Total search result: 303 (15 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
inexecution U |
عدم اجرا |
 |
 |
non execution U |
عدم اجرا |
 |
 |
non performance U |
عدم اجرا |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Search result with all words |
|
 |
exception U |
روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد |
 |
 |
exceptions U |
روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد |
 |
 |
database U |
ول اجرا نگهداری سیستم پایگاه داده ها است |
 |
 |
database U |
نرم افزار مدیریت پایگاه داده که روی کامپیوتر سرور شبکه اجرا میشود و در یک سیستم Client / Server استفاده میشود. کاربر با نرم افزار مشتری کار میکند که دادهای که ازنرم افزار سرور بازیابی شده است فرمت میکند و نمایش میدهد |
 |
 |
databases U |
ول اجرا نگهداری سیستم پایگاه داده ها است |
 |
 |
databases U |
نرم افزار مدیریت پایگاه داده که روی کامپیوتر سرور شبکه اجرا میشود و در یک سیستم Client / Server استفاده میشود. کاربر با نرم افزار مشتری کار میکند که دادهای که ازنرم افزار سرور بازیابی شده است فرمت میکند و نمایش میدهد |
 |
 |
source U |
مجموعه کدهای نوشته شده توسط برنامه نویس که مستقیماگ توسط کامپیوتر اجرا نمیشوند و باید به برنامه که هدف ترجمه شوند توسط کامپایلر یا منر |
 |
 |
use U |
در حال حاضر در حال اجرا |
 |
 |
uses U |
در حال حاضر در حال اجرا |
 |
 |
round U |
روش سازماندهی استفاده از کامپیوتر توسط چندین کاربر که هر یک آنرا در یک زمان اجرا می کنند و به بعدی می فرستند |
 |
 |
roundest U |
روش سازماندهی استفاده از کامپیوتر توسط چندین کاربر که هر یک آنرا در یک زمان اجرا می کنند و به بعدی می فرستند |
 |
 |
management U |
اجرا و نگهداری شبکه |
 |
 |
managements U |
اجرا و نگهداری شبکه |
 |
 |
direct objects U |
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT |
 |
 |
indirect objects U |
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT |
 |
 |
object U |
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT |
 |
 |
objected U |
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT |
 |
 |
objecting U |
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT |
 |
 |
objects U |
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT |
 |
 |
inactive U |
آنچه کار نمیکند یا اجرا نمیشود |
 |
 |
accession U |
قابلیت دسترسی قابلیت اجرا و انجام |
 |
 |
pure U |
کدی که در حین اجرا خود را تغییر ندهد |
 |
 |
purer U |
کدی که در حین اجرا خود را تغییر ندهد |
 |
 |
purest U |
کدی که در حین اجرا خود را تغییر ندهد |
 |
 |
session U |
1-زمان یک کار. 2-مدت زمانی که برنامه یا فرآیند اجرا میشود یا فعال است |
 |
 |
sessions U |
1-زمان یک کار. 2-مدت زمانی که برنامه یا فرآیند اجرا میشود یا فعال است |
 |
 |
aggregate U |
تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود |
 |
 |
aggregates U |
تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود |
 |
 |
application U |
اجرا |
 |
 |
applications U |
اجرا |
 |
 |
enhance U |
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا |
 |
 |
enhance U |
عمل نرم افزار که از حالت محافظت شده CPU استفاده میکند تا به چندین برنامه DOS-MS اجازه اجرا در محیط چند منظوره بدهد |
 |
 |
enhanced U |
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا |
 |
 |
enhanced U |
عمل نرم افزار که از حالت محافظت شده CPU استفاده میکند تا به چندین برنامه DOS-MS اجازه اجرا در محیط چند منظوره بدهد |
 |
 |
enhances U |
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا |
 |
 |
enhances U |
عمل نرم افزار که از حالت محافظت شده CPU استفاده میکند تا به چندین برنامه DOS-MS اجازه اجرا در محیط چند منظوره بدهد |
 |
 |
enhancing U |
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا |
 |
 |
enhancing U |
عمل نرم افزار که از حالت محافظت شده CPU استفاده میکند تا به چندین برنامه DOS-MS اجازه اجرا در محیط چند منظوره بدهد |
 |
 |
binder U |
را را به خرمی که قابل اجرا باشد تبدیل میکند |
 |
 |
binders U |
را را به خرمی که قابل اجرا باشد تبدیل میکند |
 |
 |
practice U |
طرز اجرا |
 |
 |
simple U |
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی |
 |
 |
simpler U |
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی |
 |
 |
simplest U |
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی |
 |
 |
basic U |
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید |
 |
 |
basics U |
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید |
 |
 |
job U |
صف دستورات کترل کار که به ترتیب دریافت اجرا می شوند |
 |
 |
jobs U |
صف دستورات کترل کار که به ترتیب دریافت اجرا می شوند |
 |
 |
machine U |
که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد |
 |
 |
machine U |
زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است |
 |
 |
machine U |
بیت اجرا میشود |
 |
 |
machined U |
که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد |
 |
 |
machined U |
زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است |
 |
 |
machined U |
بیت اجرا میشود |
 |
 |
machines U |
که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد |
 |
 |
machines U |
زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است |
 |
 |
machines U |
بیت اجرا میشود |
 |
 |
string U |
عملیات برنامه که روی رشته ها اجرا میشود |
 |
 |
test U |
عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند |
 |
 |
tested U |
عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند |
 |
 |
tests U |
عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند |
 |
 |
arithmetic U |
دستورالعمل برنامه که در آن عملگر عمل مورد نظر را برای اجرا مشخص میکند |
 |
 |
complete U |
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند |
 |
 |
completed U |
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند |
 |
 |
completes U |
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند |
 |
 |
completing U |
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند |
 |
 |
halt U |
دستوری در برنامه که در حین اجرا |
 |
 |
halt U |
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود |
 |
 |
halted U |
دستوری در برنامه که در حین اجرا |
 |
 |
halted U |
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود |
 |
 |
halts U |
دستوری در برنامه که در حین اجرا |
 |
 |
halts U |
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود |
 |
 |
transparent U |
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست |
 |
 |
transparently U |
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست |
 |
 |
fetch U |
رویدادهای که دستور بعدی برای اجرا را از حافظه بازیابی می کنند. |
 |
 |
fetched U |
رویدادهای که دستور بعدی برای اجرا را از حافظه بازیابی می کنند. |
 |
 |
fetches U |
رویدادهای که دستور بعدی برای اجرا را از حافظه بازیابی می کنند. |
 |
 |
language U |
تبدیل و اجرا میکند |
 |
 |
language U |
در زمان اجرا |
 |
 |
languages U |
تبدیل و اجرا میکند |
 |
 |
languages U |
در زمان اجرا |
 |
 |
bind U |
به صورتی که قابل اجرا باشد |
 |
 |
binds U |
به صورتی که قابل اجرا باشد |
 |
 |
task U |
جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند |
 |
 |
task U |
کاری که باید توسط کامپیوتری اجرا شود |
 |
 |
tasks U |
جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند |
 |
 |
tasks U |
کاری که باید توسط کامپیوتری اجرا شود |
 |
 |
crash U |
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند |
 |
 |
crashed U |
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند |
 |
 |
crashes U |
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند |
 |
 |
crashing U |
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند |
 |
 |
crashingly U |
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند |
 |
 |
effective U |
قابل اجرا |
 |
 |
effective U |
دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود |
 |
 |
overlay U |
بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند |
 |
 |
overlay U |
نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند |
 |
 |
overlaying U |
بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند |
 |
 |
overlaying U |
نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند |
 |
 |
overlays U |
بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند |
 |
 |
overlays U |
نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند |
 |
Other Matches |
|
 |
standards U |
تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش |
 |
 |
standard U |
تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش |
 |
 |
asynchronous U |
تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند |
 |
 |
runs U |
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد |
 |
 |
run U |
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد |
 |
 |
operation U |
ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد |
 |
 |
client side U |
داده یا برنامهای روی کامپیوتر مشتری ونه روی سرور اجرا میشود مثلاگ یک برنامه java script روی جستجوگر و کاربر اجرا میشود و برنامه کربردی مشتری است یا داده ذخیره شده ریو دیسک سخت کابر است |
 |
 |
runs U |
اجرا |
 |
 |
implementation U |
اجرا |
 |
 |
run U |
اجرا |
 |
 |
ministration U |
اجرا |
 |
 |
completion U |
اجرا |
 |
 |
effect U |
اجرا |
 |
 |
feasance U |
اجرا |
 |
 |
exercize U |
اجرا |
 |
 |
fulfilment U |
اجرا |
 |
 |
performance U |
اجرا |
 |
 |
performances U |
اجرا |
 |
 |
operation U |
به اجرا |
 |
 |
effected U |
اجرا |
 |
 |
effecting U |
اجرا |
 |
 |
administration U |
اجرا |
 |
 |
administrations U |
اجرا |
 |
 |
executed U |
اجرا |
 |
 |
accomplishment U |
اجرا |
 |
 |
executes U |
اجرا |
 |
 |
execute U |
اجرا |
 |
 |
execution U |
اجرا |
 |
 |
executing U |
اجرا |
 |
 |
implementation U |
اجرا |
 |
 |
usefulness U |
قابلیت اجرا |
 |
 |
enforcement order U |
دستور اجرا |
 |
 |
execution time U |
زمان اجرا |
 |
 |
enforcible U |
قابل اجرا |
 |
 |
execution cycle U |
چرخه اجرا |
 |
 |
execute phase U |
مرحله اجرا |
 |
 |
execute cycle U |
چرخه اجرا |
 |
 |
executable U |
قابل اجرا |
 |
 |
executable U |
اجرا پذیر |
 |
 |
run book U |
دفتر اجرا |
 |
 |
run manual U |
راهنمای اجرا |
 |
 |
execution time U |
مدت اجرا |
 |
 |
load and go U |
بارکنش و اجرا |
 |
 |
lictor U |
مامور اجرا |
 |
 |
executory U |
قابل اجرا |
 |
 |
inexecutable U |
اجرا نشدنی |
 |
 |
run time U |
زمان اجرا |
 |
 |
fulfit U |
اجرا کردن |
 |
 |
fieri facias U |
حکم اجرا |
 |
 |
put in practice U |
اجرا کردن |
 |
 |
executive officen U |
گماشته اجرا |
 |
 |
execution time U |
هنگام اجرا |
 |
 |
execution time U |
حین اجرا |
 |
 |
executive bailiff U |
مامور اجرا |
 |
 |
mode of execution U |
طرز اجرا |
 |
 |
endorcement procedure U |
شیوه اجرا |
 |
 |
assemble and go U |
همگذاری و اجرا |
 |
 |
enforce U |
اجرا کردن |
 |
 |
enforce U |
به اجرا دراوردن |
 |
 |
enforced U |
اجرا کردن |
 |
 |
enforced U |
به اجرا دراوردن |
 |
 |
enforces U |
اجرا کردن |
 |
 |
enforces U |
به اجرا دراوردن |
 |
 |
enforcing U |
اجرا کردن |
 |
 |
enforcing U |
به اجرا دراوردن |
 |
 |
practising U |
اجرا کردن |
 |
 |
practises U |
اجرا کردن |
 |
 |
practise U |
اجرا کردن |
 |
 |
feasibility U |
امکان اجرا |
 |
 |
conduct U |
اجرا کردن |
 |
 |
conducted U |
اجرا کردن |
 |
 |
conducting U |
اجرا کردن |
 |
 |
conducts U |
اجرا کردن |
 |
 |
sergeant U |
مامور اجرا |
 |
 |
sergeants U |
مامور اجرا |
 |
 |
deliver U |
اجرا کردن |
 |
 |
delivers U |
اجرا کردن |
 |
 |
practicing U |
اجرا کردن |
 |
 |
perform U |
اجرا کردن |
 |
 |
performed U |
اجرا کردن |
 |
 |
practicable U |
قابل اجرا |
 |
 |
unfulfilled U |
اجرا نشده |
 |
 |
accomplishable U |
قابل اجرا |
 |
 |
accomplisher U |
اجرا کننده |
 |
 |
implemented U |
اجرا کردن |
 |
 |
bumbailiff U |
مامور اجرا |
 |
 |
carry into effect U |
اجرا کردن |
 |
 |
carry into execution U |
اجرا کردن |
 |
 |
carry out U |
اجرا کردن |
 |
 |
compile and go U |
همگردانی و اجرا |
 |
 |
sanctions U |
ضمانت اجرا |
 |
 |
sanctioning U |
ضمانت اجرا |
 |
 |
sanctioned U |
ضمانت اجرا |
 |
 |
performs U |
اجرا کردن |
 |
 |
enforceable U |
قابل اجرا |
 |
 |
inapplicable U |
اجرا نشدنی |
 |
 |
implement U |
اجرا کردن |
 |
 |
implementing U |
اجرا کردن |
 |
 |
implements U |
اجرا کردن |
 |
 |
executor U |
مامور اجرا |
 |
 |
executors U |
مامور اجرا |
 |
 |
sanction U |
ضمانت اجرا |
 |
 |
effective date U |
تاریخ اجرا |
 |
 |
sergeant at arms U |
مامور اجرا |
 |
 |
manageable <adj.> U |
اجرا پذیر |
 |
 |
applicable <adj.> U |
قابل اجرا |
 |
 |
suitable <adj.> U |
قابل اجرا |
 |
 |
usable <adj.> U |
قابل اجرا |
 |
 |
useful <adj.> U |
قابل اجرا |
 |
 |
utilisable [British] <adj.> U |
قابل اجرا |
 |
 |
utilizable <adj.> U |
قابل اجرا |
 |
 |
makable <adj.> U |
اجرا پذیر |
 |
 |
achievable <adj.> U |
اجرا شدنی |
 |
 |
contrivable <adj.> U |
اجرا شدنی |
 |
 |
doable <adj.> U |
اجرا شدنی |
 |
 |
feasible <adj.> U |
اجرا شدنی |
 |
 |
makable [spv. makeable] <adj.> U |
اجرا شدنی |
 |
 |
makeable <adj.> U |
اجرا شدنی |
 |
 |
manageable <adj.> U |
اجرا شدنی |
 |
 |
possible [doable, feasible] <adj.> U |
اجرا شدنی |
 |
 |
practicable <adj.> U |
اجرا شدنی |
 |
 |
makable <adj.> U |
قابل اجرا |
 |
 |
functional <adj.> U |
اجرا شدنی |
 |
 |
practical <adj.> U |
اجرا شدنی |
 |
 |
proper <adj.> U |
اجرا شدنی |
 |
 |
purpose-built <adj.> U |
اجرا شدنی |
 |
 |
purposeful <adj.> U |
اجرا شدنی |
 |
 |
purposive <adj.> U |
اجرا شدنی |
 |
 |
suitable <adj.> U |
اجرا شدنی |
 |
 |
useful <adj.> U |
اجرا شدنی |
 |
 |
utilitarian [useful] <adj.> U |
اجرا شدنی |
 |
 |
applicability U |
قابلیت اجرا |
 |
 |
application [applicability] U |
قابلیت اجرا |
 |
 |
availability U |
قابلیت اجرا |
 |
 |
convenient <adj.> U |
اجرا شدنی |
 |
 |
appropriate [for an occasion] <adj.> U |
اجرا شدنی |
 |
 |
appropriate [for an occasion] <adj.> U |
قابل اجرا |
 |
 |
convenient <adj.> U |
قابل اجرا |
 |
 |
functional <adj.> U |
قابل اجرا |
 |
 |
practical <adj.> U |
قابل اجرا |
 |
 |
proper <adj.> U |
قابل اجرا |
 |
 |
purpose-built <adj.> U |
قابل اجرا |
 |
 |
purposeful <adj.> U |
قابل اجرا |
 |
 |
purposive <adj.> U |
قابل اجرا |
 |
 |
utilitarian [useful] <adj.> U |
قابل اجرا |
 |
 |
usability U |
قابلیت اجرا |
 |
 |
makable [spv. makeable] <adj.> U |
اجرا پذیر |
 |
 |
to put in practice U |
اجرا کردن |
 |
 |
put into effect U |
اجرا کردن |
 |
 |
bring into being U |
اجرا کردن |
 |
 |
actualise [British] U |
اجرا کردن |
 |
 |
actualize U |
اجرا کردن |
 |
 |
carry ineffect U |
اجرا کردن |
 |
 |
implement U |
اجرا کردن |
 |
 |
put ineffect U |
اجرا کردن |
 |
 |
put inpractice U |
اجرا کردن |
 |
 |
carry into effect U |
اجرا کردن |
 |
 |
actualise [British] U |
به اجرا در آوردن |
 |
 |
actualize U |
به اجرا در آوردن |
 |
 |
put into practice U |
اجرا کردن |
 |
 |
make a reality U |
اجرا کردن |
 |
 |
make something happen U |
اجرا کردن |
 |
 |
accomplish U |
اجرا کردن |
 |
 |
bring inbeing U |
اجرا کردن |
 |
 |
carry out U |
اجرا کردن |
 |
 |
execute U |
اجرا کردن |
 |
 |
fulfill [American] U |
اجرا کردن |
 |
 |
carry ineffect U |
به اجرا در آوردن |
 |
 |
carry out U |
به اجرا در آوردن |
 |
 |
executable <adj.> U |
قابل اجرا |
 |
 |
workable <adj.> U |
قابل اجرا |
 |
 |
achievable <adj.> U |
اجرا پذیر |
 |
 |
doable <adj.> U |
اجرا پذیر |
 |
 |
executable <adj.> U |
اجرا پذیر |
 |
 |
feasible <adj.> U |
اجرا پذیر |
 |
 |
practicable <adj.> U |
اجرا پذیر |
 |
 |
workable <adj.> U |
اجرا پذیر |
 |
 |
possible [doable, feasible] <adj.> U |
اجرا پذیر |
 |
 |
makeable <adj.> U |
اجرا پذیر |
 |
 |
contrivable <adj.> U |
اجرا پذیر |
 |
 |
practicable <adj.> U |
قابل اجرا |
 |
 |
possible [doable, feasible] <adj.> U |
قابل اجرا |
 |
 |
implement U |
به اجرا در آوردن |
 |
 |
put ineffect U |
به اجرا در آوردن |
 |
 |
put into effect U |
به اجرا در آوردن |
 |
 |
carry into effect U |
به اجرا در آوردن |
 |
 |
make something happen U |
به اجرا در آوردن |
 |
 |
achievable <adj.> U |
قابل اجرا |
 |
 |
contrivable <adj.> U |
قابل اجرا |
 |
 |
doable <adj.> U |
قابل اجرا |
 |
 |
feasible <adj.> U |
قابل اجرا |
 |
 |
makable [spv. makeable] <adj.> U |
قابل اجرا |
 |
 |
makeable <adj.> U |
قابل اجرا |
 |
 |
manageable <adj.> U |
قابل اجرا |
 |
 |
executes U |
حلقه اجرا |
 |
 |
execute U |
اجرا کردن |
 |
 |
effect U |
اجرا کردن |
 |
 |
effected U |
اجرا کردن |
 |
 |
administrations U |
اجرا کردن |
 |
 |
executing U |
اجرا کردن |
 |