Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
quasi public company
U
شرکت نیمه دولتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
semipublic
U
نیمه عمومی نیمه دولتی
quasi public
U
نیمه دولتی
semi-finalist
U
شرکت کننده در مسابقهی نیمه نهایی
semi-finalists
U
شرکت کننده در مسابقهی نیمه نهایی
overlaps
U
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped
U
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlap
U
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
make a diplomatic representation
U
به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
the funds
U
قرضه دولتی سهام وام دولتی
crown debt
U
طلب دولتی بستانکاری دولتی
seahorse
U
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
interlap
U
چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
seahorses
U
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
cmos
U
روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
pmos
U
ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
splices
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splice
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splicing
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
spliced
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
imbricate
U
نیمه نیمه روی هم گذاشتن
semilustrous
U
نیمه درخشان نیمه مجلل
letterhead
U
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterheads
U
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation
U
شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
semi naufragium
U
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
limited company
U
شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
constituent company
U
شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
half life
U
نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
international finance corporation
U
شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company
U
شرکت مادر شرکت مرکزی
privates
U
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private
U
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
outsource
U
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
dragger
U
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
paperless
U
شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
house
U
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed
U
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses
U
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
beneficial occupancy
U
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
from mid may to mid june
U
از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
governmental
U
دولتی
national
[state, federal state]
<adj.>
U
دولتی
government-run
[television, newspaper etc.]
<adj.>
U
دولتی
governmental
<adj.>
U
دولتی
belonging to the state
<adj.>
U
دولتی
stating
U
دولتی
states
U
دولتی
stated
U
دولتی
state-
U
دولتی
state
U
دولتی
body corporate
U
شرکت شرکت سهامی
business group
U
شرکت سهامی
[شرکت]
government owned industries
U
صنایع دولتی
government departments
U
دوایر دولتی
government regulation
U
مقررات دولتی
government property
U
مال دولتی
public monopoly
U
انحصار دولتی
state enterprise
U
مالکیت دولتی
government officials
U
مامورین دولتی
public domain
U
مالکیت دولتی
government office
U
اداره دولتی
public sector
U
بخش دولتی
public servants
U
مامورین دولتی
government sector
U
بخش دولتی
the funds
U
وام دولتی
public domain
U
خالصه دولتی
public assistance
U
کمکهای دولتی
public ownership
U
مالکیت دولتی
civil servant
U
مستخدم دولتی
public ownership
U
مالکیت دولتی
civil servants
U
مستخدم دولتی
public domain
U
خالصه دولتی
public ownership
U
خالصه دولتی
public service
U
استخدام دولتی
public ship
U
ناو دولتی
public schools
U
مدارس دولتی
public institutions
U
نهادهای دولتی
state enterprise
U
بنگاه دولتی
nationalized industries
U
صنایع دولتی
state
U
دولتی حالت
state-
U
دولتی حالت
debenture
U
حواله دولتی
state university
U
دانشگاه دولتی
privates
U
غیر دولتی
stated
U
دولتی حالت
states
U
دولتی حالت
stating
U
دولتی حالت
state prison
U
زندان دولتی
state socialism
U
سوسیالیسم دولتی
private
U
غیر دولتی
economic unit
U
موسسه دولتی و ...
state college
U
دانشکده دولتی
state ownership
U
مالکیت دولتی
government control
U
نظارت دولتی
political circles
U
دوایر دولتی
civil services
U
خدمات دولتی
etatism
U
سوسیالیزم دولتی
state bank
U
بانک دولتی
government control
U
کنترل دولتی
state planning
U
برنامه ریزی دولتی
arms
U
نشان دولتی نیرو
privatizes
U
غیر دولتی کردن
order in council
U
تصویب نامه دولتی
bureaucracies
U
مجموع گماشتگان دولتی
bureaucracy
U
مجموع گماشتگان دولتی
adhesion
U
الحاق دولتی به یک پیمان
privatized
U
غیر دولتی کردن
privatised
U
غیر دولتی کردن
grants
U
کمک دولتی اعانه
government securities
U
اوراق بهادار دولتی
privatizing
U
غیر دولتی کردن
the king in council
U
شورای دولتی باحضوراعلیحضرت
government bonds
U
اوراق قرضه دولتی
government enterprise
U
موسسات تولیدی دولتی
government broadcasting
U
پخش برنامههای دولتی
lycee l
U
دبیرستان دولتی درفرانسه
grant
U
کمک دولتی اعانه
granted
U
کمک دولتی اعانه
The corruption in government offices .
U
فساد دردستگاههای دولتی
privatize
U
غیر دولتی کردن
bill of oredit
U
اوراق قرضه دولتی
privatization
U
غیر دولتی کردن
privatising
U
غیر دولتی کردن
privatises
U
غیر دولتی کردن
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
funded
U
تنخواه قرضه دولتی سهام
security
U
گرو سهام قرضه دولتی
blue book
U
هرکتاب یانشریه رسمی دولتی
iranian state railways
U
راه اهن دولتی ایران
dole
U
کمک هزینه دولتی به بیکاران
fund holder
U
دارنده سهام قرضه دولتی
fund
U
تنخواه قرضه دولتی سهام
semifinal
U
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
public ship
U
کشتی حمل و نقل و مسافربر دولتی
The subsidy will be phased out next year.
U
یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
emission
U
انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
emissions
U
انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
welfare state
U
دولتی که به خدمات اجتماعی توجه خاص دارد
floater
U
گواهی نامه سهام دولتی یا راه اهن
barratry
U
خرید و فروش مقامهای دولتی ومذهبی با پول
bureaucrats
U
مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
mandatory power
U
دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
spoils system
U
سیستم تقسیم مناسب دولتی بین اعضاء حزب حاکم
demarche
U
عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
bureaucrat
U
مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack.
U
سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
transportation in kind
U
وسیله حمل و نقل دولتی یامجانی اعم از هواپیما یاکشتی یا اتوبوس
component command
U
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
serviced
U
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
service
U
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
revenue cutter
U
کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
free trade
U
شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
totaliarian state
U
دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
midnight
U
نیمه شب
part way
U
نیمه
mid-
U
نیمه
stiffish
U
نیمه شق
moiety
U
نیمه
division line
U
خط نیمه
mid
U
نیمه
semi
U
نیمه
in noon of night
U
در نیمه شب
semis
U
نیمه
half deck
U
نیمه پل
common carrier
U
شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
full power
U
اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
pluralism
U
عقیده مبتنی برلزوم دخالت کلی و عملی موسسات و مجامع غیر دولتی در امر اداره مملکت
backcourt
U
نیمه دفاعی
sub-tropical
U
نیمه حاره
halvers
U
نیمه مشترک
half way
U
نیمه راه
underemployed
U
نیمه کار
middle watch
U
نگهبانی نیمه شب
before mid night
U
قبل از نیمه شب
semi
U
نیمه تاحدی
half tracked
U
نیمه شنی
half time
U
نیمه بازی
semi-conscious
U
نیمه بیهوش
inchoate
U
نیمه تمام
semi-conscious
U
در حال نیمه غش
nocturn
U
عبادت نیمه شب
semi-final
U
نیمه نهایی
semi-precious
U
نیمه بهادار
semi-precious
U
نیمه گرانبها
brow ague
U
درد نیمه سر
half faced
U
نیمه کاره
partial
U
نیمه کامل
semiofficial
U
نیمه رسمی
semi-conscious
U
نیمه هشیار
left heart
U
نیمه چپ قلب
half-timbered
U
نیمه چوبی
half mast high
U
نیمه افراشته
subliminal
U
نیمه خوداگاه
halfway
U
نیمه راه
subliminally
U
نیمه خوداگاه
foreconscious
U
نیمه هشیاری
subarid
U
نیمه خشک
half loaded
U
سلاح نیمه پر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com