
همکاری همبستگی
assisting
U
یاور همکاری
teamwork
U
روح همکاری
pull together
U
همکاری کردن
antagonistic cooperation
U
همکاری ناساز
assisted
U
یاور همکاری
disassociates
U
همکاری نکردن
disassociated
U
همکاری نکردن
mutualism
U
اصول همکاری
take on
<idiom>
U
شروع به همکاری
assists
U
یاور همکاری
disassociate
U
همکاری نکردن
synergy
U
همکاری یاری
synergistic
U
همکاری کننده
synergistic
U
مربوط به همکاری
co-operation
U
همکاری مشترک
incoordination
U
عدم همکاری
disaffiliation
U
عدم همکاری
incoordinate
U
فاقد حس همکاری
cooperator
U
همکاری کننده
disaffiliate
U
همکاری نکردن
logroll
U
همکاری کردن
logrolling
U
همکاری متقابل
assist
U
یاور همکاری
cooperative work
U
همکاری مشترک
coact
U
همکاری کردن
collaboration
U
همکاری مشترک
noncooperation
U
عدم همکاری
cooperation
U
همکاری مشترک
close controlled
U
همکاری نزدیک
close coordination
U
همکاری نزدیک
dissociates
U
قطع همکاری وشرکت
gung-ho
U
آمادهی همکاری و عمل
disassociation
U
عدم یا فسخ همکاری
dissociate
U
قطع همکاری وشرکت
dissociating
U
قطع همکاری وشرکت
keep someone on
<idiom>
U
اجازه همکاری دادن
contributions
U
هم بخشی همکاری وکمک
contribution
U
هم بخشی همکاری وکمک
cooperation
U
همکاری تشریک مساعی
achalasia
U
عدم انبساط عضلات مجاری بدن و باقی ماندن انها در حال انقباض دائم
take turns
<idiom>
U
انجام کاری با همکاری یکدیگر
handle with kid gloves
<idiom>
U
باکسی همکاری دقیق داشتن
organization for european economic coopr
U
سازمان همکاری اقتصادی اروپا
disaffiliate
U
به همکاری یا شراکت خاتمه دادن
organization for economic co opration
U
سازمان توسعه و همکاری اقتصادی
to distance
[dissociate]
oneself from
U
دوری
[قطع همکاری]
کردن از
synergetic
U
دارای اشتراک مساعی همکاری کننده
to dissociate
[disassociate]
oneself from somebody
[something]
U
از کسی
[چیزی]
دوری
[قطع همکاری]
کردن
consolidation psychological operation
U
عملیات روانی برای جلب همکاری مردم
to opt in
[something]
U
تصمیم گرفتن که کاری را انجام بدهند یا همکاری بکنند
bank giro
U
همکاری بانک و اداره پست جهت انتقال پول
community relations
U
روابط همکاری بین سازمانهای نظامی وقشرهای اجتماعی
to opt out
[of something]
U
تصمیم گرفتن که کاری را انجام ندهند یا همکاری نکنند
e.m.f
U
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
hidden momentum of population growth
U
نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
hydro kinetic
U
وابسته به حرکت مایعات ونیروی محرکه مایعات
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation.
U
پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
backstabber
U
خیانتکار
[همکاری یا دوستی که قابل اعتماد در نظر گرفته شود اما پشت سر آدم حمله می کند ]
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
electromotive force
U
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
internationalism
U
روش فکری مبنی بر لزوم همکاری وهمبستگی نزدیک بین ملتهای جهان به حدی که به تشکیل یک حکومت جهانی منجر شود
interoperability
U
قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
contribute
U
شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributed
U
شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributes
U
شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributing
U
شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
cataleptic
U
مبتلا به بیماری جمود عضلات مبتلا به جمود فکری
pan american union
U
سازمان دولتهای قاره امریکا که به سال 0981 در واشنگتن تاسیس شد و هدف ان گسترش همکاری و همبستگی در شقوق و شئون مختلفه بین کشورهای قاره امریکااست
european monetary agreement
U
موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
european unclear a energy agency
U
اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
coaction
U
عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com