English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
over confident U زیاد مطمئن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
load call U وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition U احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep. U زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
in the bag <idiom> U مطمئن
confident U مطمئن
assured U مطمئن
trustful U مطمئن
sure U مطمئن
surer U مطمئن
surest U مطمئن
safe U مطمئن
full hearted U مطمئن
safer U مطمئن
safest U مطمئن
safes U مطمئن
insecure U غیر مطمئن
certify U مطمئن کردن
insuring U مطمئن ساختن
certifies U مطمئن کردن
secure U مطمئن استوار
secures U مطمئن استوار
assurer U مطمئن سازنده
secure of victory U مطمئن به پیروزی
self confident U مطمئن بخود
self-confident U مطمئن به خود
safe working load U بارکاری مطمئن
safe life U عمر مطمئن
supersub U ذخیره مطمئن
to feel secure U مطمئن شدن
to feel secure U مطمئن بودن
insurance U ذخیره مطمئن
insurance U امتیاز مطمئن
nail down <idiom> U مطمئن بودن
assuror U مطمئن سازنده
certifying U مطمئن کردن
ensure U مطمئن ساختن
trusts U مطمئن بودن
ensures U مطمئن ساختن
insures U مطمئن ساختن
ensuring U مطمئن ساختن
I am sure that ... U من مطمئن هستم که ...
ensured U مطمئن ساختن
trust U مطمئن بودن
trusted U مطمئن بودن
to make no doubt U مطمئن بودن شک نداشتن
self assured U مطمئن بنفس خود
you may rest assured U میتوانید مطمئن باشید
to ensure something U مطمئن ساختن [چیزی]
in for <idiom> U مطمئن بدست آوردن
surefire U مطمئن نتیجه بخش
I am certain of it. U من درباره اش مطمئن هستم.
self-assured U مطمئن بنفس خود
just in case U برای مطمئن بودن
but don't hold me to it [idiom] U ولی مطمئن نیستم
secure U مطمئن تامین کردن
secures U مطمئن تامین کردن
secures U بی خطر خاطر جمع مطمئن
secure U بی خطر خاطر جمع مطمئن
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
You can be sure of that! U در این مورد تو می توانی مطمئن باشی!
bravura U افهار شجاعت و دلاوری روحیه مطمئن وامرانه
Slow but sure wins the race. <proverb> U پیروزى از آن کسى است که آهسته و مطمئن مى رود .
He seems to have a lot of confidence. U خیلی خاطر جمع ( مطمئن ) بنظر می رسد
i give you my world for it U قول میدهم اینطور باشد مطمئن باشید
prudent limit of patrol U حداکثر زمان گشت مطمئن هواپیما از نظر سوخت
prudent limit of endurance U حداکثر زمان پرواز مطمئن هواپیما از نظر سوخت
to hold somebody in great respect U کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
right of search U حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts. U مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
fail safe U ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
fail-safe U ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
to prove my vow i give my hand برای اینکه شما را از درستی قول خود مطمئن سازم به شما دست میدهم
whole hearted U خاطرجمع مطمئن صمیمانه قلبی صمیمانه
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed U با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
to secure U تامین کردن [مطمئن کردن ] [حفظ کردن]
highly U زیاد
rife U زیاد
large adv U زیاد
great U زیاد
ranksack U زیاد
copious U زیاد
plethoric U زیاد
for all the world U بی کم و زیاد
heart break U غم زیاد
immane U زیاد
in excess U زیاد
vastly U زیاد
heartbreak U غم زیاد
in quantities U زیاد
widely U زیاد
outrageously U زیاد
great- U زیاد
greatest U زیاد
populous U زیاد
mickle U زیاد
mickle or muckle U زیاد
superabundant U زیاد
muckle U زیاد
no end of U زیاد
numerous U زیاد
intense U زیاد
excessive U زیاد
extortionate U زیاد
egregiously U زیاد
not a lettle U زیاد
fulsome U زیاد
too U زیاد
late U زیاد
many U زیاد
plaguily U زیاد
extortionary U زیاد
over and above U زیاد
thicker U زیاد
overly U زیاد
highs U زیاد
profusely U زیاد
highest U زیاد
intensely U زیاد
quite a few <idiom> U زیاد
high U زیاد
swingeing U زیاد
profoundly U زیاد
thick U زیاد
thickest U زیاد
immoderate U زیاد
very U زیاد
tremendously U زیاد
hugely U زیاد
generous U زیاد
mortally U زیاد
extensive U زیاد
much U زیاد
wider U زیاد
widest U زیاد
intensively U زیاد
supererogatory U زیاد
glaring U زیاد
heavily U زیاد
squeamishness U زیاد
squeamishly U زیاد
effusively U زیاد
wide U زیاد
overmuch U زیاد
to a large extent U زیاد
too much U زیاد
greatly U زیاد
desudation U خوی زیاد
diaphoresis U عرق زیاد
frequent visiting U دیدنی زیاد
exquisite taste U سلیقه زیاد
grnish U زیاد کردن
desudation U عرق زیاد
torrid U زیاد گرم
dense ignorance U نادانی زیاد
oodles U خیلی زیاد
heavy poll U رایهای زیاد
finicality U خودارایی زیاد
diuresis U ادرار زیاد
h.f. U بسامد زیاد
fervidness U گرمی زیاد
full tilt U باسرعت زیاد
floridly U با ارایش زیاد
fervidity U گرمی زیاد
exuberantly U بفراوانی زیاد
furor U خشم زیاد
excessive love U دوستی زیاد
excessive eating U خوردن زیاد
lots U خیلی زیاد
eclat U سروصدا زیاد
terror U ترس زیاد
deprecation U افهاربیمیلی زیاد
desperation U نومیدی زیاد
quaffing U زیاد نوشیدن
increases U زیاد کردن
quaffed U زیاد نوشیدن
quaff U زیاد نوشیدن
queasy U زیاد دقیق
booster U زیاد کننده
boosters U زیاد کننده
hell bent U زیاد خمیده
swarms U دسته زیاد
increased U زیاد کردن
increase U زیاد کردن
extravagantly U با افراط زیاد
extreme U خیلی زیاد
terrors U ترس زیاد
downpour U بارندگی زیاد
downpours U بارندگی زیاد
manifold U بسیار زیاد
superannuated U زیاد کهنه
quaffs U زیاد نوشیدن
hell-bent U زیاد خمیده
swarmed U دسته زیاد
swarm U دسته زیاد
at a great penny worth U به بهای زیاد
at a great rat U بسرعت زیاد
at long intervals U بفواصل زیاد
augmenter U زیاد کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com