Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lee shore
U
ساحل در معرض باد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
expose to rays
U
در معرض اشعه قرار دادن در معرض نور گذاشتن
beach marker
U
علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
ship to shore
U
حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
shore to shore movement
U
عملیات و حرکت مستقیم از یک ساحل به ساحل دیگر
onshore
U
روی ساحل متوجه بطرف ساحل
inshore
U
بطرف ساحل جلو ساحل
approach lane
U
مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
susceptible
U
در معرض
exposed to
U
در معرض
displaying
U
در معرض نمایش
display
U
در معرض نمایش
touch and go
U
در معرض خطر
on view
U
در معرض نمایش
exposures
U
در معرض نهادن
exposure
U
در معرض نهادن
stigmatist
U
در معرض تهمت
stigmatic
U
در معرض تهمت
displays
U
در معرض نمایش
weather
U
در معرض هواگذاشتن
weathered
U
در معرض هواگذاشتن
liable to danger
U
در معرض خطر
on risk
U
در معرض خطر
on sight
U
در معرض دید
subjected to danger
U
در معرض خطر
open to attack
U
در معرض حمله
displayed
U
در معرض نمایش
weathers
U
در معرض هواگذاشتن
exposed
U
در معرض نهادن
insectile
U
در معرض هجوم حشرات
vulnerability
U
در معرض تلفات بودن
subjects
U
در معرض قرار دادن
subjected
U
در معرض قرار دادن
endanger
U
در معرض خطر گذاشتن
endangered
U
در معرض خطر گذاشتن
endangering
U
در معرض خطر گذاشتن
put up for sale
U
به معرض فروش گذاشتن
endangers
U
در معرض خطر گذاشتن
subjecting
U
در معرض قرار دادن
insolate
U
در معرض افتاب گذاشتن
subject
U
در معرض قرار دادن
to put to the issue
U
در معرض داوری گذاشتن
vulnerable
U
درمعرض اسیب در معرض
susceptibility
U
در معرض خطر بودن
disposal
U
در معرض دید قرارگرفتن
underexpose
U
کمتر از حد لزوم در معرض
critically endangered species
U
گونه در معرض خطر
hazard
U
اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
hazards
U
اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
exposed
U
در معرض دید جناح باز
radio detection
U
در معرض اکتشاف به وسیله بی سیم
he is liable to become sick
U
در معرض ناخوش شدن است
on sale
U
در معرض فروش گذاشته شده
to weather something
U
چیزی را در معرض
[ آب و]
هوا گذاشتن
actuble
U
قابل به معرض نمایش گذاردن
to be vulnerable
[exposed]
to criticism
U
خود را در معرض انتقاد گذاشتن
thermal exposure
U
در معرض حرارت قرار گرفتن
criminate
U
در معرض اتهام قرار دادن
hazarded
U
اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
hazarding
U
اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
subject
U
تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
subjects
U
تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
to weather something in winter
U
چیزی را در معرض
[ آب و]
هوای زمستانی گذاشتن
subjecting
U
تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
subjected
U
تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
ret
U
در معرض رطوبت قرار دادن خیس کردن
unwarned exposed
U
یکانهایی که در معرض غافلگیری تک اتمی قرار می گیرند
unwarned exposed
U
به طور غیر منتظره در معرض تک قرار گرفتن
exposures
U
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
expose
U
در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposes
U
در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposing
U
در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposure
U
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
to leave yourself open to the charge of lacking seriousness
U
خود را در معرض اتهام فاقد جدیت بودن گذاشتن
overexpose
U
بیش از اندازه لازم در معرض نورو غیره قرار دادن
restricted propellant
U
سوخت جامد که تنها قسمتی از سطح ان در معرض احتراق قرار دارد
landside
U
ساحل
brae
U
ساحل
coasts
U
ساحل
causey
U
ساحل
beached
U
ساحل
beaches
U
ساحل
beach
U
ساحل
coast
U
ساحل
shore
U
ساحل
ashore
U
به ساحل
bank
U
ساحل
rivage
U
ساحل
shores
U
ساحل
littoral
U
ساحل
sea shore
U
ساحل
banks
U
ساحل
to be exposed to a constant stream of something
U
در معرض چیزی به طور مداوم بودن
[بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
flags
U
ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
flag
U
ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
shore duty
U
خدمت ساحل
coastwards
U
درامتداد ساحل
coastwards
U
بطرف ساحل
coastward
U
درامتداد ساحل
coastward
U
بطرف ساحل
coast guardsman
U
ساحل بان
near shore
U
نزدیک به ساحل
beach party
U
تیم ساحل
low lander
U
ساحل نشین
basegram
U
پیام از ساحل
coastwise
U
درطول ساحل
coral reef
U
ساحل مرجانی
stethe
U
ساحل رودخانه
river line
U
خط ساحل رودخانه
hard beach
U
ساحل مستحکم
seacoast
U
ساحل دریا
sandbank
U
ساحل شنی
riparian
U
ساحل رودخانه زی
land combat
U
نبرد در ساحل
sea coast
U
ساحل دریا
on shore
U
روی ساحل
bankside
U
شیب ساحل
offshore
U
از جانب ساحل
shorelines
U
خط ساحل یا خط ساحلی
shores
U
ساحل دریا
beach
U
زدن به ساحل
beach
U
ساحل شنی
beached
U
زدن به ساحل
beached
U
ساحل شنی
beaches
U
زدن به ساحل
beaches
U
ساحل شنی
shoreline
U
خط ساحل یا خط ساحلی
shore
U
کرانه ساحل
river bank
U
ساحل رودخانه
onshore
U
واقع در ساحل
river banks
U
ساحل رودخانه
offshore
U
دور از ساحل
inshore
U
به طرف ساحل
shores
U
کرانه ساحل
shore
U
ساحل دریا
attack group
U
گروه تک به ساحل
back beach
U
ساحل جزرو مد
backshore
U
ساحل جزرو مد
bank protection
U
ساحل داری
in
U
نزدیک ساحل
backshore beach
U
ساحل جزرو مد
seashore
U
ساحل دریا
seashores
U
ساحل دریا
in-
U
نزدیک ساحل
sandbanks
U
ساحل شنی
bank revetment
U
پوشش ساحل
bank line
U
نخ ماهیگیری وصل به ساحل
ashore
U
بکنار بطرف ساحل
the wares beat the shore
U
خوردن امواج به ساحل
the waves beats or the shore
U
امواج به ساحل می کوبد
shoring
U
پیاده شدن در ساحل
seebreeze
U
باد از دریا به ساحل
put out
U
از ساحل عازم شدن
retracts
U
دور شدن از ساحل
riverain
U
ساکن ساحل رودخانه
roadstead
U
لنگرگاه دور از ساحل
retracting
U
دور شدن از ساحل
retracted
U
دور شدن از ساحل
near bank
U
ساحل نزدیک رودخانه
retract
U
دور شدن از ساحل
bars
U
خور پیشرفتگی اب به ساحل
Ivory Coast
U
کشور ساحل عاج
landing beach
U
ساحل پیاده شدن
hinterland
U
زمین پشت ساحل
hinterlands
U
زمین پشت ساحل
inside
U
موج نزدیک ساحل
insides
U
موج نزدیک ساحل
coast in point
U
نقطه ورود به ساحل
coast defence
U
سازمان پدافنداز ساحل
shelf
U
سراشیب ساحل دریا
waterside
U
متعلق به کناردریا ساحل
bar
U
خور پیشرفتگی اب به ساحل
bank angle
U
زاویه شیب ساحل
bank
U
صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
banks
U
صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
surf cast
U
قلاب اندازی از ساحل در موج
to wash something up
U
بکنار ساحل شستن چیزی
skate boat
U
قایق بسته به ساحل در اغازمسابقه
to wash something ashore
U
بکنار ساحل شستن چیزی
shore break
U
موجهاییکه نزدیک ساحل می شکنند
landing attack
U
تک همراه با پیاده شدن به ساحل
foreshores
U
لبه جلوی ساحل دریا
debarkation net
U
پل تخلیه پرسنل ازکشتی به ساحل
offshore winds
U
بادخشکی بادهای دور از ساحل
landing forces
U
نیروها پیاده شونده به ساحل
coasting
U
کشتی رانی در طول ساحل
foreshore
U
لبه جلوی ساحل دریا
cay
U
ساحل مرجانی یاشنی درجزیره
beaching gear
U
وسایل به ساحل کشیدن ناو
straight off
U
مستقیما درجلو موج روبه ساحل
beachheads
U
پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
liberty man
U
ملوانی که اجازه دارد به ساحل برود
barrier reef
U
صخره مرجانی که تقریباموازی ساحل است
council of entent
U
ساحل عاج نیجریه و ولتای علیا
alighting area
U
نقطه پیاده شدن خودروها به ساحل
shore duty
U
ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
coast in point
U
نقطه نزدیک شدن کشتی به ساحل
mooring
U
نقطه مهار کردن قایق به ساحل
offshore
U
دور از ساحل قسمت ساحلی دریا
beachhead
U
پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
landing
U
پیاده شدن به ساحل فرود هواپیما
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com