English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sculpturesque U شبیه مجسمه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
imagery U مجسمه سازی شبیه سازی
statuesque U شبیه مجسمه سبک مجسمه
cynocephalus U [مجسمه حیوانی با بدن میمون و سری شبیه سگ]
Other Matches
gooseneck U هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
pinnulate U شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulated U شبیه برگچه شبیه بالچه
statues U مجسمه
statue U مجسمه
image U مجسمه
image U مجسمه
images U مجسمه
sculptor work U مجسمه
statuettes U مجسمه کوچک
antique statue U مجسمه عتیقه
acropodium U پایهء مجسمه
footpath U پایه مجسمه
footpaths U پایه مجسمه
entablement U سکوی مجسمه
mannequin U مجسمه چوبی
mannequins U مجسمه چوبی
statuary U مجسمه سای
sphinxes U مجسمه ابوالهول
sphinx مجسمه ابوالهول
image U مجسمه شکل
statuette U مجسمه کوچک
statue of liberty U مجسمه ازادی
plaster of Paris U گچ مجسمه سازی
imagery U شکل و مجسمه
sculpture U مجسمه سازی
sculptures U مجسمه سازی
images U مجسمه شکل
sculptor U مجسمه ساز حجار
sculptors U مجسمه ساز حجار
waxwork U مجسمه سازی ازموم
socle U پایه ستون یا مجسمه
idol U خدای دروغی مجسمه
caryatid U ستونی که مجسمه زن باشد
plinths U ازاره پایه مجسمه
taille U شکل وساخت مجسمه
muscling U در پیکرنگاری و مجسمه سازی
insculp U مجسمه سازی کردن
plinth U ازاره پایه مجسمه
figurines U مجسمه سفالین رنگی
figurine U مجسمه سفالین رنگی
sculptress U مجسمه ساز حجار
waxworks U مجسمه سازی ازموم
entablement U صفحه زیر مجسمه
foliate mask U صورت مجسمه انسان
busting U مجسمه نیم تنه
figurin U مجسمه سفالین رنگی
busts U مجسمه نیم تنه
busted U مجسمه نیم تنه
banderol U [نوار تزئینی مجسمه]
plastic U پلاستیک مجسمه سازی
banderole U [نوار تزئینی مجسمه]
pedestal U پایه مجسمه شالوده
bust U مجسمه نیم تنه
pedestals U پایه مجسمه شالوده
pedestal U پایه ستون یا مجسمه یا چراغ
pedestals U پایه ستون یا مجسمه یا چراغ
statuesque U خوش هیکل مجسمه وار
telamon U ستونی که مجسمه مرد باشد
bust U مجسمه نیم تنه بالاتنه
busts U مجسمه نیم تنه بالاتنه
sculpturesque U ساخته شده بشکل مجسمه
busting U مجسمه نیم تنه بالاتنه
statuary U مجسمه ساز هیکل تراشی
busted U مجسمه نیم تنه بالاتنه
Make sure the statuette doesnt topple over . U هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
caster for pedestal U چرخ پایه [میز یا مجسمه یا چراغ]
paris doll U مجسمه برای ازمایش جامه زنانه
acroter U انتهای پایهء مجسمه کنگرههای زینتی عمارات
the statue was well niched U مجسمه خوب در دیوارجا داده شده بود
Liberty U [مجسمه زن نماد آزادی که توسط هنرمندان فرانسوی ساخته شد.]
corpe U [برآمدگی در مجسمه سازی سبک گوتیک به شکل برگ]
acrolith U [مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
figure head مجسمه ای که بر دماغه کشتی نصب میکنند [رئیس پوشالی]
acrolithus U [مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
corp U [برآمدگی در مجسمه سازی سبک گوتیک به شکل برگ]
His sculptures blend into nature as if they belonged there. U مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
criosphinx U ابوالهول [مجسمه ابوالهول در مصر باستان]
abbazzo U مدل ساختمان مدل مجسمه
analogous U شبیه
anthoid U شبیه به گل
similar to that U شبیه به ان
similiar U شبیه
similes U شبیه
simulant U شبیه
luteous U شبیه گل
simile U شبیه
make U شبیه
makes U شبیه
pygidial U شبیه دم
quasi U شبیه
neared U شبیه
personator U شبیه
papilionaceous U شبیه
more like;most like U شبیه تر
feathery U شبیه به پر
similar U شبیه
similar <adj.> U شبیه
nearest U شبیه
imitations U شبیه
near- U شبیه
medals U شبیه
medal U شبیه
near U شبیه
nears U شبیه
womanlike U شبیه زن
wifelike U شبیه زن
nearing U شبیه
nearer U شبیه
like <adj.> U شبیه
related <adj.> U شبیه
akin <adj.> U شبیه
alike <adj.> U شبیه
imitation U شبیه
claustral U شبیه حجره
computer simulation U شبیه سازی
crystalloid U شبیه بلور
citied U شبیه شهر
chylaceous U شبیه کیلوس
chochleate U شبیه صدف
chartaceous U شبیه کاغذ
simulated U شبیه ساخته
cervine U شبیه گوزن
dermoid U شبیه پوست
dermoidal U شبیه پوست
oleaginous U شبیه روغن
goosy U شبیه غاز
goosey U شبیه غاز
ghostliness U شبیه به روح
fiddleback U شبیه ویولون
farfetched U شبیه بعید
eugenoid U شبیه اوگانا
epithelioid U شبیه بشرهای
epithelial U شبیه بشرهای
vapory U شبیه بخار
fiddleback U شبیه کمانچه
encephaloid U شبیه مغز
grapy U شبیه انگور
vaulty U شبیه طاق
carinal U شبیه زورق
waterish U هر چیزی شبیه اب
wavelike U شبیه موج
whippy U شبیه شلاق
woodsy U شبیه چنگل
snakelike U شبیه مار
alkaloid U شبیه قلیا
likes U شبیه همچون
liked U شبیه همچون
like U شبیه همچون
for all the world like U کاملا` شبیه
airily U شبیه هوا
popish U شبیه کاتولیک
virgulate U شبیه میله
butyraceous U شبیه کره
berrylike U شبیه توت
b U هرشکلی شبیه به B
assonant U شبیه در صدا
argillaceous U شبیه خاک رس
vee U شبیه حرف v
aliform U شبیه بال
adrenergic U شبیه ادرنالین
vermiform U شبیه کرم
reniform U شبیه کلیه
vestibular U شبیه رخت کن
nebulous U شبیه سحاب
stellar U شبیه ستاره
vestibular U شبیه اتاقک
alike U شبیه یکسان
sloughy U شبیه دله
quasi easement U حق شبیه به حق ارتفاق
susurrous U شبیه نجوا
susurrus U شبیه نجوا
psittaceous U شبیه طوطی
protean U شبیه Proteus
sylphlike U شبیه جن هوایی
taffia U مشروبی شبیه رم
prismoidal U شبیه منشور
polypous U شبیه بواسیرلحمی
tafia U مشروبی شبیه رم
take after U شبیه بودن
polypose U شبیه بواسیرلحمی
plumy U شبیه پر کرکی
plexiform U شبکهای شبیه رگ
plexiform U شبیه شبکه
platy U شبیه بشقاب
sulphurous U شبیه گوگرد
rhizome U شبیه ریشه
rooty U شبیه ریشه
simulant of U مانند شبیه
snuffy U شبیه انفیه
soupy U شبیه ابگوشت
spathulate U شبیه مرهم کش
shrubby U شبیه بوته
semblable U شباهت شبیه
spatulate U شبیه مرهم کش
spheroid U شبیه کره
splenoid U شبیه به طحال
stomatic U شبیه دهان
stubbly U شبیه کاهبن
styloid U شبیه نیزه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com