Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 141 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
amative
U
عاشق پیشه
amorist
U
عاشق پیشه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
professionals
U
پیشه ور کسیکه رشتهای را پیشه رسمی
professional
U
پیشه ور کسیکه رشتهای را پیشه رسمی
well there are actors and actors
U
آخر هنر پیشه داریم تا هنر پیشه
amonrist
U
عاشق
goo goo
U
عاشق
amorous
U
عاشق
inamorato
U
عاشق
swain
U
عاشق
leman
U
عاشق
amorist
U
عاشق
lovers
U
عاشق
love some
U
عاشق
inamorata
U
زن عاشق
lover
U
عاشق
loveerless
U
بی عاشق
f. of books
U
عاشق کتاب
fall in love with
U
عاشق شدن به
plighted lovers
U
دو تن عاشق ومعشوق
philharmonic
U
عاشق موسیقی
paramour
U
عاشق معشوقه
narcissist
U
عاشق خود
lover like
U
عاشق وار
kleptomaniacs
U
عاشق سرقت
philobiblic
U
عاشق کتاب
To fall in love (with someone).
U
عاشق شدن
in love
<idiom>
U
عاشق شدن
shutterbug
U
عاشق عکاسی
adoring
U
عاشق شدن
adores
U
عاشق شدن
adored
U
عاشق شدن
head over heel in love
<idiom>
U
یک دل نه صد دل عاشق شدن
kleptomaniac
U
عاشق سرقت
to be in love
U
عاشق بودن
adore
U
عاشق شدن
adorer
U
ستایش کننده عاشق
to fall in love
[with somebody]
U
عاشق
[کسی]
شدن
to fall in love with a woman
U
عاشق زنی شدن
outdoorsy
<adj.>
U
عاشق هوای آزاد
to fall in love with a woman
U
بزنی عاشق شدن
sweet on
<idiom>
U
عاشق کسی شدن
She loves to have a lot of doges .
U
عاشق اینست که سگ نگاهدارد
stagestruck
U
عاشق صحنه نمایش
fall for
<idiom>
U
خیلی عاشق بودن
fall in love with
<idiom>
U
عاشق کسی شدن
side with
<idiom>
U
عاشق چیزی بودن
narcissus
U
جوان رعنایی که عاشق تصویرخودشد
lovelorn
U
عاشق دلخسته غمزده عشق
To fall in love at first sight.
U
بانگاه اول عاشق شدن
stage-struck
U
عاشق هنرپیشگی و صحنهی نمایش
love
U
عشق داشتن عاشق بودن
loved
U
عشق داشتن عاشق بودن
loves
U
عشق داشتن عاشق بودن
He doesnt do it for our black eyes.
U
عاشق چشم وابروی ماکه نیست
aegisthus
U
فرزند Thyestes قاتل Atreus و عاشق کلیتمنسترا
bibliophile
U
کتاب جمع کن عاشق شکل وفاهر کتب
line of business
U
پیشه
calling
U
پیشه
craftbrother
U
هم پیشه
handicraftsman
U
پیشه ور
artificer
U
پیشه ور
avocation
U
پیشه
job
U
پیشه
functions
U
پیشه
artisan
U
پیشه ور
artisans
U
پیشه ور
mystery
U
پیشه
tradesman
U
پیشه ور
tradesmen
U
پیشه ور
craft
U
پیشه
crafts
U
پیشه
walk of life
U
پیشه
functioned
U
پیشه
function
U
پیشه
jobs
U
پیشه
trade
U
پیشه
traded
U
پیشه
mysteries
U
پیشه
vocation
U
پیشه
occupation
U
پیشه
occupations
U
پیشه
walks of life
U
پیشه
careering
U
پیشه
career
U
پیشه
careers
U
پیشه
professions
U
پیشه
vocations
U
پیشه
profession
U
پیشه
careered
U
پیشه
in love - engaged - married
U
عاشق . نامزد . متاهل
[مرحله هایی که تا ازدواج طی میشوند]
trade
U
پیشه حرفه
chisel tooth
دندان پیشه
jackdaw
U
کلاغ پیشه
freelancer
U
پیشه ور آزاد
jackdaws
U
کلاغ پیشه
pursuits
U
حرفه پیشه
pursuit
U
حرفه پیشه
supervisory
U
مباشر پیشه
traded
U
پیشه حرفه
studio
U
پیشه گاه
handicraft
U
پیشه دستی
line of business
U
شاخه پیشه
practice
U
کار پیشه
profession of medicine
U
پیشه پزشکی
practice
U
رویه پیشه
professionally
U
از لحاظ پیشه
studios
U
پیشه گاه
the long robe
U
پیشه قضائی
oppressive
U
ستم پیشه
to turn somebody's head
<idiom>
U
کسی را دیوانه وار عاشق خود کردن
[اصطلاح مجازی]
professionally
U
ازراه پیشه یاکسب
trade
U
پیشه وری کاسبی
traded
U
پیشه وری کاسبی
industries
U
پیشه و هنر ابتکار
professions
U
افهار پیشه و حرفه
craft guild
U
صنف پیشه وران
professions
U
پیشگانی پیشه کار
profession
U
افهار پیشه و حرفه
career women
U
زن دارای حرفه یا پیشه
career woman
U
زن دارای حرفه یا پیشه
good will
U
حق کسب و پیشه وتجارت
profession
U
پیشگانی پیشه کار
he is a physician byprofession
U
پیشه او پزشکی است
ministry of industry
U
وزارت پیشه و هنر
industry
U
پیشه و هنر ابتکار
laid up in bed
U
پیشه ویژه رشته
specialism
U
پیروی علم یا پیشه ویژه
to retain a freelancer
U
استخدام کردن پیشه ور آزاد
specialisms
U
پیروی علم یا پیشه ویژه
eminence
U
پر مقام
[بالا رتبه]
در گروهی یا پیشه ای
lay deacon
U
شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
nostradamus
U
کسیکه پیشه اش خبراز غیب دادن است
actual job
[job held]
[occupation held]
U
پیشه در حال حاضر نگه داشته شده
industrial wealth
U
مالی که از راه پیشه و هنربدست امده باشد
rigger
U
کسی که پیشه اش بستن بادبانهاوکوبیدن میخهای کشتی است
The box office star of 1980.
U
پول ساز ترین هنر پیشه سال 1980
logographer
U
مورخ نثر نویس یونانی پیش از زمان herodotusیونانی که پیشه اش نطق بود
practician
U
کسیکه دست بکار پیشه ایست وکیل دست در کار
to engage somebody as somebody
U
کسی را به عنوان کسی
[در پیشه ای]
استخدام کردن
stuck on
<idiom>
U
دیوانه چیزی شدن ،عاشق چیزی شدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com