English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
overwork U زیاد کارکردن
overworked U زیاد کارکردن
overworking U زیاد کارکردن
overworks U زیاد کارکردن
overlabour U زیاد کارکردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to work at a high pressure U با فشار یا فعالیت زیاد کارکردن
Other Matches
to work with a will U بامیل کارکردن با شوق وذوق کارکردن
load call U وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition U احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep. U زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
go U کارکردن
goes U کارکردن
to pull together U با هم کارکردن
acted U کارکردن
inactivate U بی کارکردن
work U کارکردن
act U کارکردن
worked U کارکردن
speeds U سریع کارکردن
slaving U سخت کارکردن
slaved U سخت کارکردن
slave U سخت کارکردن
fag U سخت کارکردن
collaborate U باهم کارکردن
upping U اجرا یا کارکردن
up U اجرا یا کارکردن
upped U اجرا یا کارکردن
collaborated U باهم کارکردن
collaborates U باهم کارکردن
collaborating U باهم کارکردن
fags U سخت کارکردن
run U کارکردن موتور
counterwork U برخلاف کارکردن
operation U کارکردن با یک وسیله
cowork U باهم کارکردن
speeding U سریع کارکردن
slaves U سخت کارکردن
toa for a job or position U درخواست کارکردن
to work cheap U بامزدکم کارکردن
runs U کارکردن موتور
to pull a lone oar U تنها کارکردن
cooperate U باهم کارکردن
to paddle one's own canoe U مسقلانه کارکردن
to work together U باهم کارکردن
speed U سریع کارکردن
to act jointly U باهم کارکردن
refitted U دوباره اماده کارکردن
refit U دوباره اماده کارکردن
qualified for work U شایسته یاقابل کارکردن
moonlights U بطور قاچاقی کارکردن
geologize U در زمین شناسی کارکردن
refitting U دوباره اماده کارکردن
fit to work U اماده برای کارکردن
moonlighted U بطور قاچاقی کارکردن
fit to work U شایسته یاقابل کارکردن
moonlighting U بطور قاچاقی کارکردن
refits U دوباره اماده کارکردن
passages U رویداد کارکردن مزاج
function U عمل کردن کارکردن
functioned U عمل کردن کارکردن
functions U عمل کردن کارکردن
do the trick <idiom> U خیلی خوب کارکردن
geared U کردن اماده کارکردن
gear U کردن اماده کارکردن
to peg a way at some work U پیوسته درسرچیزی کارکردن
passage U رویداد کارکردن مزاج
automation U بطور خودکار کارکردن
gears U کردن اماده کارکردن
moonlight U بطور قاچاقی کارکردن
dejecta U کارکردن مزاج مریض
to act independently of others U مستقلانه یا جداگانه کارکردن
knuckle down <idiom> U مشتاقانه شروع به کارکردن
to hold somebody in great respect U کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
drudge U جان کندن بیمیلانه کارکردن
To work like a beaver . U مشتاقانه وتر وفرز کارکردن
to work it <idiom> U روی چیزیی کارکردن و حل کردن
frob U کارکردن با دسته فرمان وماوس
labourvi U رنج بردن سخت کارکردن
to turn over U واژگون کردن کارکردن دراوردن
grinds U اسیاب شدن سخت کارکردن
drudges U جان کندن بیمیلانه کارکردن
geometrize U از روی قواعد هندسی کارکردن
telecommuting U عمل کارکردن با کامپیوتر در یک محل
grind U اسیاب شدن سخت کارکردن
burn U کارکردن موتور راکت طبق برنامه
burns U کارکردن موتور راکت طبق برنامه
to do a lesson U درسی راروان کردن سردرسی کارکردن
To regain consciousness. to come to. U امروز حال وحوصله کارکردن ندارم
crack the whip <idiom> U باعث سخت کارکردن شخصی شدن
dabble U سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
specification U کارکردن با مشخصاتی که در یک صفت پذیرفته شده اند
reliability U توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیارموثروبدون خطا
dabbled U سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
dabbles U سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
dabbling U سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
serial U کارکردن یک وسیله روی داده به صورت ترتیبی
serials U کارکردن یک وسیله روی داده به صورت ترتیبی
wet weight U وزن خالص مایعاتی که معمولا هنگام کارکردن وجوددارند
to swear in U با سوگند دادن وارد کارکردن بامراسم تحلیف داخل کردن
faulted U توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
faults U توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
failure safety U [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
fault U توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
psychological moment U موقعی که از لحاظ روان شناسی مقتضی برای کارکردن باشد
reliability U [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
faulted U سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
verification U بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
degradation U اجازه داده به برخی قسمتهای سیستم به کارکردن پس از از بین رفتن یک قسمت
fault U سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
faults U سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
compatibility U توانایی دونرم افزار یا سخت افزار برای کارکردن باهم
high speed U با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
technical U وسیله تکنیکی به کاربر برای شرح نحوه استفاده از نرم افزار یا سخت افزار یا علت عدم کارکردن آن
hierarchies U روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
hierarchy U روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
mechanises U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanised U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
error U خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
errors U خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
versions U نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
version U نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
heart break U غم زیاد
intense U زیاد
high U زیاد
profoundly U زیاد
mickle U زیاد
intensely U زیاد
mickle or muckle U زیاد
highest U زیاد
superabundant U زیاد
plethoric U زیاد
plaguily U زیاد
in excess U زیاد
vastly U زیاد
excessive U زیاد
egregiously U زیاد
too much U زیاد
extortionary U زیاد
extortionate U زیاد
outrageously U زیاد
numerous U زیاد
large adv U زیاد
glaring U زیاد
late U زیاد
overly U زیاد
in quantities U زیاد
very U زیاد
populous U زیاد
extensive U زیاد
many U زیاد
immane U زیاد
ranksack U زیاد
much U زیاد
wider U زیاد
generous U زیاد
hugely U زیاد
wide U زیاد
tremendously U زیاد
immoderate U زیاد
intensively U زیاد
thickest U زیاد
greatly U زیاد
thicker U زیاد
great U زیاد
not a lettle U زیاد
widest U زیاد
mortally U زیاد
heartbreak U غم زیاد
squeamishly U زیاد
no end of U زیاد
copious U زیاد
heavily U زیاد
highly U زیاد
overmuch U زیاد
over and above U زیاد
squeamishness U زیاد
for all the world U بی کم و زیاد
thick U زیاد
great- U زیاد
effusively U زیاد
quite a few <idiom> U زیاد
too U زیاد
rife U زیاد
to a large extent U زیاد
muckle U زیاد
swingeing U زیاد
widely U زیاد
fulsome U زیاد
highs U زیاد
supererogatory U زیاد
profusely U زیاد
greatest U زیاد
in large U بمقیاس زیاد
increscent U زیاد شونده
profuse of gilfts U زیاد بخشنده
heightens U زیاد کردن
overvoltage U فشار زیاد
increaser U زیاد کننده
profound interest U دلبستگی زیاد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com