Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
coordination
U
سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
coordinate
U
سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
simultaneous
U
دو یا چند فرآیند که همزمان اجرا شوند
real time
U
مدل کامپیوتری یک فرآیند که به هر فرآیند در زمانه مشابه با فرآیند واقعی اجرا میشود
scanned
U
فرآیند تبدیل سیگنال ویدیویی بهم پیچیده به سیگنال صاف یا یک سیگنال مرکب به سیگنال جدای RGB
scan
U
فرآیند تبدیل سیگنال ویدیویی بهم پیچیده به سیگنال صاف یا یک سیگنال مرکب به سیگنال جدای RGB
scans
U
فرآیند تبدیل سیگنال ویدیویی بهم پیچیده به سیگنال صاف یا یک سیگنال مرکب به سیگنال جدای RGB
exits
U
در DOS-MS دستور سیستم برای توقف و ترک زیر فرآیند و بازگشت به فرآیند اصلی
exit
U
در DOS-MS دستور سیستم برای توقف و ترک زیر فرآیند و بازگشت به فرآیند اصلی
backgrounds
U
فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
background
U
فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
background
U
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
backgrounds
U
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
dynamically
U
توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
dynamic
U
توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
deal
U
سازماندهی کردن
deals
U
سازماندهی کردن
processor
U
به صورت همزمان همزمان کار کند
diabolize
U
کارهای شیطانی کردن
complicates
U
پیچیده کردن
complicate
U
پیچیده کردن
complicating
U
پیچیده کردن
to pry into a person affairs
U
در کارهای کسی فضولی کردن
entangle
U
گیرانداختن پیچیده کردن
cisc
U
مجموعه دستورات پیچیده کامپیوتری طرحی از CPU که مجموعه دستورات آن شامل تعدادی دستورات طولانی و پیچیده است که نوشتن برنامه را ساده تر ولی سرعت اجرا را کندتر میکند
to fly with the owl
U
کارهای شبانه کردن شبگردی کردن
cancellation
U
عمل متوقف کردن فرآیند شروع شده
asynchronous
U
1-کامپیوتری که از یک عمل به عمل دیگر طبق سیگنالهای دریافت شده پس از خاتمه فرآیند تغییر میکند. 2-کامپیوتری که در آن یک فرآیند در آغاز ورود سیگنال یا داده آغاز میشود به جای اینکه مط ابق با باس ساعت باشد
audits
U
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
auditing
U
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
dissave
U
ذخیره خود را برای کارهای جاری خرج کردن
audit
U
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audited
U
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
dp
U
پردازش روی داده برای تولید اطلاعات مفید یا مرتب کردن و سازماندهی فایلهای داده
synchronises
U
همزمان کردن
synchronizes
U
همزمان کردن
synchronising
U
همزمان کردن
synchronised
U
همزمان کردن
synchronize
U
همزمان کردن
synchronizes
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronised
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronising
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronize
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronises
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
cancelling
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancels
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancel
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
garbage
U
سازماندهی مجدد و حذف فایلهای داده و رکوردهای نالازم . پاک کردن بخشی از حافظه برنامه یا داده اش که استفاده نمیشود
buff stick
U
بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
synchronises
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronising
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronizes
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronize
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronised
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
swob
U
چوبی که برسران پنبه یا اسفنج پیچیده برای پاک کردن بکاربرن
synchronised
U
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronises
U
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronising
U
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronize
U
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronizes
U
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
searchingly
U
فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
maintenance
U
فرآیند بهنگام سازی فایل با تغییر دادن یا اضافه کردن یا حذف ورودی ها
searched
U
فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
searches
U
فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
search
U
فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
multitasking
U
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
multi tasking
U
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
deallocate
U
آزاد کردن منبعی که به یک کار یا فرآیند یا رسانه جانبی اختصاص داده شده است
managements
U
سازماندهی
management
U
سازماندهی
management
U
هدایت یا سازماندهی
managements
U
هدایت یا سازماندهی
reorganised
U
سازماندهی مجدد
reorganization
U
سازماندهی مجدد
reorganising
U
سازماندهی مجدد
reorganizes
U
سازماندهی مجدد
organizations
U
تشکیلات سازماندهی
organisations
U
تشکیلات سازماندهی
reorganized
U
سازماندهی مجدد
organization
U
تشکیلات سازماندهی
reorganize
U
سازماندهی مجدد
reorganizing
U
سازماندهی مجدد
reorganises
U
سازماندهی مجدد
clocking
U
روشی برای همزمان کردن دو دستگاه فرستنده و گیرنده مخابراتی
data set organization
U
سازماندهی مجموعه داده ها
structure
U
نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
structures
U
نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
planning
U
سازماندهی نحوه انجام کاری
structuring
U
نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
databases
U
روش سازماندهی و ایجاد پایگاه داده ها
database
U
روش سازماندهی و ایجاد پایگاه داده ها
structuring
U
ترتیب دادن یا سازماندهی به روش مشخص
structures
U
ترتیب دادن یا سازماندهی به روش مشخص
structure
U
ترتیب دادن یا سازماندهی به روش مشخص
entrepremership
U
اداره و سازماندهی فعالیتهای تجاری یا مقاطعه کاری
dsorg
U
Organization Set Data سازماندهی مجموعه داده ها
HFS
U
روش ذخیره سازی و سازماندهی فایل ها روی دیسک
overhead
U
کد اضافی که برای سازماندهی برنامه باید ذخیره شود
hierarchical communications system
U
روش ذخیره سازی و سازماندهی فایلها روی دیسک
defragmentation
U
سازماندهی مجدد فایل ها روی شیاری دیسک سخت به صورت پیاپی
concurrent
U
اجرای چنیدین برنامه همزمان با اجرا کردن هر بخش کوچک از برنامه به نوبت
minimal tree
U
درfکه گرههای آن به روش بهینه سازماندهی شده اند تا بیشترین کارایی را داشته باشند
scheduler
U
برنامهای که استفاده از CPU یا وسایل جانبی را که توسط چندین کاربر اشتراکی هستند را سازماندهی میکند
roundest
U
روش سازماندهی استفاده از کامپیوتر توسط چندین کاربر که هر یک آنرا در یک زمان اجرا می کنند و به بعدی می فرستند
round
U
روش سازماندهی استفاده از کامپیوتر توسط چندین کاربر که هر یک آنرا در یک زمان اجرا می کنند و به بعدی می فرستند
previous work
U
کارهای قبلی
temporary works
U
کارهای موقت
miscellaneous works
U
کارهای مختلف
the galleys
U
کارهای سخت
Travaux preparatoires
U
کارهای مقدماتی
preliminary works
U
کارهای مقدماتی
emergency works
U
کارهای اضطراری
earth work
U
کارهای خاکی
auxiliary work
U
کارهای اضافی
meshwork
U
کارهای مشبک
diabolism
U
کارهای شیطانی
wirework
U
کارهای سیمی
incidental works
U
کارهای اتفاقی
lunces
U
کارهای غریب
interior affairs
U
کارهای درونی
cementation
U
کارهای سیمانی
hatchet man
<idiom>
U
کارهای سیاسی
daily round
U
کارهای روزانه
elegant
U
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
wrapped
U
پیچیده
perplexing
U
پیچیده
in a tangle
U
پیچیده
sigmoid
U
پیچیده
intricate
U
پیچیده
involved
U
پیچیده
revolute
U
پیچیده
crimpy
U
پیچیده
abstruse
U
پیچیده
restiform
U
پیچیده
crabby
U
پیچیده
wreathy
U
پیچیده
tangled
U
پیچیده
complexes
U
پیچیده
complexes
U
:پیچیده
obscurant
U
پیچیده
jigsaw
U
پیچیده
crackly
U
پیچیده
gordian
U
پیچیده
indirect
U
پیچیده
implex
U
پیچیده
deep
<adj.>
U
پیچیده
metaphsical
U
پیچیده
verticillate
U
پیچیده
complicated
U
پیچیده
complex
U
پیچیده
complex
U
:پیچیده
tortile
U
پیچیده
sophisticate
U
پیچیده
intorted
U
در هم پیچیده
jigsaws
U
پیچیده
muffled
U
پیچیده
flow diagram
U
شرح فرآیند
flowchart
U
شرح فرآیند
decaying
U
فرآیند سیگنال
depositions
U
فرآیند پوشاندن
decays
U
فرآیند سیگنال
decayed
U
فرآیند سیگنال
decay
U
فرآیند سیگنال
deposition
U
فرآیند پوشاندن
regulating
U
کنترل فرآیند
regulates
U
کنترل فرآیند
regulated
U
کنترل فرآیند
regulate
U
کنترل فرآیند
foppery
U
جلفی کارهای جلف
customs agent
U
واسطه کارهای گمرکی
light housekeeping
U
کارهای خانه داری
mundane affairs
U
کارهای این جهان
inhouse work
U
کارهای داخلی تاسیسات
light housekeeping
U
کارهای سبک خانکی
public works
U
کارهای ساختمانی همگانی
welfare work
U
کارهای عام المنفعه
logjam
U
کارهای عقب افتاده
navvy
U
کارگر کارهای خاکی
navvies
U
کارگر کارهای خاکی
chore
U
کارهای عادی و روزمره
Arrears of work . Back log of work .
U
کارهای عقب افتاده
chores
U
کارهای عادی و روزمره
rolled
U
چیز پیچیده
perplexingly
U
بطور پیچیده
rolls
U
چیز پیچیده
curly chip
U
براده پیچیده
reels
U
نخ پیچیده بدورقرقره
reeling
U
نخ پیچیده بدورقرقره
reeled
U
نخ پیچیده بدورقرقره
convoluted
U
بهم پیچیده
reel
U
نخ پیچیده بدورقرقره
roll
U
چیز پیچیده
convolute
U
بهم پیچیده
ballast
U
فرمولهای پیچیده
complicacy
U
کار پیچیده
wounds
U
پیچیده شدن
involute
U
پیچیده شدن
recondite
U
عمیق پیچیده
intricately
U
بطور پیچیده
ravel
U
چیز در هم پیچیده
writhen
U
درهم پیچیده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com