Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cluster
U
سنبله دسته کردن
cluster bomb
U
سنبله دسته کردن
cluster bombs
U
سنبله دسته کردن
clusters
U
سنبله دسته کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to form into groups
U
دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
virgo
U
سنبله
virgins
U
سنبله
virgin
U
سنبله
tau virginis
U
تو- سنبله
virginis
U
سنبله
rar
U
سنبله
alpha virginis
U
الفا- سنبله
virgo
U
برج سنبله
wheatear
U
سنبله گندم
icker
U
سنبله ذرت
panicle
U
سنبله متفرعه
spica
U
الفا- سنبله
virgo
U
صورت فکلی سنبله
eared
U
خوشه کرده سنبله دار
bundling
U
متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundle
U
متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundles
U
متمرکز کردن دسته کردن دسته
spicule
U
سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله
spicula
U
سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله
regiments
U
دسته دسته کردن
regiment
U
دسته دسته کردن
groups
U
دسته دسته کردن
windrow
U
دسته دسته کردن
assort
U
دسته دسته کردن
distribute
U
دسته دسته کردن
classify
U
دسته دسته کردن
sorts
U
دسته دسته کردن
sort
U
دسته دسته کردن
group
U
دسته دسته کردن
sorted
U
دسته دسته کردن
mounting
U
دسته و پشت بند دسته شمشیر
trussing
U
دسته کردن
faggot
U
دسته کردن
bundle
U
دسته کردن
fagot
U
دسته کردن
cluster
U
دسته کردن
band
U
دسته کردن
bands
U
دسته کردن
trussed
U
دسته کردن
aggroup
U
دسته کردن
sheaf
U
دسته کردن
faggots
U
دسته کردن
trusses
U
دسته کردن
wreathing
U
گل ها را دسته کردن
truss
U
دسته کردن
wreathe
U
گل ها را دسته کردن
batching
U
دسته کردن
wreathes
U
گل ها را دسته کردن
bundling
U
دسته کردن
bundles
U
دسته کردن
wreathed
U
گل ها را دسته کردن
nosegay
U
دسته گل یایک دسته علف
sort
U
دسته کردن طبقه بندی کردن
sorted
U
دسته کردن طبقه بندی کردن
sorts
U
دسته کردن طبقه بندی کردن
group
U
دسته بندی کردن
resorted
U
دسته بندی کردن
team
U
دسته درست کردن
resorts
U
دسته بندی کردن
to erect into
U
دسته بندی کردن به
regimentalation
U
دسته بندی کردن
to form into groups
U
دسته بندی کردن
categorizing
U
دسته بندی کردن
grade
U
دسته بندی کردن
ratings
U
دسته بندی کردن
grades
U
دسته بندی کردن
to categorize
U
دسته بندی کردن
record blocking
U
دسته کردن رکوردها
quire
U
کاغذ را دسته کردن
teams
U
دسته درست کردن
groups
U
دسته بندی کردن
groupage
U
دسته بندی کردن
categorize
U
دسته بندی کردن
classifying
U
دسته بندی کردن
categorizes
U
دسته بندی کردن
categorised
U
دسته بندی کردن
categorises
U
دسته بندی کردن
categorising
U
دسته بندی کردن
rally
U
دسته بندی کردن
classifies
U
دسته بندی کردن
categorized
U
دسته بندی کردن
sort
U
دسته بندی کردن
classify
U
دسته بندی کردن
rating
U
دسته بندی کردن
resort
U
دسته بندی کردن
troupe
U
بصورت دسته حرکت کردن
to make up hay in to bundles
U
علف خشک را دسته کردن
To make a gaffe .
<idiom>
دسته گل به آب دادن
[افتضاح کردن]
choruses
U
هم سرایی کردن دسته خوانندگان
To drop a brick .
<idiom>
U
دسته گل به آب دادن
[افتضاح کردن]
chorusing
U
هم سرایی کردن دسته خوانندگان
troupes
U
بصورت دسته حرکت کردن
hand-to-hand
U
دسته و پنجه نرم کردن
gang
U
دسته جمعی عمل کردن
chorused
U
هم سرایی کردن دسته خوانندگان
rat
U
دسته خود را ترک کردن
chorus
U
هم سرایی کردن دسته خوانندگان
gangs
U
دسته جمعی عمل کردن
hand to hand
U
دسته و پنجه نرم کردن
To put ones foot in it .
<idiom>
U
دسته گل به آب دادن
[افتضاح کردن]
lorgnettes
U
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette
U
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
ranks
U
درجه دادن دسته بندی کردن
ranked
U
درجه دادن دسته بندی کردن
sheave
U
دسته کردن بصورت بافه دراوردن
rank
U
درجه دادن دسته بندی کردن
beams
U
دسته کردن اشعه الکترونی جهت دادن
beam
U
دسته کردن اشعه الکترونی جهت دادن
to crack
[break up]
a gang
U
دسته جنایتکاران را منحل کردن
[اصطلاح روزمره]
bunch
U
دسته کردن خوشه کردن
bunching
U
دسته کردن خوشه کردن
batch
U
دسته کردن مجموع کردن
batches
U
دسته کردن مجموع کردن
bunches
U
دسته کردن خوشه کردن
bunched
U
دسته کردن خوشه کردن
to go on a picnic
U
بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
to go a mumming
U
در دسته نقاب پوشان و لال بازان شرکت کردن
resorts
U
رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
resort
U
رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
resorted
U
رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
lot integrity
U
دسته بندی مهمات به حسب نوبه یا جدا کردن انها درانبار
assort
U
دسته دسته شدن
scores of people
U
دسته دسته مردم
shoals of people
U
دسته دسته مردم
in detail
U
مفصلا دسته دسته
trooped
U
دسته دسته شدن
they came in bands
U
دسته دسته امدند
troop
U
دسته دسته شدن
sects
U
دسته دسته مذهبی
trooping
U
دسته دسته شدن
sect
U
دسته دسته مذهبی
streams of people
U
دسته دسته مردم
coaction
U
عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
grade
U
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
groups
U
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
group
U
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades
U
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
dizen
U
دسته یا بسته کتان وکنف کتان را اماده کردن
lie
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
strike
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
clump
U
دسته
party
U
دسته
wisp
U
دسته
school
U
دسته
handgrip
U
دسته
army
U
دسته
skulk
U
دسته
class
U
دسته
lugging
U
دسته
schools
U
دسته
armies
U
دسته
rabble
U
دسته
bundle
U
دسته
bunch
U
دسته
batch
U
دسته
helms
U
دسته
lug
U
دسته
corps
U
دسته
bunched
U
دسته
hordes
U
دسته
bunches
U
دسته
horde
U
دسته
clumped
U
دسته
bunching
U
دسته
category
U
دسته
clumping
U
دسته
lugs
U
دسته
group
U
دسته
brigades
U
دسته
brigade
U
دسته
procession
U
دسته
clumps
U
دسته
lugged
U
دسته
handhold
U
دسته
helve
U
دسته
levers
U
دسته
lever
U
دسته
haft
U
دسته
assortment
U
دسته
hilts
U
دسته
assortments
U
دسته
bundles
U
دسته
clan
U
دسته
bouquets
U
دسته گل
classes
U
دسته
gang
U
دسته
fasciculate
U
دسته دسته
fascicle or cule
U
دسته
gangs
U
دسته
teams
U
دسته
helm
U
دسته
classing
U
دسته
hilt
U
دسته
bouquet
U
دسته گل
ear
U
دسته
team
U
دسته
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com