Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
transcutaneous
U
عبور کننده از پوست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transcontinental
U
عبور کننده از سرتاسر قاره
peeler
U
پوست کننده
peelers
U
پوست کننده
rubella
U
قرمز کننده پوست
crossing target
U
هدفی که درسمت حرکت میکند هدف عبور کننده در مسیر رژه
endermic
U
انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
scleroderma
U
مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
wading crossing
U
عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
energy transition
U
عبور انرژی
[ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
dermatological
U
مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
skins
U
پوست کندن با پوست پوشاندن
skinning
U
پوست کندن با پوست پوشاندن
skinned
U
پوست کندن با پوست پوشاندن
skin
U
پوست کندن با پوست پوشاندن
slough
U
پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
tegumnentum
U
پوست طبیعی پوست
peel
U
پوست انداختن پوست
peels
U
پوست انداختن پوست
traffic post
U
پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
xanthochroid
U
شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
road haulage
U
حق عبور
transmissions
U
عبور
right of passage
U
حق عبور
transmission
U
عبور
passage
U
عبور
transit
U
عبور
passages
U
عبور
tolling
U
حق عبور
toll
U
حق عبور
passages
U
حق عبور
crossing
U
عبور
passage
U
حق عبور
cross-Channel
U
عبور
rights of way
U
حق عبور
passage of lines
U
عبور از خط
transmittancy
U
عبور
fording
U
عبور از اب
transmittal
U
عبور
transmittance
U
عبور
tolls
U
حق عبور
alpha canis majoris
U
عبور
right of way
U
حق عبور
safe-conducts
U
رخصت عبور
fleet
U
عبور سریع
transit traffic
U
عبور ترانزیتی
safe conduct
U
رخصت عبور
fleets
U
عبور سریع
transmission grating
U
شبکه عبور
transmission factor
U
ضریب عبور
cruise
U
عبور کردن
cruised
U
عبور کردن
transit time
U
زمان عبور
cruises
U
عبور کردن
cruising
U
عبور کردن
transmittance
U
مقدار عبور
deep fording
U
عبور از اب عمیق
transoceanic
U
عبور از اقیانوس
traversable
U
قابل عبور
transit time
U
مدت عبور
safe conducts
U
رخصت عبور
ford
U
محل عبور
through traffic
U
عبور یکسره
thoroughfare
U
راه عبور
thoroughfares
U
راه عبور
traffics
U
عبور و مرور
passavani
U
سند عبور
trafficking
U
عبور و مرور
electron transition
U
عبور الکترون
wading crossing
U
عبور از پایاب
traffic
U
عبور و مرور
trafficked
U
عبور و مرور
traversing
U
عبور کردن
passable
U
قابل عبور
shallow fording
U
عبور از اب کم عمق
trafficability
U
قابلیت عبور
practicableness
U
قابلیت عبور
traject
U
عبور گذرگاه
transit bill
U
اجازه عبور
transit bill
U
پروانه عبور
transit error
U
خطای عبور
fords
U
محل عبور
communication
U
عبور اطلاعات
tessera
U
کلمه عبور
traverses
U
عبور کردن
traversed
U
عبور کردن
traverse
U
عبور کردن
penstock
U
مجرای عبور اب
overfly
U
عبور کردن
oil passage
U
عبور روغن
forded
U
محل عبور
laissez passer
U
پروانه عبور
conge
U
اجازه عبور
fordless
U
غیرقابل عبور
fordable
U
قابل عبور
fared
U
هزینه عبور
passes
U
اجازه عبور
fares
U
هزینه عبور
passes
U
کلمه عبور
faring
U
هزینه عبور
passes
U
گذر عبور
passageway
U
محل عبور
girdle traverse
U
عبور کمربندی
transit
U
راه عبور
tolls
U
عوارض عبور
fare
U
هزینه عبور
light passing
U
عبور نور
tolling
U
عوارض عبور
passage
U
اجازه عبور
passage
U
راه عبور
passage
U
عبور سفر
toll
U
عوارض عبور
passages
U
اجازه عبور
band pass
U
نوار عبور
passages
U
راه عبور
passages
U
عبور سفر
fordability
U
قابلیت عبور
passes
U
عبور کردن
crossing the line
U
عبور از استوا
passed
U
گذر عبور
passed
U
عبور کردن
pass
U
اجازه عبور
pass
U
کلمه عبور
pass
U
گذر عبور
pass
U
عبور کردن
highway user tax
U
مالیات حق عبور
passwords
U
اسم عبور
crossing the line
U
عبور از خط استوا
password
U
اسم عبور
passed
U
کلمه عبور
crossest
U
عبور کردن
counter sign
U
اسم عبور
passed
U
اجازه عبور
passageways
U
محل عبور
transit
U
عبور کردن
crossing area
U
منطقه عبور
current passage
U
عبور جریان
transduction
U
انقال عبور
cross
U
عبور کردن
crosser
U
عبور کردن
crosses
U
عبور کردن
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
wall entrance
U
عبور از داخل دیوار
ferryboat
U
قایق عبور از رودخانه
sally port
U
دروازه عبور از قلعه
deliberate crossing
U
عبور با فرصت از رودخانه
forced crossing
U
عبور اجباری از رودخانه
hasty crossing
U
عبور تعجیلی از رودخانه
eligible traffic
U
عبور و مرور مجاز
practicably
U
بطور قابل عبور
ferryboats
U
قایق عبور از رودخانه
light transition loss
U
تلف عبور نور
overflight
U
عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
transit
U
کنترل عبور و مرورکشتیها
overflights
U
عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
innocent passage
U
عبور بدون ضرر
road time
U
زمان عبور از جاده
traverse
U
تراورس عبور کمربندکوهنوردی
traversed
U
تراورس عبور کمربندکوهنوردی
access structures
U
ساختمانهای عبور و مرور
bridgeable
U
قابل عبور یا پل زدن
electron transit time
U
زمان عبور الکترون
password
U
اسم شب کلمه عبور
passwords
U
اسم شب کلمه عبور
caution area
U
منطقه عبور بااحتیاط
blocked
[with objects]
<adj.>
<past-p.>
U
غیر قابل عبور
I am just passing through.
از اینجا عبور میکنم.
bus traffic
U
عبور و مرور اتوبوسها
cut
U
عبور کردن گذاشتن
impassable
U
غیر قابل عبور
cuts
U
عبور کردن گذاشتن
passtime
U
زمان عبور ستون
treadway bridge
U
پل عبور موقتی پیاده
indirect transition
U
عبور یا انتقال غیرمستقیم
traversing
U
تراورس عبور کمربندکوهنوردی
traverses
U
تراورس عبور کمربندکوهنوردی
way
U
راه عبور گذرگاه
vapor trail
U
مسیر عبور بخار
deep fording
U
عبور از عمق زیاد اب
slotting
U
مجرای عبور روغن
gas port
U
محفظه عبور گاز
traffic density
U
تکاشف عبور و مرور
traffic density
U
تراکم عبور و مرور
traffic lane
U
مسیر عبور و مرور
traffic intensity
U
شدت عبور و مرور
pracitcable
U
عبور کردنی گذشتنی
controlled passing
U
عبور کنترل شده
slot
U
مجرای عبور روغن
goes
U
گذشتن عبور کردن
traffic flow
U
کشش عبور ومرور
go
U
گذشتن عبور کردن
trafficability
U
قابلیت عبور ومرور
transilluminate
U
عبور نور از یک عضو
Recent search history
Forum search
Search history is
off
.
Activate
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com
Close
Previous
Next
Loading...