Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
age
U
شکستن جسم با فشارهای مکرر
ages
U
شکستن جسم با فشارهای مکرر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
law of partial pressure
U
قانون فشارهای جزیی
forcing
U
درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
force
U
درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
forces
U
درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
vapor pressure
U
فشار مولکولهای بخار روی دیواره فرف یا محفظه برابر فشارهای جزئی یا سهمی
breakaway
U
شکستن خط محاصره شکستن بند زندان فرار از زندان
pipping
U
شکستن شکستن وبازشدن
pips
U
شکستن شکستن وبازشدن
pipped
U
شکستن شکستن وبازشدن
pip
U
شکستن شکستن وبازشدن
continual
U
مکرر
repeated
U
مکرر
manyfold
U
مکرر
repetitious
U
مکرر
bis
U
مکرر
eternal
U
مکرر
repetitive
U
مکرر
eternities
U
مکرر
eternity
U
مکرر
resorted
U
ملاقات مکرر
unfrequented
U
غیر مکرر
resorts
U
ملاقات مکرر
old hat
U
آشنا و مکرر
tautologize
U
مکرر گویی
repeating fraction
U
کسر مکرر
resort
U
ملاقات مکرر
crepitation
U
انفجار مکرر
multiple ionization
U
یونش مکرر
rebuy
U
خرید مکرر
compulsiveness
U
مکرر کاری
recurrenge
U
وقوع مکرر
repeating decimal
U
اعشاری مکرر
repeating field
U
فیلد مکرر
catalexia
U
مکرر خوانی
rebroadcast
U
برنامه مکرر
times without number
U
بطور مکرر
all the time
<idiom>
U
به طور مکرر
frequent visiting
U
دیدنی مکرر
haunt
U
خطور مراجعه مکرر
theatergoer
U
شخصی که مکرر به تئاترمیرود
repeating label
U
برچسب یا مطلب مکرر
haunts
U
خطور مراجعه مکرر
recurring decimal
U
اعشاری مکرر
[ریاضی]
repeats
U
مکرر کردن تکرار شدن
commuter
U
رفت و آمد کنندهی مکرر
commuters
U
رفت و آمد کنندهی مکرر
repeat
U
مکرر کردن تکرار شدن
That's old hat!
<idiom>
U
این که آشنا و مکرر
[پیش پا افتاده ]
است!
wear down
<idiom>
U
زوارچیزی دررفتن ،بااستفاده مکرر خراب شدن
keep after
<idiom>
یادآوری مکرر به کسی برای انجام کاری.
pattern
U
مجموعهای از خط وط با قاعده و اشکال که مکرر تکرار می شوند
to frequent a place
U
بجایی بطور مکرر رفت و آمد کردن
patterns
U
مجموعهای از خط وط با قاعده و اشکال که مکرر تکرار می شوند
globetrotter
U
کسی که مکرر به جاهای مختلف جهان سفر میکند
shadow memory
U
محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
shadow page
U
محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
globetrotters
U
کسی که مکرر به جاهای مختلف جهان سفر میکند
avianize
U
ضعیف کردن ویروس بعلت کشت مکرر در جنین جوجه
resort
U
رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
resorts
U
رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
resorted
U
رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
scarpbook
U
عملکردی که متن و تصاویر رابرای استفاده مکرر درمستندات ذخیره میکندمجموعه مرقع
formats
U
قالب فرم خالی یا صفحه مکرر ذخیره شده در یک ترمینال تا مکررا ارسال شود
format
U
قالب فرم خالی یا صفحه مکرر ذخیره شده در یک ترمینال تا مکررا ارسال شود
deflect
U
شکستن
to fall apart
U
در هم شکستن
crushed
U
شکستن
crushes
U
شکستن
deflected
U
شکستن
deflecting
U
شکستن
deflects
U
شکستن
cracking
U
شکستن
to fly asunder
U
شکستن
to break to pieces
U
شکستن
to break open
U
شکستن
to break apart
U
شکستن
to break a
U
شکستن
split up
U
شکستن
to break rank
U
صف شکستن
To break ranks.
U
صف را شکستن
infraction
U
شکستن
infract
U
شکستن
fly asunder
U
شکستن
dishallow
U
شکستن
to hew asunder
U
شکستن
crush
U
شکستن
nicked
U
شکستن
fracturing
U
شکستن
disobeying
U
شکستن
fraction
U
شکستن
chopped
U
شکستن
chop
U
شکستن
fractions
U
شکستن
pierce
U
شکستن
pierces
U
شکستن
disruption
U
شکستن
disruptions
U
شکستن
disobey
U
شکستن
disobeyed
U
شکستن
hewn
U
شکستن
fractures
U
شکستن
disobeys
U
شکستن
nicking
U
شکستن
nicks
U
شکستن
break
U
شکستن
nick
U
شکستن
breaks
U
شکستن
fractured
U
شکستن
fracture
U
شکستن
overwhelm
U
درهم شکستن
deblock
U
شکستن کنده
housebreak
U
حرز را شکستن
overwhelms
U
درهم شکستن
break down
U
درهم شکستن
overwhelmed
U
درهم شکستن
unseal
U
مهرچیزی را شکستن
brittle fracture
U
شکستن از تردی
crushed
U
باصدا شکستن
crash
U
درهم شکستن
cleaved
U
شکستن ورامدن
breaks
U
شکستن موج
fracture
U
شکستن شکافتن
fractured
U
شکستن شکافتن
to break one's promise
U
شکستن عهدوقول
fractures
U
شکستن شکافتن
fracturing
U
شکستن شکافتن
0To break thru a blockade ( siege ) .
U
محاصره را شکستن
cleave
U
شکستن ورامدن
refracts
U
بر گرداندن شکستن
cleaves
U
شکستن ورامدن
refracting
U
بر گرداندن شکستن
refracted
U
بر گرداندن شکستن
vanquish
U
درهم شکستن
vanquished
U
درهم شکستن
vanquishes
U
درهم شکستن
vanquishing
U
درهم شکستن
crashed
U
درهم شکستن
break
U
شکستن موج
slashed
U
قیمت را شکستن
scrunch
U
درهم شکستن
scrunched
U
درهم شکستن
slashes
U
قیمت را شکستن
abjure
U
سوگند شکستن
scrunching
U
درهم شکستن
abjured
U
سوگند شکستن
abjures
U
سوگند شکستن
abjuring
U
سوگند شکستن
scrunches
U
درهم شکستن
to bruise somebody
U
دل کسی را شکستن
crashingly
U
درهم شکستن
slash
U
قیمت را شکستن
perjuring
U
عهد شکستن
perjures
U
عهد شکستن
to break one's leg
U
شکستن ساق پا
beat a record
U
حد نصاب را شکستن
to crack an egg
U
تخمی را شکستن
perjure
U
عهد شکستن
crashing
U
درهم شکستن
crush
U
باصدا شکستن
refract
U
بر گرداندن شکستن
crushes
U
باصدا شکستن
crashes
U
درهم شکستن
overstriking
U
توانایی یک چاپگر نسخه چاپی برای ضربه مکرر زدن به کاراکتربه منظور تولید حالت نمایانتری از ان
smiting
U
خرد کردن شکستن
smites
U
خرد کردن شکستن
To break a promise.
U
عهد وقولی را شکستن
to break in
U
شاخ شکستن سوغان
To feel on top of the world.
U
با دم خود گردو شکستن
His failure was a bitter experience.
U
شکستن تجربه تلخی شد
knap
U
ضربه زدن شکستن
smashes
U
خرد کردن شکستن
violates
U
شکستن نقض کردن
violated
U
شکستن نقض کردن
violate
U
شکستن نقض کردن
fission
U
شکستن هسته اتمی
smash
U
خرد کردن شکستن
edman degradation technique
U
شکستن به روش ادمن
stave
U
شکستن ریزش کردن
elision
U
باقوه مکانیکی شکستن
fissionable
U
قابل شکستن وتقسیم
breach of promise
U
شکستن پیمان ازدواج
shatter
U
داغان کردن شکستن
shatters
U
داغان کردن شکستن
smite
U
خرد کردن شکستن
to bruise somebody
U
قلب کسی را شکستن
To break down the enemys resistance.
U
مقاومت دشمن رادرهم شکستن
to collapse
U
درهم شکستن
[مذاکره یا فرضیه]
To bite the hand that feeds one .
U
نمک راخوردن ونمکدان شکستن
shards
U
شکستن وبصورت قطعات ریزدراوردن
smash
U
شکست دادن درهم شکستن
shard
U
شکستن وبصورت قطعات ریزدراوردن
section out
U
شکستن موج بطور ناهموار
shiwari
U
شکستن اجسام سخت درکاراته
smashes
U
شکست دادن درهم شکستن
fissional
U
وابسته به شکستن هسته اتم
cycled
U
1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
cycle
U
1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
cycles
U
1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
break-in
U
حرز را شکستن وبزور داخل شدن
battering rams
U
میله مخصوص شکستن دروازه ها و غیره
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com