English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (23 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
coordination U سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
coordinate U سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
simultaneous U دو یا چند فرآیند که همزمان اجرا شوند
real time U مدل کامپیوتری یک فرآیند که به هر فرآیند در زمانه مشابه با فرآیند واقعی اجرا میشود
scanned U فرآیند تبدیل سیگنال ویدیویی بهم پیچیده به سیگنال صاف یا یک سیگنال مرکب به سیگنال جدای RGB
scan U فرآیند تبدیل سیگنال ویدیویی بهم پیچیده به سیگنال صاف یا یک سیگنال مرکب به سیگنال جدای RGB
scans U فرآیند تبدیل سیگنال ویدیویی بهم پیچیده به سیگنال صاف یا یک سیگنال مرکب به سیگنال جدای RGB
exits U در DOS-MS دستور سیستم برای توقف و ترک زیر فرآیند و بازگشت به فرآیند اصلی
exit U در DOS-MS دستور سیستم برای توقف و ترک زیر فرآیند و بازگشت به فرآیند اصلی
backgrounds U فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
background U فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
background U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
backgrounds U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
dynamically U توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
dynamic U توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
deal U سازماندهی کردن
deals U سازماندهی کردن
processor U به صورت همزمان همزمان کار کند
diabolize U کارهای شیطانی کردن
complicates U پیچیده کردن
complicate U پیچیده کردن
complicating U پیچیده کردن
to pry into a person affairs U در کارهای کسی فضولی کردن
entangle U گیرانداختن پیچیده کردن
cisc U مجموعه دستورات پیچیده کامپیوتری طرحی از CPU که مجموعه دستورات آن شامل تعدادی دستورات طولانی و پیچیده است که نوشتن برنامه را ساده تر ولی سرعت اجرا را کندتر میکند
to fly with the owl U کارهای شبانه کردن شبگردی کردن
cancellation U عمل متوقف کردن فرآیند شروع شده
asynchronous U 1-کامپیوتری که از یک عمل به عمل دیگر طبق سیگنالهای دریافت شده پس از خاتمه فرآیند تغییر میکند. 2-کامپیوتری که در آن یک فرآیند در آغاز ورود سیگنال یا داده آغاز میشود به جای اینکه مط ابق با باس ساعت باشد
audits U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
auditing U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
dissave U ذخیره خود را برای کارهای جاری خرج کردن
audit U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audited U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
dp U پردازش روی داده برای تولید اطلاعات مفید یا مرتب کردن و سازماندهی فایلهای داده
synchronises U همزمان کردن
synchronizes U همزمان کردن
synchronising U همزمان کردن
synchronised U همزمان کردن
synchronize U همزمان کردن
synchronizes U همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronised U همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronising U همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronize U همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronises U همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
cancelling U متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancels U متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancel U متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
garbage U سازماندهی مجدد و حذف فایلهای داده و رکوردهای نالازم . پاک کردن بخشی از حافظه برنامه یا داده اش که استفاده نمیشود
buff stick U بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
synchronises U همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronising U همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronizes U همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronize U همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronised U همزمان شدن با هم مطابق کردن
swob U چوبی که برسران پنبه یا اسفنج پیچیده برای پاک کردن بکاربرن
synchronised U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronises U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronising U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronize U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronizes U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
searchingly U فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
maintenance U فرآیند بهنگام سازی فایل با تغییر دادن یا اضافه کردن یا حذف ورودی ها
searched U فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
searches U فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
search U فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
multitasking U همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
multi tasking U همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
deallocate U آزاد کردن منبعی که به یک کار یا فرآیند یا رسانه جانبی اختصاص داده شده است
managements U سازماندهی
management U سازماندهی
management U هدایت یا سازماندهی
managements U هدایت یا سازماندهی
reorganised U سازماندهی مجدد
reorganization U سازماندهی مجدد
reorganising U سازماندهی مجدد
reorganizes U سازماندهی مجدد
organizations U تشکیلات سازماندهی
organisations U تشکیلات سازماندهی
reorganized U سازماندهی مجدد
organization U تشکیلات سازماندهی
reorganize U سازماندهی مجدد
reorganizing U سازماندهی مجدد
reorganises U سازماندهی مجدد
clocking U روشی برای همزمان کردن دو دستگاه فرستنده و گیرنده مخابراتی
data set organization U سازماندهی مجموعه داده ها
structure U نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
structures U نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
planning U سازماندهی نحوه انجام کاری
structuring U نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
databases U روش سازماندهی و ایجاد پایگاه داده ها
database U روش سازماندهی و ایجاد پایگاه داده ها
structuring U ترتیب دادن یا سازماندهی به روش مشخص
structures U ترتیب دادن یا سازماندهی به روش مشخص
structure U ترتیب دادن یا سازماندهی به روش مشخص
entrepremership U اداره و سازماندهی فعالیتهای تجاری یا مقاطعه کاری
dsorg U Organization Set Data سازماندهی مجموعه داده ها
HFS U روش ذخیره سازی و سازماندهی فایل ها روی دیسک
overhead U کد اضافی که برای سازماندهی برنامه باید ذخیره شود
hierarchical communications system U روش ذخیره سازی و سازماندهی فایلها روی دیسک
defragmentation U سازماندهی مجدد فایل ها روی شیاری دیسک سخت به صورت پیاپی
concurrent U اجرای چنیدین برنامه همزمان با اجرا کردن هر بخش کوچک از برنامه به نوبت
minimal tree U درfکه گرههای آن به روش بهینه سازماندهی شده اند تا بیشترین کارایی را داشته باشند
scheduler U برنامهای که استفاده از CPU یا وسایل جانبی را که توسط چندین کاربر اشتراکی هستند را سازماندهی میکند
roundest U روش سازماندهی استفاده از کامپیوتر توسط چندین کاربر که هر یک آنرا در یک زمان اجرا می کنند و به بعدی می فرستند
round U روش سازماندهی استفاده از کامپیوتر توسط چندین کاربر که هر یک آنرا در یک زمان اجرا می کنند و به بعدی می فرستند
previous work U کارهای قبلی
temporary works U کارهای موقت
miscellaneous works U کارهای مختلف
the galleys U کارهای سخت
Travaux preparatoires U کارهای مقدماتی
preliminary works U کارهای مقدماتی
emergency works U کارهای اضطراری
earth work U کارهای خاکی
auxiliary work U کارهای اضافی
meshwork U کارهای مشبک
diabolism U کارهای شیطانی
wirework U کارهای سیمی
incidental works U کارهای اتفاقی
lunces U کارهای غریب
interior affairs U کارهای درونی
cementation U کارهای سیمانی
hatchet man <idiom> U کارهای سیاسی
daily round U کارهای روزانه
elegant U یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
wrapped U پیچیده
perplexing U پیچیده
in a tangle U پیچیده
sigmoid U پیچیده
intricate U پیچیده
involved U پیچیده
revolute U پیچیده
crimpy U پیچیده
abstruse U پیچیده
restiform U پیچیده
crabby U پیچیده
wreathy U پیچیده
tangled U پیچیده
complexes U پیچیده
complexes U :پیچیده
obscurant U پیچیده
jigsaw U پیچیده
crackly U پیچیده
gordian U پیچیده
indirect U پیچیده
implex U پیچیده
deep <adj.> U پیچیده
metaphsical U پیچیده
verticillate U پیچیده
complicated U پیچیده
complex U پیچیده
complex U :پیچیده
tortile U پیچیده
sophisticate U پیچیده
intorted U در هم پیچیده
jigsaws U پیچیده
muffled U پیچیده
flow diagram U شرح فرآیند
flowchart U شرح فرآیند
decaying U فرآیند سیگنال
depositions U فرآیند پوشاندن
decays U فرآیند سیگنال
decayed U فرآیند سیگنال
decay U فرآیند سیگنال
deposition U فرآیند پوشاندن
regulating U کنترل فرآیند
regulates U کنترل فرآیند
regulated U کنترل فرآیند
regulate U کنترل فرآیند
foppery U جلفی کارهای جلف
customs agent U واسطه کارهای گمرکی
light housekeeping U کارهای خانه داری
mundane affairs U کارهای این جهان
inhouse work U کارهای داخلی تاسیسات
light housekeeping U کارهای سبک خانکی
public works U کارهای ساختمانی همگانی
welfare work U کارهای عام المنفعه
logjam U کارهای عقب افتاده
navvy U کارگر کارهای خاکی
navvies U کارگر کارهای خاکی
chore U کارهای عادی و روزمره
Arrears of work . Back log of work . U کارهای عقب افتاده
chores U کارهای عادی و روزمره
rolled U چیز پیچیده
perplexingly U بطور پیچیده
rolls U چیز پیچیده
curly chip U براده پیچیده
reels U نخ پیچیده بدورقرقره
reeling U نخ پیچیده بدورقرقره
reeled U نخ پیچیده بدورقرقره
convoluted U بهم پیچیده
reel U نخ پیچیده بدورقرقره
roll U چیز پیچیده
convolute U بهم پیچیده
ballast U فرمولهای پیچیده
complicacy U کار پیچیده
wounds U پیچیده شدن
involute U پیچیده شدن
recondite U عمیق پیچیده
intricately U بطور پیچیده
ravel U چیز در هم پیچیده
writhen U درهم پیچیده
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com