English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (28 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
entrain U سوار کردن کشیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
staging U سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
bouse U بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
to ride and tie U اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
cavalry U سوار نظامی سوار اسبی
transit area U منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
overhauls U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
fabricates U سوار کردن
fabricated U سوار کردن
fabricating U سوار کردن
rigs U سوار کردن
rigged U سوار کردن
modulate U سوار کردن
assembled U سوار کردن
fabricate U سوار کردن
mount U سوار کردن
assemble U سوار کردن
assembles U سوار کردن
mounts U سوار کردن
modulates U سوار کردن
take up U سوار کردن
rig U سوار کردن
modulating U سوار کردن
enchase U سوار کردن
horse guards U گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
jig U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jigs U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
pick up U سوار کردن مسافر
installs U سوار کردن جادادن
assembles U سوار کردن قطعات
mounting U سوار کردن وسایل
imbark U در کشتی سوار کردن
set U سوار کردن جاانداختن
installing U سوار کردن جادادن
staging U سوار کردن جا دادن
take on U مسافر سوار کردن
install U سوار کردن جادادن
embarks U درکشتی سوار کردن
embarking U درکشتی سوار کردن
embarked U درکشتی سوار کردن
embark U درکشتی سوار کردن
sets U سوار کردن جاانداختن
setting up U سوار کردن جاانداختن
rodeos U سوار کاری کردن
rodeo U سوار کاری کردن
modulates U سوار کردن موج
to give somebody a lift U کسی را سوار کردن
modulate U سوار کردن موج
assembled U سوار کردن قطعات
modulating U سوار کردن موج
assemble U سوار کردن قطعات
to take ship U در کشتی سوار کردن
setting up apparatus U دستگاه سوار کردن
to give somebody a ride U کسی را سوار کردن
remounting U برگشتن دوباره سوار کردن
removable U قابل سوار و پیاده کردن
erects U بناکردن سوار یا نصب کردن
juryrig U سوار کردن موقت وسایل
assemblage U انجمن عمل سوار کردن
erecting U بناکردن سوار یا نصب کردن
remount U برگشتن دوباره سوار کردن
erect U بناکردن سوار یا نصب کردن
remounted U برگشتن دوباره سوار کردن
remounts U برگشتن دوباره سوار کردن
assemblages U انجمن عمل سوار کردن
mounting U اسباب سوار شدن یا کردن
erected U بناکردن سوار یا نصب کردن
To pick up a passenger. U مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
port of embarkation U بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
ramp U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
piggybacks U پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
ramps U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
the setting of a gem U سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
piggyback U پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
cavalry man U سوار در سوار نظام
stages U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
piggyback <idiom> U روی کتف نشاندن ،پشت خود سوار کردن
assembly U بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
mounts U قنداق سوار کردن بر پا کردن
assembled U سوار کردن گردهمایی کردن
assembles U سوار کردن گردهمایی کردن
mount U قنداق سوار کردن بر پا کردن
assemble U سوار کردن گردهمایی کردن
rail loading U سوار کردن بار یا پرسنل روی درزینهای راه اهن
roll on roll off U روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
to give one a lift U کسیرا پیش خود سوار کردن وقسمتی از راه بردن
roll on roll off U سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
transfer loader U دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
weight U بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
floppy U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy disk U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy discs U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppies U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy disks U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
to scrape down U تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
pegs U میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
peg U میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
ejection U خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone . U ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
To smell. To sniff. U بو کشیدن ،بو کردن
trace U ضبط کردن کشیدن
triggers U کشیدن رها کردن
traces U ضبط کردن کشیدن
experiences U تجربه کردن کشیدن
lengthen U طولانی کردن کشیدن
traced U ضبط کردن کشیدن
experiencing U تجربه کردن کشیدن
experience U تجربه کردن کشیدن
trigger U کشیدن رها کردن
triggered U کشیدن رها کردن
straps U کشیدن تیز کردن
lengthened U طولانی کردن کشیدن
lengthening U طولانی کردن کشیدن
lengthens U طولانی کردن کشیدن
strap U کشیدن تیز کردن
snuffled U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
modulation U سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
agonise U زحمت کشیدن درد کشیدن
twinge U درد کشیدن تیر کشیدن
twinges U درد کشیدن تیر کشیدن
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
fence U حفظ کردن نرده کشیدن
impales U محدود کردن میله کشیدن
aspirates U خالی کردن بیرون کشیدن
drags U سخت کشیدن لاروبی کردن
inhaled U بداخل کشیدن استشمام کردن
withdrawals U خارج کردن عقب کشیدن
withdrawal U خارج کردن عقب کشیدن
extracts U بیرون کشیدن استخراج کردن
aspirate U خالی کردن بیرون کشیدن
chid U گله کردن از زوزه کشیدن
inhale U بداخل کشیدن استشمام کردن
aspirating U خالی کردن بیرون کشیدن
yip U زوزه کشیدن عوعو کردن
picketed U نرده کشیدن مراقبت کردن
lied U : دراز کشیدن استراحت کردن
picket U نرده کشیدن مراقبت کردن
impale U محدود کردن میله کشیدن
lies U : دراز کشیدن استراحت کردن
leave off U قطع کردن دست کشیدن از
impaled U محدود کردن میله کشیدن
drag U سخت کشیدن لاروبی کردن
dragged U سخت کشیدن لاروبی کردن
lie دراز کشیدن استراحت کردن
rail U نرده کشیدن توبیخ کردن
impaling U محدود کردن میله کشیدن
fences U حفظ کردن نرده کشیدن
pickets U نرده کشیدن مراقبت کردن
epp U جزر کردن فرو کشیدن
extract U بیرون کشیدن استخراج کردن
recedes U عقب کشیدن خودداری کردن از
to lead away U پیرو خود کردن کشیدن
breathe U نفس کشیدن استنشاق کردن
go out U اعتصاب کردن دست کشیدن از
breathes U نفس کشیدن استنشاق کردن
receding U عقب کشیدن خودداری کردن از
solicits U بیرون کشیدن وسوسه کردن
garrisons U محصور کردن حصار کشیدن
soliciting U بیرون کشیدن وسوسه کردن
garrison U محصور کردن حصار کشیدن
solicited U بیرون کشیدن وسوسه کردن
muck U خراب کردن زحمت کشیدن
extracted U بیرون کشیدن استخراج کردن
to keep watch U کشیک کشیدن موافبت کردن
receded U عقب کشیدن خودداری کردن از
to work off U مصرف کردن دست کشیدن از
compass U نقشه کشیدن اختراع کردن
extracting U بیرون کشیدن استخراج کردن
breathed U نفس کشیدن استنشاق کردن
inhales U بداخل کشیدن استشمام کردن
solicit U بیرون کشیدن وسوسه کردن
machinate U نقشه کشیدن تدبیر کردن
inhaling U بداخل کشیدن استشمام کردن
recede U عقب کشیدن خودداری کردن از
horse U اسب دار کردن سوار اسب کردن
clamoured U غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
bedraggle U روی زمین کشیدن و چرک کردن
take in U باز کردن و به داخل کشیدن طنابها
To spilt hair . To make a fine distinction . U مورااز ماست کشیدن ( مو شکافی کردن )
clamour U غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
lucubrate U شب زنده داری کردن وزحمت کشیدن
stroked U لمس کردن دست کشیدن روی
clamouring U غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamor U غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
to plan a building U نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
stroking U لمس کردن دست کشیدن روی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com