English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 32 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
sensitive U حساس
sensitive U نفوذ پذیر
sensitive U دارای حساسیت
sensitive U مهم
sensitive U حیاتی از نظرعملیاتی منطقه حساس
sensitive U آنچه حتی تغییرات کوچک را هم احساس میکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
light sensitive U با حساسیت نوری
sensitive zone U منطقه حساس
sensitive to light U حساس نسبت به روشنایی
sensitive clay U رس حساس
sensitive plant U حساسه
sensitive plant U گیاه حساس
graze sensitive U ماسوره مخصوص ترکش کمانهای
graze sensitive U ماسوره مخصوص تیر کمانه
case sensitive U حساس نسبت به بزرگ یاکوچک بودن حرف
coloring sensitive U حساسیت رنگ
context sensitive U حساس نسبت به متن
context sensitive help U کمک حساس به قرینه
sensitive to corrosion U حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
touch sensitive panel U صفحه حساس به تماس
youch sensitive screen U صفحه حساس به تماس
touch sensitive display U صفحه نمایش حساس لمسی
a sensitive subject [topic] U موضوعی حساس
touch sensitive tablet U تابلو حساس به تماس
pressure sensitive pen U قلم حساس به فشار
pressure sensitive keyboard U صفحه کلید حساس به فشار
light sensitive resistor U مقاومت حساس در برابر نور
light sensitive layer U لایه یا قشر حساس در برابرنور
light sensitive cell U سلول حساس در برابر نور
context sensitive help key U کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
case sensitive search U جستجو برای حساسیت نسبت به بزرگ یا کوچک بودن حرف
He is jealous . He is sensitive on matters of honor . U غیرتی است
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com