Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
spoliation
U
ضبط یا غارت کشتی بیطرف به وسیله دول متخاصم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
plundrage
U
غارت کردن کالا ازعرشه کشتی
demarkation line
U
خط تقسیم نیروهای متخاصم خط مرز نیروهای متخاصم خط تحدید خط تحدید حدودنظامی طرفین
letter of marque
U
پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
charters
U
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartering
U
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartered
U
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charter
U
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
voyagers
U
مسافر کشتی یا وسیله مسافری دیگری
transshipment
U
انتقال به کشتی یا وسیله نقلیه دیگری
voyager
U
مسافر کشتی یا وسیله مسافری دیگری
declinator
U
سمت یاب کشتی وسیله توجیه دستگاه
craft
U
کشتی وسیله سرگرمی هنر دستی قایق
crafts
U
کشتی وسیله سرگرمی هنر دستی قایق
staged crews
U
خدمه موجود در روی وسیله یا کشتی یا هواپیما
freestyle
U
مسابقه تیراندازی بکمک وسیله هدفگیری کشتی ازاد
belligerently
U
متخاصم
belligerent
U
متخاصم
opposing
U
متخاصم
hostile
U
متخاصم
belligerents
U
متخاصم
party
U
پارتی متخاصم
adversary
U
مدعی متخاصم
hostile powers
U
دول متخاصم
adversaries
U
مدعی متخاصم
opposing forces
U
نیروهای متخاصم
hostile
U
خصومت امیز متخاصم
neutral
U
بیطرف
unattained
U
بیطرف
impartial
U
بیطرف
unaligned
U
بیطرف
nonpartisan
U
بیطرف
unattaiated
U
بیطرف
middle-of-the-road
U
بیطرف
on board
<idiom>
U
وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
neutralization
U
بیطرف کردن
neutral states
U
دول بیطرف
irrespective
U
بیطرف بی ادب
neutral zone
U
منطقه بیطرف
opposing
U
مخالف درگیر نبرد نیروهای متخاصم
neutralized
U
بیطرف کرده شده
o to he were importial
U
ای کاش که او بیطرف بود
demarkation
U
تحدید حدودکردن تعیین مرز قوای متخاصم
neutralized states
U
دول بیطرف کرده شده
it is u. to remain neutral
U
بیطرف ماندن کارعاقلانه یامصلحت نیست
chain
U
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains
U
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
sensor
U
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
fet
U
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
right of search
U
حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
pirating
U
غارت
rapine
U
غارت
pirates
U
غارت
pillaged
U
غارت
pirated
U
غارت
plunder
U
غارت
pillaging
U
غارت
pillage
U
غارت
freeboot
U
غارت
looted
U
غارت
plunders
U
غارت
loot
U
غارت
pillages
U
غارت
plundering
U
غارت
loots
U
غارت
pirate
U
غارت
ravaging
U
غارت
forays
U
غارت
despoliation
U
غارت
spoilage
U
غارت
plunderage
U
غارت
depredations
U
غارت
havoc
U
غارت
foray
U
غارت
ravaged
U
غارت
despoilment
U
غارت
robberies
U
غارت
inbreak
U
غارت
robbery
U
غارت
booty
U
غارت
ravages
U
غارت
depredation
U
غارت
predatin
U
غارت
ravage
U
غارت
asynchronous
U
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawlers
U
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawler
U
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
looped
U
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop
U
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
peripheral
U
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
loops
U
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contention
U
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
contentions
U
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
connectivity
U
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
built-in
U
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
device
U
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
devices
U
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
simulating
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
daisy chain
U
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
simulates
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
tie down
U
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
robbing
U
غارت کردن
bereave
U
غارت کردن
predatory war
U
جنگ با غارت
loot
U
غارت کردن
pillaging
U
غارت کردن
foraging
U
غارت کردن
pillages
U
غارت کردن
looted
U
غارت کردن
robs
U
غارت کردن
robbed
U
غارت کردن
ravaging
U
غارت کردن
pillage
U
غارت کردن
despoil
U
غارت کردن
despoiled
U
غارت کردن
pillaged
U
غارت کردن
loots
U
غارت کردن
despoiling
U
غارت کردن
despoils
U
غارت کردن
havoc
U
غارت و ویرانی
freebooting
U
غارت گری
plunders
U
غارت کردن
foraged
U
غارت کردن
harrying
U
غارت کردن
harry
U
غارت کردن
harries
U
غارت کردن
harried
U
غارت کردن
ravages
U
غارت کردن
forage
U
غارت کردن
ravaged
U
غارت کردن
ransack
U
غارت کردن
ransacked
U
غارت کردن
ransacking
U
غارت کردن
ransacks
U
غارت کردن
ravens
U
غارت کردن
forages
U
غارت کردن
rob
U
غارت کردن
ravage
U
غارت کردن
depredate
U
غارت کردن
sacque
U
غارت چپاول
plundering
U
غارت کردن
raven
U
غارت کردن
sacque
U
غارت کردن
reave
U
غارت کردن
plunder
U
غارت کردن
to make spoil of
U
غارت کردن
immersion proof
U
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
trainers
U
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainer
U
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
to cry havoc
U
حکم غارت دادن
ravaging
U
ویران یا غارت کردن
rapine
U
غصب غارت کردن
ravages
U
ویران یا غارت کردن
ravage
U
ویران یا غارت کردن
ravaged
U
ویران یا غارت کردن
swag
U
تاب دادن غارت
to play havoc among
U
غارت کردن چاپیدن
to lay waste
U
ویران یا غارت کردن
havoc
U
غارت وویران کردن
cry havoc
U
حکم غارت دادن
cry havoc
U
دستور غارت دادن
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
daisy chain
U
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
communication
U
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
to make havoc of
U
برباد دادن غارت کردن
maraud
U
بقصد غارت حمله کردن
guts
U
غارت کردن حریصانه خوردن
gut
U
غارت کردن حریصانه خوردن
gutting
U
غارت کردن حریصانه خوردن
laser
U
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
lasers
U
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com