Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
target system
U
سیستم هدفهای میدان تیر سری هدفهای مستقر در یک منطقه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
deep targets
U
هدفهای باعمق زیاد هدفهای دوردست
target dossiers
U
پرونده اطلاعات جمع اوری شده درمورد هدفهای منطقه
substitute goals
U
هدفهای جانشین
economic ends
U
هدفهای اقتصادی
linear target
U
هدفهای درخط
national objectives
U
هدفهای ملی
linear target
U
هدفهای خطی
mission objectives
U
هدفهای ماموریت
deep targets
U
هدفهای عمیق
successive objective
U
هدفهای متوالی
surface targets
U
هدفهای سطحی
crossing target
U
هدفهای متحرک عرضی
trap shoot
U
تیراندازی به هدفهای متحرک
surface targets
U
هدفهای روی سطح اب
joint strategic objectives
U
هدفهای مشترک استراتژیکی
priority targets
U
هدفهای دارای تقدم
air target chart
U
نقشه هدفهای هوایی
trap house
U
محل خروج هدفهای متحرک
target chart
U
نقشه هدفهای بمباران هوایی
subaqueous ranging
U
تعیین محل هدفهای دریایی نامریی
trap gun
U
تفنگ مخصوص تیراندازی به هدفهای متحرک
high pheasant
U
تیراندازی به هدفهای دوگانه از برج 09 متری در انگلستان
strafing
U
به مسلسل بستن هدفهای زمینی به وسیله هواپیما
air target material program
U
برنامه تهیه اماد برای تک به هدفهای هوایی
The planes pin- pointed the enemy targets .
U
هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
quick fire
U
تیری که با حداکثرسرعت روی هدفهای متحرک اجرا میشود
strafing
U
زیر اتش گرفتن هدفهای زمینی به وسیله تیربارهواپیما
subaqueous ranging
U
طریقه اکتشاف و تعیین محل هدفهای غیرقابل رویت دریایی
air target mosaic
U
مجموعه عکسهای تهیه شده از هدف عکس موزاییک هدفهای هوایی
controvrsism
U
روش فکری گروهی ازروشنفکران قرون وسطی که بدون اعتقاد به هدفهای انقلابی به دفاع از حقوق افراد در مقابل پادشاهان می پرداختند
target discrimination
U
قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
antimateriel ammunition
U
مهمات مخصوص تخریب هدفهای مادی مهمات ضداماد و وسایل
splash
U
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splashes
U
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splashing
U
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
application of fire
U
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
zmarker beacon
U
نوعی برج کنترل هوایی مستقر در میدان تیر پدافندهوایی
radar discrimination
U
قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
ground signals
U
سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
altitude slot
U
منطقه کور در میدان دید رادارجانبی
inserted grouping
U
میدان دید مخلوط رادار منطقه کاوش مختلط
guidance
U
هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
coverage
U
منطقه زیر دید میدان دید
drop zone
U
منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
crash conversion
U
تبدیل یک سیستم به سیستم دیگر به وسیله به پایان بردن عملیات سیستم قدیمی به هنگام اجرا شدن سیستم جدید
damage area
U
منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
submarine havens
U
منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
compound wound generator
U
ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
sanctuaries
U
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuary
U
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
grenade court
U
میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
area of military significant fallout
U
منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
airspace reservation
U
منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
run up area
U
منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
landing area
U
منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
service area
U
منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
staging area
U
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
grid zone
U
منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
prohibited area
U
منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
leave area
U
منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
haven submarine
U
منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
polynia
U
منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
high intensity magnetic field
U
میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
concentration area
U
منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
area oriented
U
بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
skid row
<idiom>
U
منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
lenz' law
U
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
market socialism
U
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
runs
U
اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
run
U
اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
sysgen
U
فرایند تغییر سیستم عامل عمومی دریافت شده ازفروشنده به سیستم مناسبی که نیازهای یکپارچه استفاده کننده را براورده می سازدتولید سیستم
blessed folder
U
در یک سیستم Apple Maciontosh پرونده سیستم که حاوی فایل هایی است که به طور خودکار در هنگام روشن شدن سیستم بار شدند
peripheral
U
که به سیستم کامپیوتری اصلی متصل است . 2-هر وسیلهای که امکان ارتباط بین سیستم و خودش را فراهم کند ولی توسط سیستم اجرا نمیشود
battlefield recovery
U
اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
crossing area
U
منطقه گذار منطقه پایاب
kill area
U
منطقه خطر منطقه تلفات
combat zone
U
منطقه رزمی منطقه نبرد
remotest
U
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remote
U
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remoter
U
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
sectors
U
منطقه عمل منطقه مسئولیت
zone of fire
U
منطقه اتش منطقه تیراندازی
sector
U
منطقه عمل منطقه مسئولیت
tropopause
U
منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
integrated
U
نرم افزار مثل سیستم عامل و پردازشگر کلمه که در سیستم کامپیوتری ذخیره شده است و طبق نیازهای سیستم است
ranging
U
تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
holding area
U
منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
established
U
مستقر
established right
U
حق مستقر
based
U
مستقر
deep seated
U
مستقر
resident
U
مستقر
puts
U
مستقر
put
U
مستقر
residents
U
مستقر
putting
U
مستقر
closure minefield
U
میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
motif
U
گلی خاص در زمینه فرش
[این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
positioner
U
مستقر کننده
determinate
U
مستقر شده
fix
U
مستقر شدن
fixes
U
مستقر شدن
dynamic
U
نیروی مستقر
installed
<adj.>
<past-p.>
U
مستقر شده
plant oneself
U
مستقر شدن
plants
U
مستقر کردن
inserted
<adj.>
<past-p.>
U
مستقر شده
deployed
<adj.>
<past-p.>
U
مستقر شده
appointed
<adj.>
<past-p.>
U
مستقر شده
applied
<adj.>
<past-p.>
U
مستقر شده
plant
U
مستقر کردن
resides
U
مستقر بودن
resided
U
مستقر بودن
reside
U
مستقر بودن
inposition
U
مستقر در موضع
occupiers
U
مستقر مستاجر
stabile
U
مستقر وپایدار
localized bond
U
پیوند مستقر
dynamically
U
نیروی مستقر
occupier
U
مستقر مستاجر
clandestine assembly area
U
منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
comparative cover
U
پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
axial route
U
مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
line crosser
U
فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
demolition target
U
منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
delocalized electron
U
الکترون غیر مستقر
avouch
U
تضمین کردن مستقر ساختن
sites
U
قرار داشتن مستقر بودن
conus armies
U
ارتشهای مستقر در قاره امریکا
sited
U
قرار داشتن مستقر بودن
site
U
قرار داشتن مستقر بودن
guides post
U
نفر هادی مستقر شوید
army in the field
U
ارتش مستقر در صحنه عملیات
theater army
U
ارتش مستقر در صحنه عملیات
demilitarization
U
تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
demolition guard
U
نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
defense coastal area
U
منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
separation zone
U
منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
launching area
U
منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
airspace prohibited area
U
منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
settles
U
مستقر شدن یامستقر کردن استقرار
settle
U
مستقر شدن یامستقر کردن استقرار
deployed
U
مستقر گسترش یافته در روی زمین
locate
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
bottom mine
U
مینی که در کف دریا مستقر میشودمین کفهای
emplacement
U
پایگاه مستقر کردن کار گذاشتن
located
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
locates
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
locating
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
island bases
U
پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
sweep
U
تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
course
U
میدان تیر میدان
courses
U
میدان تیر میدان
coursed
U
میدان تیر میدان
emplace
U
جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
staged crews
U
پرسنل هوایی یا دریایی مستقر درپایگاههای مسیر ناو یاهواپیما
islands
U
منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
island
U
منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
intersectional service
U
قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
standbys
U
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standby
U
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
bifuel propulsion
U
سیستم خروج گاز با فشارحاصله از دو نوع سوخت سیستم جت دو سوختی
coupling
U
نوعی رابطه متقابل بین سیستم هایا خصوصیات یک سیستم
policonic projection
U
سیستم تصویر چند مخروطی سیستم تهیه نقشه چندمخروطی
desk accessory
U
در یک سیستم Apple Macitosh امکان افزوده که سیستم را بهبود میبخشد
design phase
U
فرایند توسعه یک سیستم اطلاعاتی براساس نیازمندیهای سیستم از قبل تاسیس شده
chcp
U
در سیستم عاملهای OS \ MS DOS دستور سیستم که صفحه کد مورد استفاده را بیان میکند
native
U
کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود.
download
U
فرایند انتقال اطلاعات از یک سیستم کامیپوتر مرکزی بزرگ به سیستم کامپیوترکوچک و دور
natives
U
کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود.
diabatic process
U
پوسهای در یک سیستم ترمودینامیک که در ان انتقال انرژی بین داخل و خارج سیستم صورت میگیرد
tar
U
سیستم فشرده سازی فایل روی کامپیوتر که سیستم عامل Unix را اجرا میکند
ES IS
U
سیستم نهایی به سیستم میانی استاندار پروتکل OIS برای اینکه به کامپیوترهای میزبان
demands
U
نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
demanded
U
نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
demand
U
نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
standbys
U
سیستم پشتیبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
building block principle
U
طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
standby
U
سیستم پشتیبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
three phase four wire system
U
سیستم سه فازه باسیم نقطه ستاره سیستم چهارسیمه
automatic levelling
U
سیستم متعادل کننده خودکارهواپیما سیستم ترازکننده خودکار
system diagnostics
U
امکانات عیب شناسی سیستم تشخیص خرابی سیستم
bridges
U
سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridged
U
سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
mttf
U
متوسط مدت زمانی که در ان سیستم یا مولفه سیستم بدون خطا کار کندFailure To Time ean
bridge
U
سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
desktop
U
در یک سیستم Apple Macitoshفایل سیستم برای ذخیره سازی اطلاعات در باره فایلهای روی دیسک یا حجم
off load
U
انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
failures
U
بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
failure
U
بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
lambert projection
U
سیستم لامبر یا سیستم نقشه برداری مخروطی
expansion card
U
کارتی که به منظور نصب تراشه یا مدار اضافی به یک سیستم افزوده میشود تا این که قابلیت سیستم توسعه یابد
warm boot
U
شروع مجدد سیستم که معمولاگ سیستم عامل را هرباره بارمیکند ولی دیگر سخت افزار را بررسی نمیکند
link encryption
U
خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
hasty breaching
U
نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
slice
U
مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slices
U
مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
area of operational interest
U
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
air defense action area
U
منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
area assessment
U
ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com