Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
middle-of-the-road
U
میانه رو
middle-of-the-road
U
بیطرف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
middle of the road
<idiom>
U
سردوراهی گیرکردن
middle
U
میانه میدان
middle
U
میانی وسطی
middle
U
مرکز
middle
U
وسط
middle name
U
نام وسطی-اسموسطین
middle
U
میان
middle
U
منطقه میانی زمین
of middle a
U
میان سال
middle course
U
میانه روی
middle layer
U
قشر میانی
middle price
U
قیمت حد وسط
middle sized
U
دارای اندازه متوسط
middle sized
U
میان اندازه
middle toe
U
انگشتمیانی
piggy in the middle
U
بازیخرسوسط
the middle finger
U
انگشت میانه
middle weight
U
میانه
middle weight
U
میان وزن
middle watch
U
نگهبانی نیمه شب
middle term
U
قیاس مشترکی که در صغری وکبری صدق کند
middle succession
U
توالی میانین
middle succession
U
توالی وسطی
middle price
U
قیمت متوسط
middle plane
U
صفحه میانتار
middle part
U
قسمت میانی
middle english
U
انگلیسی تا 0051میلادی
Middle Eastern
U
مربوطبهخاورمیانه
middle aisle
U
شبستان
middle aisle
U
صحن
middle body
U
قسمت میانه ناو یا کشتی
middle deck
U
پل میانی
middle ear
U
گوش میانی
middle finger
U
انگشت میان
middle finger
U
وسطی
middle fraction
U
جزء میانی
middle part
U
میان
the parting in the middle
U
فرق وسط
middle ear
U
گوش وسط
middle latitude
U
منطقه معتدله
middle insomnia
U
بیخوابی میانی
middle heavyweight
U
09 کیلوگرم
middle fraction
U
پاره میانی
middle game
U
وسط بازی
middle ear
U
حفره کوچکی محدود به پرده که صدا را ازگوش خارجی به گوش داخلی منتقل میکند
middle sole
U
لژمیانی
middle jib
U
بادبانسهگوشکوچکمیانی
middle covert
U
پرهایمیانی
middle bar of a saw
U
کمانکش اره
Middle West
U
باختر میانه
middle aged
U
دوره بین جوانی وپیری
middle aged
U
میان سال
middle-aged
U
میان سال
middle class
U
طبقه متوسط
Middle East
U
خاورمیانه
Middle East
U
سرزمین های میان خاور نزدیک East Near و خاور دور East Far
middle class
U
طبقه ما بین اشراف وطبقه پایین
middle classes
U
طبقه ما بین اشراف وطبقه پایین
middle classes
U
طبقه متوسط
middle leg
U
پایمیانی
middle linebacker
U
مهرهخطآخریمیانی
middle lobe
U
نرمهششمیانی
middle panel
U
قابچوبیمیانی
up to the middle in water
U
تا کمر در اب
Middle Ages
U
قرون وسطی
middle torus
U
گچبریمیانی
middle schools
U
دبیرستان
middle phalanx
U
بندانگشتمیانی
middle piece
U
قطعهمیانی
middle school
U
دبیرستان
middle age
U
دوره بین جوانی وپیری
middle age
U
میان سال
middle distance
U
فاصلهی میان زمینه و پیش زمینه
middle distance race
U
دو نیمه استقامت 008 تا0051 متر
member of the middle class
U
عضو طبقه متوسط
type of middle cloud
U
شکالابرقسمتمیانی
middle level management
U
مدیریت سطح متوسط
middle ground buoy
U
بویه زمین میان گذرگاه
mullion=middle post
U
وادار
infection of the middle ear
U
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
inflammation of the middle ear
U
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
middle-class person
U
عضو طبقه متوسط
upper middle class
U
طبقه متوسط بالا
[در اجتماعی]
middle nasal concha
U
کنجایمیانیدماغی
middle lintel in window
U
الت وسطی پنجره
middle lintel in window
U
وادار میانی پنجره
middle lintel in window
U
کمرکش پنجره
middle primary covert
U
پرهایاولیهمیانی
middle rial of door frame
U
قیدچه
The working (middle,upper)class.
U
طبقه کارگر (متوسط بالا )
middle leg (outer surface)
U
پایمیانی
middle ear inflammation
[MEI]
U
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
To steer a middle course . To act within judicious bounds .
کجدار و مریض عمل کردن
[به نعل و به میخ زدن]
road
U
گذرگاه
road
U
شارع
road
جاده
road
U
راه اهن
the road
U
شاهراه
the road
U
شارع عام
road
U
خیابان
on the road
U
مسافر
one way road
U
راه یکطرفه
one way road
U
راه یک سویه
road
U
معبر
road
U
طریق خیابان
road
U
راه
two way road
U
راه دو سویه
on the road
U
در راه
on the road
<idiom>
U
سفر کردن
to take to the road
U
راهزنی کردن
Are we on the right road for ... ?
آیا ما در جاده درستی برای ... هستیم؟
to take to the road
U
راهزن شدن
road a
U
مسیرجاده
in the road
U
مانع راه
in the road
U
درسر راه
road
U
بجاده
two way road
U
راه دو طرفه
to maintain a road
U
جادهای را
to maintain a road
U
نگهداری کردن
third class road
U
جاده درجه سه
state road
U
شاهراه
road roller
U
جاده صاف کن
the road was impaired
U
جاده خراب شد
the road to tehran
U
راه یا جاده تهران
the road was impaired
U
جاده خراب بود
road roller
U
غلطک ویژه جاده صاف کنی
road tar
U
قطران برای راه
road screen
U
پوشش و استتار جاده پوشاندن جاده
road side
U
کنار جاده یا خیابان
road traffic
U
امد وشد خیابان
road work
U
دویدن جادهای در تمرین بوکس
royal road
U
اسان ترین راه
royal road
U
اسهل طرق
rules of road
U
قوانین بین المللی عبور ومرور دریایی
secondary road
U
جاده درجه دو
secondary road
U
جاده فرعی یا درجه 2
service road
U
شوسه کناری
service road
U
جاده کناری جاده سرویس
shoulder of road
U
شانه راه
skid road
U
جاده لیز ولغزنده
the impediment of a road
U
موانع جاده
road traffic
U
ترافیک جاده ترافیک خیابان
road traffic
U
رفت و امد خیابان
road space
U
فضای اشغالی از جاده به وسیله ستون
road surface
U
رویه راه
temporary road
U
راه موقت
the road to happiness
U
راه خوشبختی
road system
U
شبکه راهها
road system
U
شبکه راهسازی
the impediment of a road
U
پا گیرهای جاده
road tanker
U
اتومبیل مخزن دار
road test
U
ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
road time
U
زمان حرکت ستون در روی جاده
road time
U
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
road time
U
زمان عبور از جاده
tall road
U
راه با جدار
road hole
U
گودی
road sweeper
U
ماشین خاکروب
a corduroy road
U
جاده باتلاقی
[که کنده های درختان را بصورت اریب در آن می چینند.]
Road signs
U
علائم راهنمایی و رانندگی جاده
road assistance
U
امداد جادهای
Where does this road lead to?
U
این جاده به کجا میرود؟
Is there a road with little traffic?
U
آیا جاده ای با شلوغی کمتر هست؟
road hole
U
دست انداز
road hole
U
چالاب
to hog the road
U
بی اعتنا به حقوق سایررانندگان درجاده تجاوز کردن
road ditch
U
آبرو
[جوی]
کنار راه
road ditch
U
راه آب
[کنار جاده]
road ditch
U
خندق جاده
Is there a road with little traffic?
U
آیا جاده ای با ترافیک کمتر هست؟
road hog
<idiom>
U
راننده بیابان
road number
U
شمارهخیابان
road narrows
U
جادهباریکمیشود
road communications
U
ارتباطجادهای
haulage road
U
جادهکشش
bottom road
U
راهزیرین
where does this road lead to
U
این راه بکجا میرود
uneven road
U
جاده ناهموار
tote road
U
جاده مخصوص حمل لوازم وذخایر به محلی
slippery road
U
مسیرسراشیبی
top road
U
محلعبورفوقانی
The road is blocked.
U
راه بسته است
hit the road
<idiom>
U
ترک کردن (معمولابرای ماشین)
get the show on the road
<idiom>
U
شروع کار روی چیزی
To widen a road .
U
جاده یی را گشاد کردن ( تعریض )
The road was greasy.
U
جاده چرب بود ( لغزنده )
The road was blocked.
U
راه بسته بود
Road Town
U
توانائیدرقضاوتعادلانه
road sense
U
جنسی
road sense
U
کلمه
to stand across the road
U
درمیان جاده ایستادن
road bed
U
کف جاده
motor road
U
جاده موتور سواری
trunk road
U
راه پر رفت و امد
metalled road
U
جاده شوسه یا اسفالته سرد
major road
U
راه با حق پیش افت راه با پیش افت
major road
U
راه با حق تقدم
local road
U
راه محلی
link road
U
راه فرعی
knight of the road
U
راهزن پیاده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com