Perdic | سوخت خیلی حساس به اشتعال | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	hypergolic fuel U	سوخت خیلی حساس به اشتعال

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	fueled U	سوخت ماده قابل اشتعال
	fuelled U	سوخت ماده قابل اشتعال
	fuelling U	سوخت ماده قابل اشتعال
	fuels U	سوخت ماده قابل اشتعال
	fuel U	سوخت ماده قابل اشتعال
	hypergolic fuel U	سوخت فوق حساس
	pixilated U	خیلی حساس
	overstrung U	خیلی حساس
	skinless U	خیلی حساس
	senseful U	خیلی حساس
	hypersensitive U	دارای حساسیت فوق العاده خیلی حساس
	degressive burning U	اشتعال طولانی اشتعال تدریجی خرج
	central refueling provisions U	سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
	air metering force U	نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
	combustion starter U	مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
	bipropellant U	سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده
	tentacles U	شاخک حساس ریشه حساس
	tentacle U	شاخک حساس ریشه حساس
	atomisers U	سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
	charges U	جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
	charge U	جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
	atomizers U	سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
	atomizer U	سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
	sensitive to corrosion U	حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
	she has a well poised head U	وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
	paint oneself into a corner <idiom> U	گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
	i am very keen on going there U	من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
	go great guns <idiom> U	موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
	microfilm U	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
	microfilmed U	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
	microfilms U	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
	microfilming U	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
	gradient circuit U	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
	torch pot	[محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
	sottovoce U	صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
	very low frequency U	فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
	ullage U	فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
	tips U	باکهای خارجی سوخت باکهای بیرونی سوخت
	rattling U	خیلی تند خیلی خوب
	ponderous U	خیلی سنگین خیلی کودن
	firing U	اشتعال
	ignition U	اشتعال
	burning U	اشتعال
	combustion U	اشتعال
	deflagration U	اشتعال
	flash point U	نقطه اشتعال
	ignition U	اشتعال احتراق
	burning train U	مسیر اشتعال
	light firing U	اشتعال نورانی
	uninflammable U	اشتعال ناپذیر
	light firing U	اشتعال منور
	firing point U	نقطه اشتعال
	coal dust firing U	اشتعال گردی
	fire point U	نقطه اشتعال
	fire proofing compound U	اشتعال کاه
	lighting U	اشتعال نورافکنی
	inflammable U	قابل اشتعال
	inflammable U	اشتعال پذیر
	flammable U	قابل اشتعال
	dead burned U	انتهای اشتعال
	combustibility U	قابلیت اشتعال
	flaming of arc U	اشتعال جرقه
	flammability U	قابلیت اشتعال
	flammable U	اشتعال پذیر
	dead center ignition U	نقطه اشتعال
	firing voltage U	ولتاژ اشتعال
	fire retardant U	اشتعال کاه
	ignitability U	قابلیت اشتعال
	flammability U	اشتعال پذیری
	flare up U	اشتعال ناگهانی
	burning point U	نقطه اشتعال
	ignition charge U	خرج اشتعال
	ignition point U	نقطه اشتعال
	combustible U	قابل اشتعال
	inflammability U	اشتعال پذیری
	inflammability U	قابلیت اشتعال
	inflamable U	اشتعال پذیر
	combustion U	اشتعال احتراق
	flamboyancy U	اشتعال بالرزش
	flamboyancy U	اشتعال لرزشی
	limit of inflammability U	حد قابل اشتعال
	ignitable U	قابل اشتعال
	igniting point U	نقطه اشتعال
	aglow U	درحال اشتعال
	inflamable U	قابل اشتعال
	flamboyance U	اشتعال لرزشی
	piceous U	قابل اشتعال
	flamboyance U	اشتعال بالرزش
	wildfire U	ماده قابل اشتعال
	hypergol U	مایع قابل اشتعال
	lead in U	مدار هادی اشتعال
	ignition U	اتش گیری اشتعال
	pyrogen U	عنصر قابل اشتعال
	flammable liquid U	مایع اشتعال پذیر
	inflammables U	مواد قابل اشتعال
	upper flammability limit U	حد بالایی اشتعال پذیری
	lower flammability limit U	حد پایینی اشتعال پذیری
	inflammable substances U	مواد قابل اشتعال
	ignitor U	محفظه حامل باروت اشتعال
	flash point tester U	ازمایش کننده نقطه اشتعال
	flareback U	اشتعال برخلاف مسیر عادی شعله
	benzine U	انواع مواد نفتی قابل اشتعال
	xylol U	خا نوادهای ازهیدروکربنهای سمی و قابل اشتعال و معطر
	xylene U	خا نوادهای ازهیدروکربنهای سمی و قابل اشتعال و معطر
	emergency U	خیلی خیلی فوری
	emergencies U	خیلی خیلی فوری
	jim dandy U	ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
	nitro U	مایع قابل اشتعال مورداستفاده در اتومبیل بصورت خالص یا مخلوط برای نیروی بیشتر
	ticklish U	حساس
	delicate U	حساس
	vigilant U	حساس
	sharp nosed U	حساس
	sensate U	حساس
	prominent U	حساس
	elastic U	حساس
	activator U	حساس گر
	passible U	حساس
	susceptive U	حساس
	acute U	حساس
	thin skinned U	حساس
	alive U	حساس
	sentimental U	حساس
	sensitive clay U	رس حساس
	techy U	حساس
	sensor U	حساس
	supersensitive U	حساس
	elastic demand U	حساس
	critical U	حساس
	feisty U	حساس
	tender U	حساس
	tendering U	حساس
	tenderest U	حساس
	tendered U	حساس
	exquisite U	حساس
	sensitive U	حساس
	key <adj.> U	حساس
	sensitive plant U	گیاه حساس
	key points U	نقاط حساس
	supersensitive U	حساس شده
	palpi U	شاخک حساس
	perceptive U	حساس و باهوش
	mimosa U	گیاه حساس
	supersensitive U	فوق حساس
	gleg U	حساس باهوش
	sensitizes U	حساس کردن
	hyperaesthetic U	زیاده از حد حساس
	a sensitive subject [topic] U	موضوعی حساس
	stark U	حساس سفت
	starker U	حساس سفت
	starkly U	حساس سفت
	starkest U	حساس سفت
	high strung U	بسیار حساس
	sensitive zone U	منطقه حساس
	sensitization U	حساس کردن
	sensitization U	حساس شدن
	tenderises U	حساس کردن
	sensitizer U	حساس کننده
	sensory nerves U	پیهای حساس
	hygrosensitive U	حساس به رطوبت
	tenderised U	حساس کردن
	tenderising U	حساس کردن
	tenderize U	حساس کردن
	tenderized U	حساس کردن
	tenderizes U	حساس کردن
	sensitization U	حساس سازی
	sensitizing U	حساس شدن
	sensitizing U	حساس کردن
	sensitised U	حساس کردن
	sensitised U	حساس شدن
	sensitises U	حساس کردن
	sensitises U	حساس شدن
	sensitising U	حساس کردن
	sensitising U	حساس شدن
	sensitize U	حساس کردن
	sensitize U	حساس شدن
	sensitized U	حساس کردن
	sensitized U	حساس شدن
	sensitizes U	حساس شدن
	tenderizing U	حساس کردن
	insensitive U	غیر حساس
	key position U	شغل حساس
	key terrain U	زمین حساس
	critical position U	پوزیسیون حساس
	critical mass U	توده حساس
	critical item U	اماد حساس
	critical facility U	تاسیسات حساس
	tender U	حساس بودن
	tendered U	حساس بودن
	vibrissa U	موی حساس
	kittle U	هوشیار حساس
	jumpy U	بیقرار حساس
	tenderest U	حساس بودن
	tendering U	حساس بودن
	sensitively U	بطور حساس
	insensible U	غیر حساس
	elastic supply U	عرضه حساس
	it touched him on the raw U	بنقطه حساس
	feelingly U	بطور حساس
	keop soo U	نقاط حساس
	insensitivity U	غیر حساس