English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 110 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
complainant U عارض مدعی
complainants U عارض مدعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
defense U دفاع مدعی علیه در مقابل ادعای مدعی
complainant U عارض
complainants U عارض
litigate U عارض شدن
go to law U عارض شدن
complaint U عارض شدن
plaintiffs U دادخواه عارض
litigated U عارض شدن
litigates U عارض شدن
litigating U عارض شدن
plaintiff U دادخواه عارض
to institute legal proceedings U عارض شدن
to go to law U عارض شدن
go to law U به دادگاه عارض شدن
suitor U دادخواست دهنده عارض
suitors U دادخواست دهنده عارض
sued U عرضحال دادن عارض شدن
suing U عرضحال دادن عارض شدن
sue U عرضحال دادن عارض شدن
sues U عرضحال دادن عارض شدن
proceed against someone <idiom> U از دست کسی عارض شدن
go to law U اقامه دعوی کردن دادخواهی کردن عارض شدن
object of claim U مدعی به
pretendant U مدعی
claimant U مدعی
maintainer U مدعی
letter of attorney U مدعی
remedy sought by plaintiff U مدعی به
accuser U مدعی
assertive U مدعی
accusers U مدعی
plaintiffs U مدعی
asserter U مدعی
plaintiff U مدعی
pursuers U مدعی
attorney U مدعی
attorneys U مدعی
actors U مدعی
actor U مدعی
pursuer U مدعی
adversary U مدعی متخاصم
adversaries U مدعی متخاصم
encumbrancer U مدعی ملک
public prosector U مدعی العموم
dirctor of public prosecutions U مدعی العموم
public prosecutors U مدعی العموم
attorneygeneral U مدعی العموم
public prosecutor U مدعی العموم
attorneygeneralship U مدعی العمومی
he claims to U او مدعی است که
petitioner [divorce proceedings] U مدعی [قانون]
claimant [arbitration proceedings] U مدعی [قانون]
pursuer [Scottish English] U مدعی [قانون]
complainant [British E] U مدعی [قانون]
plaintiff U مدعی [قانون]
the a party U مدعی خصم
rightful claimant U مدعی محق
relator U مدعی خصوصی
prosecuting attorney U مدعی العموم
lord a U مدعی العموم
professed U متعهد مدعی
Attorneys General U مدعی العموم
Attorney General U مدعی العموم
professed U مدعی مقر به
pretender U مدعی من غیر حق
respondents U مدعی علیه
respondent U مدعی علیه
defendant U مدعی علیه
pretenders U مدعی من غیر حق
defendants U مدعی علیه
object of claim U مدعی به متنازع فیه
pretender U مدعی تاج وتخت
pretenders U مدعی تاج وتخت
elegit U حکم تامین مدعی به
claimant U طلب کننده مدعی
contender U مدعی دربرابر قهرمان
suitor U عرضحال دهنده مدعی
know-it-all U مدعی علم الیقین
know-it-alls U مدعی علم الیقین
know it all U مدعی علم الیقین
suitors U عرضحال دهنده مدعی
contenders U مدعی دربرابر قهرمان
maintain U حمایت کردن از مدعی بودن
maintained U حمایت کردن از مدعی بودن
claims U مدعی به مطالبات ادعا کردن
right of begin U حق مدعی در اغازبیان ادعا در محکمه
demurred U در CL حالتی است که مدعی علیه
maintains U حمایت کردن از مدعی بودن
put in a claim for something U مدعی مالکیت چیزی شدن
demurring U در CL حالتی است که مدعی علیه
claiming U مدعی به مطالبات ادعا کردن
claimed U مدعی به مطالبات ادعا کردن
demurs U در CL حالتی است که مدعی علیه
claim U مدعی به مطالبات ادعا کردن
demur U در CL حالتی است که مدعی علیه
the burden of proof rests with U اثبات ادعا بر عهده مدعی است
replication U جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
libellee U مدعی علیه شخص مورد افترا
libelee U مدعی علیه شخص مورد افترا
nemo potest esse simul actor et judex U هیچ کس نمیتواند در ان واحد قاضی و مدعی باشد
state's attorney U نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state attorney U نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
levy a sum on a person's property U به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
venire facias tot matrons U دستور تشکیل هیات منصفهای از زنان برای زنی که مدعی ابستنی است
demur U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurs U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com