Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 232 (46 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pull to pieces
U
سخت انتقاد کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
review
U
انتقاد کردن
review
U
بازدید انتقاد کردن
reviewed
U
انتقاد کردن
reviewed
U
بازدید انتقاد کردن
reviewing
U
انتقاد کردن
reviewing
U
بازدید انتقاد کردن
reviews
U
انتقاد کردن
reviews
U
بازدید انتقاد کردن
flog
U
انتقاد سخت کردن
flogged
U
انتقاد سخت کردن
flogs
U
انتقاد سخت کردن
descant
U
اواز زیر خواندن ازادانه انتقاد کردن
descants
U
اواز زیر خواندن ازادانه انتقاد کردن
criticised
U
انتقاد کردن نکوهش کردن
criticised
U
انتقاد کردن
criticises
U
انتقاد کردن نکوهش کردن
criticises
U
انتقاد کردن
criticising
U
انتقاد کردن نکوهش کردن
criticising
U
انتقاد کردن
criticize
U
انتقاد کردن نکوهش کردن
criticize
U
انتقاد کردن
criticized
U
انتقاد کردن نکوهش کردن
criticized
U
انتقاد کردن
criticizes
U
انتقاد کردن نکوهش کردن
criticizes
U
انتقاد کردن
criticizing
U
انتقاد کردن نکوهش کردن
criticizing
U
انتقاد کردن
fustigate
U
کوبیدن انتقاد کردن
put down
<idiom>
U
انتقاد کردن
run down
<idiom>
U
انتقاد کردن ،ایراد گرفتن
tear down
<idiom>
U
انتقاد کردن
Other Matches
criticisms
U
انتقاد
criticalness
U
انتقاد
reviewal
U
انتقاد
animadversion
U
انتقاد
critiques
U
فن انتقاد
critics
U
انتقاد
critic
U
انتقاد
critique
U
فن انتقاد
critiques
U
انتقاد
critique
U
انتقاد
censuring
U
انتقاد
criticism
U
انتقاد
censures
U
انتقاد
censure
U
انتقاد
censured
U
انتقاد
fustigation
U
انتقاد
criticizable
U
انتقاد پذیر
verbalism
U
انتقاد لفظی
book review
U
انتقاد از کتاب
critics
U
انتقاد کننده
self criticism
U
انتقاد از خود
dish out
<idiom>
U
انتقاد کوبنده
gaff
U
انتقاد نفرین
hypercriticism
U
افراط در انتقاد
diatribe
U
انتقاد تلخ
hypercritical
U
مفرط در انتقاد
hatchet job
U
انتقاد غرضآمیز
critically
U
از روی انتقاد
critic
U
انتقاد کننده
hatchet jobs
U
انتقاد غرضآمیز
raillery
U
سرزنش انتقاد
diatribes
U
انتقاد تلخ
slashing criticism
U
انتقاد سخت
criticizable
U
قابل انتقاد
censurable
U
انتقاد امیز
criticizing
U
مورد انتقاد قراردادن
criticized
U
مورد انتقاد قراردادن
criticizes
U
مورد انتقاد قراردادن
criticize
U
مورد انتقاد قراردادن
criticising
U
مورد انتقاد قراردادن
criticises
U
مورد انتقاد قراردادن
criticised
U
مورد انتقاد قراردادن
renouncer
U
سرزنش و انتقاد کننده
hypercritically
U
از روی انتقاد و مفرط
hypercritic
U
انتقاد سخت وموشکافی
sacred cow
U
شخص مصون از انتقاد
sacred cows
U
شخص مصون از انتقاد
draw fire
<idiom>
U
مورد انتقاد قرارگرفتن
self critical
U
انتقاد کننده از خود
to be vulnerable
[exposed]
to criticism
U
خود را در معرض انتقاد گذاشتن
critiques
U
جلسه انتقاد بعد ازعملیات
to be under fire
U
سخت مورد انتقاد قراردادن
to incur a criticism
U
مورد انتقاد واقع شدن
critique
U
جلسه انتقاد بعد ازعملیات
critic report
U
گزارش نتیجه جلسه انتقاد
pick to pieces
U
سخت مورد انتقاد قرار دادن
lower criticism
U
انتقاد نسبت به مندرجات متن کتاب مقدس
If you criticize him, it's like a red rag to a bull.
U
اگر از او
[مرد]
انتقاد بکنی زود بهش بر می خورد.
textualism
U
اهمیت دادن به لفظ یا معنی فاهر انتقاد لفظی
acerbic
<adj.>
U
انتقاد هوشندانه و در عین حال نسبتا ظالمانه از کسی یا چیزی
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
transliterate
U
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
institutionalize
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
cipher device
U
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
institutionalises
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
exploiting
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploit
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
detaching
U
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
lubricates
U
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
lubricating
U
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
clearer
U
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
detaches
U
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
compensates
U
جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
evaporated
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
mended
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
clearest
U
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
evaporating
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
compensate
U
جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
clears
U
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
lubricated
U
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
lubricate
U
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
ascertian
U
محقق کردن تحقیق کردن معلوم کردن
compensated
U
جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
detach
U
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
evaporates
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
evaporate
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
refer
U
ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
to secure
U
تامین کردن
[مطمئن کردن ]
[حفظ کردن]
refers
U
ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
referred
U
ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
endorse
U
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
endorsed
U
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
expends
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
mend
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mends
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
to adapt
[to]
U
جور کردن
[درست کردن ]
[سازوار کردن]
[به]
clear
U
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
adjusts
U
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
expend
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
adjusting
U
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
expended
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
expending
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
endorses
U
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
endorsing
U
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
crushes
U
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
judging
U
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
modulates
U
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com