Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
migrate
U
سیر کردن انتقال یافتن
migrated
U
سیر کردن انتقال یافتن
migrates
U
سیر کردن انتقال یافتن
migrating
U
سیر کردن انتقال یافتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
convect
U
انتقال یافتن
to be transferred
U
انتقال یافتن
pass
U
انتقال یافتن منتقل شدن
passes
U
انتقال یافتن منتقل شدن
passed
U
انتقال یافتن منتقل شدن
eluviate
U
بوسیله باد وباران نقل و انتقال یافتن
transfer
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
indeterminate change of station
U
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer
U
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
propagating
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
baseband transmission
U
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
meets
U
: برخورد کردن یافتن
meet
U
: برخورد کردن یافتن
propagated
U
منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagate
U
منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagates
U
منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagating
U
منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
terminates
U
محدود کردن خاتمه یافتن
terminate
U
محدود کردن خاتمه یافتن
terminated
U
محدود کردن خاتمه یافتن
strengthened
U
تقویت یافتن تحکیم کردن
transfuse
U
رسوخ یافتن در تزریق کردن در
strengthen
U
تقویت یافتن تحکیم کردن
gain
U
کسب کردن باز یافتن
gains
U
کسب کردن باز یافتن
amended
U
بهتر کردن بهبودی یافتن
gained
U
کسب کردن باز یافتن
amending
U
بهتر کردن بهبودی یافتن
exchanged
U
عوض کردن تسعیر یافتن
amend
U
بهتر کردن بهبودی یافتن
improve
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
exchanges
U
عوض کردن تسعیر یافتن
exchange
U
عوض کردن تسعیر یافتن
improved
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
mends
U
رفو کردن بهبودی یافتن
mended
U
رفو کردن بهبودی یافتن
improves
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
mend
U
رفو کردن بهبودی یافتن
improving
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
strengthens
U
تقویت یافتن تحکیم کردن
exchanging
U
عوض کردن تسعیر یافتن
trial and error
<idiom>
U
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
upload
U
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing
U
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
xmodem
U
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signalled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer rate
U
نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle
U
کفچه انتقال چمچمه انتقال
center
U
کانونی کردن تمرکز یافتن مرکز
locate
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
henpeck
U
سعی کردن برای تفوق یافتن
extends
U
توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
extending
U
توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
located
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
extend
U
توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
locating
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locates
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
shift
U
انتقال جابجا کردن
shifts
U
انتقال جابجا کردن
shifted
U
انتقال جابجا کردن
transferring
U
واگذار کردن نقل کردن انتقال
transfers
U
واگذار کردن نقل کردن انتقال
transfer
U
واگذار کردن نقل کردن انتقال
adjourning
U
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourns
U
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourn
U
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourned
U
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
conducted
U
انتقال دادن رهبری کردن
conducting
U
انتقال دادن رهبری کردن
assigning
U
انتقال دادن وواگذار کردن
conduct
U
انتقال دادن رهبری کردن
assigns
U
انتقال دادن وواگذار کردن
conducts
U
انتقال دادن رهبری کردن
remise
U
انتقال دادن گذشت کردن
assigned
U
انتقال دادن وواگذار کردن
assign
U
انتقال دادن وواگذار کردن
head-hunting
<idiom>
U
جستجو کردن برای یافتن شخصی شایسته ولایق
lithiation transmetalation
U
انتقال فلز با لیتیم دار کردن
paragon
U
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
flowed
U
لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
flow
U
لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
flows
U
لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
paragons
U
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
negative acknowledgement
U
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
remove
U
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
removing
U
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
removes
U
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
nympholept
U
کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
conveyed
U
انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
conveys
U
انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
conveying
U
انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
convey
U
انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
malfunction
U
تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunctioned
U
تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunctions
U
تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
trans shipment
U
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
IrDA
U
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
increases
U
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increased
U
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increase
U
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
carring over
U
تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
conducts
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
cards
U
کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
card
U
کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
discover
U
یافتن
discovering
U
یافتن
detect
U
یافتن
discovered
U
یافتن
discovers
U
یافتن
finds
U
یافتن
find
U
یافتن
detecting
U
یافتن
detects
U
یافتن
detected
U
یافتن
decreases
U
کاهش یافتن
scant
U
تخفیف یافتن
acceded
U
دست یافتن
decreases
U
نقصان یافتن
wind up
U
پایان یافتن
perennate
U
دوام یافتن
accede
U
راه یافتن
rise
U
خاتمه یافتن
accede
U
دست یافتن
deploy
U
گسترش یافتن
decreased
U
نقصان یافتن
decreased
U
کاهش یافتن
pickup
U
بهبودی یافتن
keep one's head above water
U
رهایی یافتن
accedes
U
دست یافتن
deploying
U
گسترش یافتن
reduce
U
کاهش یافتن
reduce
U
تقلیل یافتن
acceded
U
راه یافتن
deploys
U
گسترش یافتن
diverges
U
انشعاب یافتن
taper off
U
کاهش یافتن
centralization
U
مرکزیت یافتن
pull round
U
بهبودی یافتن
stations
U
استقرار یافتن
circumfuse
U
گسترش یافتن
protend
U
امتداد یافتن
relaxes
U
تخفیف یافتن
hunt out
U
با جستجو یافتن
dwindling
U
تدریجاکاهش یافتن
dwindles
U
تدریجاکاهش یافتن
dwindled
U
تدریجاکاهش یافتن
to come to know
U
اگاهی یافتن
developments
U
تکامل یافتن
development
U
تکامل یافتن
centralisation
U
مرکزیت یافتن
prefers
U
ترجیح یافتن
preferring
U
ترجیح یافتن
rises
U
خاتمه یافتن
relax
U
تخفیف یافتن
dwindle
U
تدریجاکاهش یافتن
prefer
U
ترجیح یافتن
station
U
استقرار یافتن
stationed
U
استقرار یافتن
diverge
U
انشعاب یافتن
diverged
U
انشعاب یافتن
relaxing
U
تخفیف یافتن
terminates
U
خاتمه یافتن
to a greatness
U
بزرگی یافتن
to develop
U
تکامل یافتن
accrue
U
افزایش یافتن
accrue
U
گسترش یافتن
accrues
U
افزایش یافتن
accrues
U
گسترش یافتن
dominate
U
تفوق یافتن
dominated
U
تفوق یافتن
immix
U
امیزش یافتن
to be prolonged
U
امتداد یافتن
learn
U
اگاهی یافتن
learns
U
اگاهی یافتن
wrap up
U
خاتمه یافتن
terminated
U
خاتمه یافتن
terminate
U
خاتمه یافتن
dominates
U
تفوق یافتن
accruing
U
افزایش یافتن
accruing
U
گسترش یافتن
wane
U
کاهش یافتن
to alter
[to]
U
تغییر یافتن
waning
U
کاهش یافتن
diminish
U
نقصان یافتن
diminish
U
تقلیل یافتن
diminishes
U
نقصان یافتن
diminishes
U
تقلیل یافتن
ensure
U
اطمینان یافتن
wanes
U
کاهش یافتن
insuring
U
اطمینان یافتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com