English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 25 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
co-operate U همکاری
co-operate U دست به دست هم دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
operate U بفعالیت واداشتن
operate U اتصال دادن
operate U کل زمان لازم برای انجام یک کار
operate U بخشی از نرم افزار سیستم عامل که دیسک و مدیریت فایل را کنترل میکند
operate U بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند
operate U ترمینال سیستم محاورهای که اطلاعات را ارسال و دریافت میکند
operate U دستورات اجرای کامپیوتر
operate U نرم افزاری که عملیات ابتدایی و سطح پایین سخت افزار و مدیریت فایل را انجام میدهد بدون نیاز به کاربر
operate U تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
To operate something . U چیزی را بکار انداختن (موتور، دستگاه وغیره )
operate U عمل کردن بکار افتادن
operate U فرمان دادن
operate U کار کردن
operate U بکارانداختن
operate U گرداندن
operate U اداره کردن راه انداختن
operate U دایر بودن
operate U عمل جراحی کردن
operate U عمل کردن بهره برداری کردن
operate U عمل کردن
operate U به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operate U اداره کردن
operate U از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com