English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (41 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
demonetization U سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
demonetization U خارج کردن پول از گردش از اعتبار انداختن پول درگردش
replacing U جایگزین کردن
replace U جایگزین کردن
subs U جایگزین کردن
replaced U جایگزین کردن
replaces U جایگزین کردن
sub U جایگزین کردن
replacement cost U هزینه جایگزین کردن چیزی
substituting U قائم مقام جایگزین کردن
substitute U قائم مقام جایگزین کردن
substituted U قائم مقام جایگزین کردن
find and replace U پیدا کردن و جایگزین نمودن
remonetize U دوباره رایج کردن
substitution U جایگزین کردن چیزی با چیز دیگر
monies U مسکوکات
coinage U مسکوکات
mintage U حق ضرب مسکوکات
decimal coinage U مسکوکات دهدهی
monetary stand U عیار قانونی مسکوکات
lbs U سنگینی مسکوکات راسنجیدن
lb U سنگینی مسکوکات راسنجیدن
refan U جایگزین کردن فن اصلی بافنی با قطر بزرگتر و مراحل کمتر
closed cycle reactor system U در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
degauss U پاک کردن داده از روی نوارمغناطیسی و جایگزین کردن داده جدید
to garble the coinage U مسکوکات راصرافی وجورکردن برای اینکه سره انرا اب کنندوناسره ات
to sweat coins U مسکوکات رادرکیسه ریختن وتکان دادن برای اینکه ذراتی ازانهاساییده شود
constant displacement pump U پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
overlaps U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlap U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlapped U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
flowchart template U یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
roves U گردش کردن
roam U گردش کردن
roved U گردش کردن
promenades U گردش کردن
rove U گردش کردن
excurse U گردش کردن
circulates U گردش کردن
circulated U گردش کردن
ganders U : گردش کردن
gander U : گردش کردن
promenade U گردش کردن
circulate U گردش کردن
to take a stroll U گردش کردن
roams U گردش کردن
revolves U گردش کردن
perambulate U گردش کردن در
revolved U گردش کردن
to make an excursion U گردش کردن
itinerate U گردش کردن
perambulated U گردش کردن در
perambulating U گردش کردن در
revolve U گردش کردن
perambulates U گردش کردن در
take a walk U گردش کردن
roamed U گردش کردن
roaming U گردش کردن
to go for a stroll U گردش کردن
to be in a whirl U گردش کردن
to take a walk U گردش کردن یا رفتن
walked U گردش کردن پیاده رفتن
movement U گردش جابجا کردن تحرک
walks U گردش کردن پیاده رفتن
to go for a spin U با خودرو گردش کوتاهی کردن
walk U گردش کردن پیاده رفتن
equation of exchange U همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
ejection U خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
inactivate U غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
variants U رمزهای جایگزین
seats U جایگزین ساختن
seat U جایگزین ساختن
alternative cost U هزینه جایگزین
seated U جایگزین ساختن
situated U واقع در جایگزین
alternate track U شیار جایگزین
locator U جایگزین شونده
constitutionalize U برای بهداشت مزاج گردش کردن
to have a look round [around] the stores [American E] U برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
to have a look round [around] the shops [British E] U برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
to go places U گردش کردن [رفتن به جاهای دیدنی]
tabernacle U مرقد جایگزین شدن
eject U خارج کردن
discharges U خارج کردن
derail U از خط خارج کردن
to rule out U خارج کردن
extraction U خارج کردن
expulse U خارج کردن
bring out U خارج کردن
ejected U خارج کردن
phase out U خارج کردن
ejecting U خارج کردن
unship U خارج کردن
discharge U خارج کردن
ejects U خارج کردن
derails U از خط خارج کردن
derailing U از خط خارج کردن
derailed U از خط خارج کردن
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
prevalent U رایج
non performing loan U وام غیر رایج
trendy U رایج
commoners U رایج
common U رایج
trendiest U رایج
trendier U رایج
brisker U رایج
commonest U رایج
brisk U رایج
circulating U رایج
current U رایج
popular U رایج
briskest U رایج
currents U رایج
tabling U از دستور خارج کردن
defecating U خارج کردن مدفوع
write-off U از دفتر خارج کردن
spewed U با فشار خارج کردن
to expel [from] U بزور خارج کردن [از]
disarmed U از ضامن خارج کردن
write off U از دفتر خارج کردن
spew U با فشار خارج کردن
to put out of court U از دستور خارج کردن
write-offs U از دفتر خارج کردن
spewing U با فشار خارج کردن
swap out U مبادله کردن به خارج
expectorate U ازشش خارج کردن
exfiltration U خارج کردن از میدان
defecate U خارج کردن مدفوع
defecated U خارج کردن مدفوع
defecates U خارج کردن مدفوع
decivilize U از تمدن خارج کردن
phase out U به ترتیب خارج کردن
spews U با فشار خارج کردن
disseise U ازتصرف خارج کردن
disarms U از ضامن خارج کردن
lay on the table U از دستور خارج کردن
table U از دستور خارج کردن
tabled U از دستور خارج کردن
disarm U از ضامن خارج کردن
tables U از دستور خارج کردن
ablate U بریدن و خارج کردن
rousing U نمایان رایج
ruling U رایج متصدی
tender U پول رایج
tendered U پول رایج
legal tender U پول رایج
tenderest U پول رایج
shibboleths U بیان رایج
going U رایج عازم
rulings U رایج متصدی
tendering U پول رایج
shibboleth U بیان رایج
cashing U پول رایج
currencies U پول رایج
cashes U پول رایج
cashed U پول رایج
currency U پول رایج
cash U پول رایج
passes U رایج شدن
passed U رایج شدن
tradition U عقیده رایج
popular response U پاسخ رایج
pass U رایج شدن
expelling U منفصل کردن بزور خارج کردن
expels U منفصل کردن بزور خارج کردن
expelled U منفصل کردن بزور خارج کردن
expel U منفصل کردن بزور خارج کردن
tripped U سفر کردن گردش کردن
trips U سفر کردن گردش کردن
trip U سفر کردن گردش کردن
uncouple U از حالت زوجی خارج کردن
strike off the rolls U از صورت وکلا خارج کردن
deconcentrate U از حالت تغلیظ خارج کردن
emitted U بیرون دادن خارج کردن
emitting U بیرون دادن خارج کردن
withdrawals U خارج کردن عقب کشیدن
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
withdrawal U خارج کردن عقب کشیدن
evacuate U اخراج خارج کردن یا شدن
evacuated U اخراج خارج کردن یا شدن
evacuates U اخراج خارج کردن یا شدن
reeks U بخار ازدهان خارج کردن
reeking U بخار ازدهان خارج کردن
reeked U بخار ازدهان خارج کردن
reek U بخار ازدهان خارج کردن
to phase out something U به ترتیب خارج کردن چیزی
evacuating U اخراج خارج کردن یا شدن
emancipate U از زیر سلطه خارج کردن
emancipating U از زیر سلطه خارج کردن
unplugged U خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugs U خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugging U خارج کردن دو شاخه از سوکت
emits U بیرون دادن خارج کردن
bail U عمل خارج کردن اب قایق
unplug U خارج کردن دو شاخه از سوکت
emit U بیرون دادن خارج کردن
emancipated U از زیر سلطه خارج کردن
emancipates U از زیر سلطه خارج کردن
paddock U منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
paddocks U منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com