Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
expropriator
U
سلب تصرف کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
seizor
U
تصرف کننده
Other Matches
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
occupation
U
حق تصرف
seizures
U
تصرف
lien
U
حق تصرف
occupancy
U
تصرف
seizure
U
تصرف
possession
U
ید تصرف
occupation
U
تصرف
acquest
U
تصرف
occupations
U
حق تصرف
occupations
U
تصرف
possessorship
U
تصرف
arrangements
U
تصرف
arrangement
U
تصرف
right of possession
U
حق تصرف
tenure
U
تصرف
originality
U
تصرف
possession
U
تصرف
keeping
U
تصرف
forcible entry and detainer
U
تصرف عدوانی
inhabitancy
U
تصرف حق سکنی
possesses
U
در تصرف داشتن
forceble entry and detainer
U
تصرف عدوانی
possess
U
در تصرف داشتن
to get possession of
U
تصرف کردن
to come to
U
تصرف کردن
deflowered
U
تصرف کردن
deflowering
U
تصرف کردن
deflowers
U
تصرف کردن
deflower
U
تصرف کردن
occupying
U
تصرف کردن
to come into
U
تصرف کردن
to take possession of
U
تصرف کردن
possessing
U
در تصرف داشتن
occupy
U
تصرف کردن
seize
U
تصرف کردن
seizing
U
تصرف توقیف
possessory right
U
حق تصرف یا مالکیت
glom on to
U
تصرف کردن
come into
U
تصرف کردن
re-entry
U
اعاده تصرف
seized
U
تصرف کردن
seizes
U
تصرف کردن
larceny
U
تصرف غیرقانونی
occupies
U
تصرف کردن
prepossession
U
تصرف قبلی
grabs
U
تصرف کردن
grabbing
U
تصرف کردن
grabbed
U
تصرف کردن
grab
U
تصرف کردن
priority
U
سبق تصرف
priorities
U
سبق تصرف
vesture
U
تصرف اراضی
re entry
U
اعاده تصرف
tenability
U
قابلیت تصرف
seisin
U
تصرف املاک
seizin
U
تصرف مطلق
seizin
U
تصرف املاک
modification
U
تصرف در معنی
occupation
U
اشغال تصرف
occupation
U
تصرف کردن
occupations
U
اشغال تصرف
take possession of
U
تصرف کردن
occupations
U
تصرف کردن
holds
U
تصرف کردن
put in possession
U
تصرف کردن
seisin
U
تصرف مطلق
tenendum
U
مدت تصرف
right of lien
U
حق تصرف وثیقه
figuration
U
ترکیب تصرف
lien
U
حق تصرف وثیقه
restitution
U
اعاده تصرف
hold
U
تصرف کردن
abates
U
غصب یا تصرف عدوانی
regains
U
دوباره تصرف کردن
usucaption
U
تصرف بلا معارض
dispossess
U
از تصرف محروم کردن
dispossessed
U
از تصرف محروم کردن
dispossesses
U
از تصرف محروم کردن
hold
U
جا گرفتن تصرف کردن
holds
U
جا گرفتن تصرف کردن
capture
U
تصرف کردن ربایش
capturing
U
تصرف کردن ربایش
regain
U
دوباره تصرف کردن
regained
U
دوباره تصرف کردن
regaining
U
دوباره تصرف کردن
possession by title of ownership
U
تصرف به عنوان مالکیت
disseise
U
تصرف عدوانی کردن
disposable income
U
درامد قابل تصرف
tenement
U
هر چیز قابل تصرف
tenements
U
هر چیز قابل تصرف
redisseinsin
U
اعاده تصرف عدوانی
orinality
U
قوه انشا تصرف
dispossessing
U
از تصرف محروم کردن
deforce
U
تصرف عدوانی کردن
deforce
U
تصرف غاصبانه کردن
interpolate
U
دخل و تصرف در سند
captures
U
تصرف کردن ربایش
interpolated
U
دخل و تصرف در سند
interpolates
U
دخل و تصرف در سند
interpolating
U
دخل و تصرف در سند
abated
U
غصب یا تصرف عدوانی
abating
U
غصب یا تصرف عدوانی
mere right
U
حق مالکیت بدون تصرف
abate
U
غصب یا تصرف عدوانی
to hold in fee
U
تصرف مطلق داشتن در
forcible de ainer
U
ضبط یا تصرف عدوانی
preoccupying
U
از پیش اشغال یا تصرف کردن
land control operation
U
عملیات تصرف اماجهای زمینی
lien
U
حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
preoccupies
U
از پیش اشغال یا تصرف کردن
vested in possession
U
واگذاری مال تحت تصرف
secure
U
تصرف کردن گرفتن هدف
secures
U
تصرف کردن گرفتن هدف
preoccupy
U
از پیش اشغال یا تصرف کردن
personal disposable income
U
درامد قابل تصرف شخصی
reduction into possession
U
از قوه به فعل دراوردن تصرف
possessing
U
تصرف کردن دارا بودن
possesses
U
تصرف کردن دارا بودن
ejectment
U
حق تصرف ملک ومطالبه خسارت
possess
U
تصرف کردن دارا بودن
suppliant
U
خواهان دعوی اعاده تصرف
tenruial
U
وابسته بمدت تصرف یااجاره
things in possession
U
اموالی که بالفعل در تصرف شخص هستند
deflorate
U
تصرف شده بکارت ازدست داده
p is nine points of the law
U
تصرف شرط عمده مالکیت است
knight service
U
تصرف مجانی ملک دربرابرخدمت نظامی
hold down
U
نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
misappropriation of public property
U
تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
hold down
U
برای اثبات مالکیت در تصرف داشتن
occupations
U
حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
occupation
U
حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
feudality
U
تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی
chose in action
U
حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
evictions
U
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
eviction
U
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
lien
U
حق تصرف مال یا ملکی تاهنگامیکه بدهی وابسته به ان داده شود
catches
U
ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
prescriptions
U
دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
prescription
U
دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
copyhold
U
تصرف زمین بموجب رونوشت صورتی که درمحکمه ارباب تیول تنظیم میش
wastes
U
تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
waste
U
تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
waste of manor
U
اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
things in action
U
اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator
U
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing
U
مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
padding
U
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prior possession
U
تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
disposable personal income
U
درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
wife's equity
U
عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
escheat
U
حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
captured
U
تصرف شده اغتنامی دستگیر شده
seized
U
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seizes
U
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seize
U
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
modifier
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
intermediary
U
وساطت کننده مداخله کننده
practicer
U
تمرین کننده مشق کننده
modifiers
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
gesticulant
U
اشاره کننده وحرکت کننده
suberter
U
سرنگون کننده تضعیف کننده
designative
U
اشاره کننده تعیین کننده
hangers
U
اویزان کننده معلق کننده
modulator demodulator
U
تلفیق کننده- تفکیک کننده
prosecutors
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
thwarter
U
خنثی کننده مسدود کننده
presentor
U
ارائه کننده معرفی کننده
corruptor
U
فاسد کننده منحرف کننده
discriminant
U
تفکیک کننده جدا کننده
whetstone
U
تیز کننده تند کننده
desolater
U
ویران کننده متروک کننده
corrupter
U
فاسد کننده منحرف کننده
hanger
U
اویزان کننده معلق کننده
desolator
U
ویران کننده متروک کننده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com