English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
shiwari U شکستن اجسام سخت درکاراته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dan U درجه درکاراته
forces U درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
force U درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
forcing U درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
breakaway U شکستن خط محاصره شکستن بند زندان فرار از زندان
pipping U شکستن شکستن وبازشدن
pipped U شکستن شکستن وبازشدن
pip U شکستن شکستن وبازشدن
pips U شکستن شکستن وبازشدن
magnetic materials U اجسام مغناطیسی
hard goods U اجسام سخت
non magnetic materials U اجسام نامغناطیسی
paramagnetic U اجسام پارامغناطیسی
somatology U علم اجسام
geniculate bodies U اجسام زانویی
ferromagnetic substances U اجسام فرومغناطیسی
golgy tendon organ U اجسام گلژی
diamagnetic materials U اجسام دیامغناطیسی
solids press down U اجسام جامد سوی
salvage U انبار اجسام قراضه
salvages U انبار اجسام قراضه
micromotion U حرکت اجسام خرد
salvaged U انبار اجسام قراضه
statics U مبحث اجسام ایستا
gyrostatics U مبحث چرخش اجسام
isomer U اجسام متشابه الترکیب
dynamics U مبحث حرکت اجسام
corpora quadrigemina U اجسام چهار قلو
static U وابسته به اجسام ساکن
salvaging U انبار اجسام قراضه
hard goods U اجسام پایدار ومقاوم
general properties of bodies U خواص عمومی اجسام
statics U ایستاشناسی مبحث اجسام ساکن
telekinesis U حرکت اجسام بوسیله ارواح
separation of interfering substances U جدا کردن اجسام مزاحم
wham U صدای بهم خوردن اجسام جامد
dry measure U مقیاسات واوزان اجسام خشک وجامد
kinetic theory U فرضیه حرکت ذرات کوچک اجسام
dioptrics U مبحث انکسار نور در اجسام شفاف
deep draw U ساختن اجسام مقعر از ورقه فلزی
physicochemical U وابسته به خواص فیزیکی وشیمیایی اجسام
ballistics U علم حرکت اجسام پرتاب شونده
plastomer U اجسام چند وجهی سخت وجامد
stereography U فن نمایش اجسام جامد برسطح مستوی
ideogram U تجسم و نمایش عقاید و افکارو اجسام با تصویر
cabinet prejection U نمایش اجسام برروی یک صفحه بوسیله تصاویر
blistered U برجستگی دوکی شکل روی اجسام ایرودینامیکی
axiology U علم ارزش یا خواص ونوامیس ذاتی اجسام
blister U برجستگی دوکی شکل روی اجسام ایرودینامیکی
blisters U برجستگی دوکی شکل روی اجسام ایرودینامیکی
mechanics U علمی که درباره اثر نیرو بر اجسام بحث میکند
buttock lines U نیمرخ تلاقی صفحات قائم باسطح اجسام صلب
catalyst U عامل فعل وانفعال اجسام شیمیایی دراثر مجاورت
aerostatics U مبحث مطالعهء اجسام ساکن و مایعات و گازها در هوا
catalysts U عامل فعل وانفعال اجسام شیمیایی دراثر مجاورت
durometer U اسبابی که بوسیله ان سختی وسفتی اجسام را معین میکنند
adjustable split die وسیله ای برای در آوردن دنده یا روزه در سطح خارجی اجسام
goldstone U جامی که توسط اجسام طلایی رنگ پولک کاری شده
plastogene U اجسام بسیار ریزیاختههای گیاهی که عامل پدیدههای حیاتی یاخته میباشند
catapults U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulted U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapult U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulting U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
sail U سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
sailed U سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
cryogenics U سرمازایی رشتهای از فیزیک که درباره تبادلات واثرات اجسام درحرارتهای پایین گفتگومیکند
sailings U سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
infraction U شکستن
cracking U شکستن
deflecting U شکستن
deflected U شکستن
deflect U شکستن
crush U شکستن
to fall apart U در هم شکستن
crushes U شکستن
crushed U شکستن
infract U شکستن
to break a U شکستن
to break open U شکستن
to break rank U صف شکستن
to break to pieces U شکستن
fly asunder U شکستن
to fly asunder U شکستن
split up U شکستن
to hew asunder U شکستن
dishallow U شکستن
To break ranks. U صف را شکستن
to break apart U شکستن
deflects U شکستن
fraction U شکستن
break U شکستن
breaks U شکستن
pierces U شکستن
chop U شکستن
fracture U شکستن
fracturing U شکستن
fractured U شکستن
chopped U شکستن
pierce U شکستن
nicking U شکستن
nicks U شکستن
fractions U شکستن
hewn U شکستن
disobeys U شکستن
disobeying U شکستن
disobeyed U شکستن
disobey U شکستن
nick U شکستن
nicked U شکستن
disruptions U شکستن
disruption U شکستن
fractures U شکستن
ether U جسم قابل ارتجاعی که فضاوحتی فواصل میان ذرات اجسام را پر کرده ووسیله انتقال روشنایی و گرمامیشود
crashingly U درهم شکستن
deblock U شکستن کنده
unseal U مهرچیزی را شکستن
refracts U بر گرداندن شکستن
refracting U بر گرداندن شکستن
refracted U بر گرداندن شکستن
refract U بر گرداندن شکستن
vanquishing U درهم شکستن
to break one's promise U شکستن عهدوقول
overwhelm U درهم شکستن
to break one's leg U شکستن ساق پا
overwhelmed U درهم شکستن
overwhelms U درهم شکستن
to crack an egg U تخمی را شکستن
abjures U سوگند شکستن
vanquishes U درهم شکستن
fracturing U شکستن شکافتن
fractures U شکستن شکافتن
fracture U شکستن شکافتن
housebreak U حرز را شکستن
cleaved U شکستن ورامدن
cleaves U شکستن ورامدن
0To break thru a blockade ( siege ) . U محاصره را شکستن
fractured U شکستن شکافتن
vanquish U درهم شکستن
breaks U شکستن موج
break U شکستن موج
vanquished U درهم شکستن
brittle fracture U شکستن از تردی
perjures U عهد شکستن
perjuring U عهد شکستن
slash U قیمت را شکستن
slashed U قیمت را شکستن
slashes U قیمت را شکستن
abjure U سوگند شکستن
scrunch U درهم شکستن
abjured U سوگند شکستن
abjuring U سوگند شکستن
to bruise somebody U دل کسی را شکستن
scrunched U درهم شکستن
scrunches U درهم شکستن
scrunching U درهم شکستن
cleave U شکستن ورامدن
perjure U عهد شکستن
crashing U درهم شکستن
crashes U درهم شکستن
crush U باصدا شکستن
crushes U باصدا شکستن
crashed U درهم شکستن
break down U درهم شکستن
crushed U باصدا شکستن
crash U درهم شکستن
beat a record U حد نصاب را شکستن
smiting U خرد کردن شکستن
To break a promise. U عهد وقولی را شکستن
smites U خرد کردن شکستن
smite U خرد کردن شکستن
His failure was a bitter experience. U شکستن تجربه تلخی شد
to break in U شاخ شکستن سوغان
edman degradation technique U شکستن به روش ادمن
breach of promise U شکستن پیمان ازدواج
smashes U خرد کردن شکستن
smash U خرد کردن شکستن
fissionable U قابل شکستن وتقسیم
fission U شکستن هسته اتمی
violate U شکستن نقض کردن
violated U شکستن نقض کردن
violates U شکستن نقض کردن
stave U شکستن ریزش کردن
knap U ضربه زدن شکستن
To feel on top of the world. U با دم خود گردو شکستن
shatter U داغان کردن شکستن
shatters U داغان کردن شکستن
to bruise somebody U قلب کسی را شکستن
elision U باقوه مکانیکی شکستن
To break down the enemys resistance. U مقاومت دشمن رادرهم شکستن
to collapse U درهم شکستن [مذاکره یا فرضیه]
To bite the hand that feeds one . U نمک راخوردن ونمکدان شکستن
shards U شکستن وبصورت قطعات ریزدراوردن
shard U شکستن وبصورت قطعات ریزدراوردن
fissional U وابسته به شکستن هسته اتم
smash U شکست دادن درهم شکستن
ages U شکستن جسم با فشارهای مکرر
age U شکستن جسم با فشارهای مکرر
smashes U شکست دادن درهم شکستن
section out U شکستن موج بطور ناهموار
battering rams U میله مخصوص شکستن دروازه ها و غیره
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com