English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fish globe U شیشه گردبرای نگاه داشتن ماهی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
heck U ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
aquaria U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquarium U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquariums U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
keep U نگاه داشتن
stop U نگاه داشتن
tackle U نگاه داشتن
refraining U نگاه داشتن
tackled U نگاه داشتن
retaining U نگاه داشتن
refrained U نگاه داشتن
tackles U نگاه داشتن
tackling U نگاه داشتن
to give support to U نگاه داشتن
refrains U نگاه داشتن
holds U نگاه داشتن
keeps U نگاه داشتن
stopped U نگاه داشتن
to lay fast U نگاه داشتن
stops U نگاه داشتن
to lock out U نگاه داشتن
to keep in U نگاه داشتن
stay U نگاه داشتن
retain U نگاه داشتن
stopping U نگاه داشتن
to keep any one waiting U نگاه داشتن
hold U نگاه داشتن
retained U نگاه داشتن
refrain U نگاه داشتن
preservatize U نگاه داشتن
to stop [doing something] U نگاه داشتن
to put to a pause U نگاه داشتن
retains U نگاه داشتن
stayed U نگاه داشتن
to hang up U نگاه داشتن
impark U در محوطه نگاه داشتن
to keep down U پایین نگاه داشتن
to keep in U روشن نگاه داشتن
to keep on U پیوسته نگاه داشتن
enwomb U در رحم نگاه داشتن
inurn U در فرف نگاه داشتن
journalize U دفترروزانه نگاه داشتن
freezes U ثابت نگاه داشتن
freeze U ثابت نگاه داشتن
keep on U بازهم نگاه داشتن
inshrine U با حرمت نگاه داشتن
to behave oneself U ادب نگاه داشتن
to hold in trust U بطورامانت نگاه داشتن
to hush up U ساکت نگاه داشتن
to keep at bay U معطل نگاه داشتن
to keep away U دور نگاه داشتن
commemorating U بیادگار نگاه داشتن
commemorated U بیادگار نگاه داشتن
commemorate U بیادگار نگاه داشتن
stunt U کوتاه نگاه داشتن
on ice <idiom> U دور نگاه داشتن
stunting U کوتاه نگاه داشتن
stunts U کوتاه نگاه داشتن
hide U مخفی نگاه داشتن
hides U مخفی نگاه داشتن
wedge U باگوه نگاه داشتن
wedged U باگوه نگاه داشتن
wedges U باگوه نگاه داشتن
wedging U باگوه نگاه داشتن
keep under one's hat <idiom> U پنهان نگاه داشتن
shrouded U در زیرحجاب نگاه داشتن
shroud U در زیرحجاب نگاه داشتن
to pick up oneself U خودرا نگاه داشتن
commemorates U بیادگار نگاه داشتن
to keep on file U درپرونده نگاه داشتن
hold down U مطیع نگاه داشتن
to keep the pot boiling U کارهارادرجریان نگاه داشتن
to lay up in a napkin U بی مصرف نگاه داشتن
to keep on U روشن نگاه داشتن
retaining U ابقاء کردن نگاه داشتن
spared U برای یدکی نگاه داشتن
keep something at bay <idiom> U [چیزی را دور نگاه داشتن]
retains U ابقاء کردن نگاه داشتن
spared U درذخیره نگاه داشتن مضایقه
pawl U باگیره یاعایق نگاه داشتن
smothers U در دل نگاه داشتن خفه شدن
smothering U در دل نگاه داشتن خفه شدن
retain U ابقاء کردن نگاه داشتن
celebrates U نگاه داشتن تقدیس کردن
spare U برای یدکی نگاه داشتن
spare U درذخیره نگاه داشتن مضایقه
to rein up U جلو اسب را نگاه داشتن
retained U ابقاء کردن نگاه داشتن
to time a race U وقت مسابقهای را نگاه داشتن
smother U در دل نگاه داشتن خفه شدن
smothered U در دل نگاه داشتن خفه شدن
Keep somebody at bay <idiom> U [کسی را دور نگاه داشتن]
commemorate U نگاه داشتن جشن گرفتن
commemorated U نگاه داشتن جشن گرفتن
celebrating U نگاه داشتن تقدیس کردن
hold over U برای اینده نگاه داشتن
save U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
saved U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
saves U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
celebrate U نگاه داشتن تقدیس کردن
to observe the proprieties U اداب معاشرت را نگاه داشتن
commemorates U نگاه داشتن جشن گرفتن
commemorating U نگاه داشتن جشن گرفتن
file U در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
excludes U راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
to shut in U تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
enchain U در زنجیر نهادن محکم نگاه داشتن
filed U در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
exclude U راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
cellarage U حق انبارداری برای نگاه داشتن چیزی
to keep on U در نیاوردن [نگاه داشتن] [جامه یا کلاه]
to p a vehicle or horse U جلو گردونه یا اسبی را نگاه داشتن
pinfold U جانوران ولگرد درتوقیف گاه نگاه داشتن
memorialize U برسم یادگار نگاه داشتن یاداوری کردن
to trainb arms U تفنگ رابایک دست وتقریباموازی بازمین نگاه داشتن
clipboards U تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
clipboard U تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
laniard U طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
outrigger U چوبهای دراز طرفین قایق برای نگاه داشتن تورماهیگیری
to save ones face U ابروی خودراحفظ کردن صورت خودرابسیلی سرخ نگاه داشتن
planch U صفحهای از گل نسوزکه برای نگاه داشتن چیزی که دراتش گذاشته اندبکارمیرود
to hold any one to ransom U کسیرا در توقیف نگاه داشتن تااینکه با دادن فدیه اورا ازادکنند
guard U حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guards U حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guarding U حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
to keep time U موزون خواندن یارقصیدن یاساز زدن یاراه رفتن وفاصله ضربی نگاه داشتن
c clamp U گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
intubation U فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
variable ratio U گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
intubate U لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
glassman U تاجر شیشه شیشه ساز
ink bottle U شیشه مرکب شیشه جوهر
plate glass U شیشه سنگ شیشه تختهای
flatbed U وسیلهای با شیشه مسط ح که کار هنری روی آن قرار می گیرد نوک اسکن زیر شیشه حرکت میکند و تصویر را به فایل گرافیکی تبدیل میکند
gloated U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloating U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloat U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloats U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
keek U باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
pomfret U یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
sea horse U موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
look at me U بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
escolar U نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
guppies U ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
fished U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
mackerel U ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
guppy U ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
haddock U ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
fish U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fishes U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
vitrify U بصورت شیشه در اوردن بصورت شیشه درامدن
grayfish U نوعی ماهی روغن سگ ماهی
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
glass wool U پشم یا براده شیشه پشم شیشه
glanced U نگاه نگاه مختصر
glances U نگاه نگاه مختصر
glance U نگاه نگاه مختصر
sea calf U گوساله ماهی سگ ماهی
pickerel U اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
plate U شیشه
water glass U اب شیشه
glazier U شیشه بر
glass U شیشه
bottle U شیشه
glassblower U شیشه گر
glazier U شیشه گر
plates U شیشه
pane U شیشه
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com