Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
You have given me too much.
U
زیاد ( زیادی ) به من دادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to occupy much space
U
فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
negotiatory
U
قرار دادی
default value
U
ارزش قرار دادی
default condition
U
وضعیت قرار دادی
default option
U
انتخاب قرار دادی
Touché!
U
خوب جواب دادی!
Why did you give away your business patern ?
U
چرا شریک خودت را لو دادی ؟
formal
U
لباس رسمی شب قرار دادی
You gave me the wrong key .
U
کلیدی که به من دادی عوضی بود
Did you deliver my letter to your father ?
U
نامه مرا تحویل پدرت دادی ؟
Are you out of your mind?
U
مگر عقلت کم است ( از دست دادی ) ؟
he inherited a large fortune
U
دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
load call
U
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition
U
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep.
U
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
overbuild
U
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to hold somebody in great respect
U
کسی را زیاد محترم داشتن
[احترام زیاد گذاشتن به کسی]
unduly
U
زیادی
numerousness
U
زیادی
enormousness
U
زیادی
greatly
U
به زیادی
heaviness
U
زیادی
to a large extent
U
تا حد زیادی
excrescential
U
زیادی
excrescent
U
زیادی
frequentness
U
زیادی
extremeness
U
زیادی
muchness
U
زیادی
intensity
U
زیادی
profoundly
U
زیادی
excessiveness
U
زیادی
greatness
U
زیادی
nimiety
U
زیادی
intenseness
U
زیادی
abundance
U
زیادی
surplus
U
زیادی
wealth
U
زیادی
surpluses
U
زیادی
extra-
U
زیادی
excesses
U
زیادی
excess
U
زیادی
infiniteness
U
زیادی
redundance
U
زیادی
extras
U
زیادی
superfluity
U
زیادی
extra
U
زیادی
immensity
U
زیادی
inordinacy
U
زیادی
hugeness
U
زیادی
supervacaneous
U
زیادی
undue
U
زیادی
profoundness
U
زیادی
profuseness
U
زیادی
immenseness
U
زیادی
immoderacy
U
زیادی
overly
U
زیادی
superfluous
U
زیادی
interleaf
U
برگ زیادی
over production
U
محصول زیادی
increscent
U
زیادی توسعه
riffraff
U
زیادی توده
for long
U
مدت زیادی
hyperacidity
U
زیادی اسید
fuzz ball
U
گوشت زیادی
inordinateness
U
زیادی بی اندازگی
gaudery
U
پیرایههای زیادی
exorbitance
U
زیادی افراط
clogs
U
زیادی پرکردن
overweight
U
وزن زیادی
clogged
U
زیادی پرکردن
overblance
U
زیادتی زیادی
clog
U
زیادی پرکردن
distichiasis
U
مژگان زیادی
to a degree
U
تادرجه زیادی
outgrowth
U
گوشت زیادی
largely
U
تا درجه زیادی
extensiveness
U
کثرت زیادی
growths
U
گوشت زیادی تومور
excesses
U
مقدار زیادی از چیزی
growth
U
گوشت زیادی تومور
I incurred a heavy loss.
U
ضرر زیادی کردم
go on
<idiom>
U
زیادی صحبت کردن
excess
U
مقدار زیادی از چیزی
go out of one's way
<idiom>
U
تلاش زیادی کردن
redun dantly
U
بطور زائدیا زیادی
make a killing
<idiom>
U
پول زیادی درآوردن
make a bundle
<idiom>
U
پول زیادی درآوردن
to shoot one's mouth off
<idiom>
U
زیادی حرف زدن
intensity of gravity
U
شدت با زیادی جاذبه
it was a
U
مبلغ زیادی بود
extras
U
موضوعی که زیادی است
many of them
U
عده زیادی از انها
Quite a few people ...
U
تعداد زیادی
[از مردم]
quite a number of people
U
عده زیادی از مردم
extra
U
موضوعی که زیادی است
so
U
خیلی باین زیادی
outgrwth
U
برامدگی گوشت زیادی
over estimation
U
زیادی درنظر گرفتن
long ago
U
مدت زیادی پیش
odd come short
U
زیادی باقی مانده
it will not take long
U
مدت زیادی نمیخواهد
oversale
U
پیش فروش زیادی
extra-
U
موضوعی که زیادی است
No small number of ...
U
تعداد زیادی
[از مردم]
exairesis
U
برش اندام زیادی
long a go
U
مدت زیادی پیش
kajillion
[slang]
U
تعداد بسیار زیادی
surpluses
U
مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
I have lost a lot of blood.
U
خون زیادی از من رفته است
To cover (traverse)long distances.
U
مسافت زیادی راطی کردن
excess demand
U
تقاضای زیادی مازاد تقاضا
To go to great expenses .
U
خرج زیادی را متحمل شدن
Do you have an extra pen to lend me?
U
یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
quickly
U
بدون مصرف زمان زیادی
it takes much room
U
فضای زیادی را اشغال میکند
it makes a t. difference
U
تفاوت خیلی زیادی نمیکند
compact
U
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacted
U
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacting
U
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacts
U
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
much sugar was left
U
قند زیادی باقی ماند
ring bone
U
استخوان زیادی در بخولق اسب
He is bound to come.
U
احتمال زیادی دارد که بیاید
Suffering many privations .
U
محرومیتهای زیادی رامتحمل شدن
polypus
U
گوشت زیادی ساقه دار
hyperacid
U
حاوی مقدار زیادی اسید
splurge on something
<idiom>
U
پول زیادی خرج کردن
surplus
U
مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
lose one's shirt
<idiom>
U
پول زیادی را از دست دادن
to overdose a patient
U
داروی زیادی به بیمار دادن یاخوراندن
to pad a sentence
U
جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
We have two books extra.
U
دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
It seems I am not welcome (wanted) here.
U
مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
polyposis
U
دچاری بگوشت زیادی یابواسیر لحمی
A big crowd surged into the streets.
U
جمعیت زیادی ریخت توی خیابانها
super numerary
U
نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی
To stint . To be cheese - paring .
U
گدا بازی درآوردن ( صر فه جویی زیادی )
You are sure a dead ringer for muy brother.
U
تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
surcharges
U
اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
surcharge
U
اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
I made a lot of profit in the deal .
U
دراین معامله فایده زیادی بردم
blue-chip
U
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
lady's man
U
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
labour intensive industry
U
صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
hard wheat
U
گندم ماکارونی دارای مقدارگلوتن زیادی است
trouty
U
دارای تعداد زیادی ماهی قزل الا
new broom sweeps clean
<idiom>
U
شخص تازهای موجب تغییرات زیادی شود
blue chip
U
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
digital research inc
U
یک شرکت نرم افزاری که محصولات زیادی دارد
to face a serious problem for the country
U
مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
to raise big problems for the country
U
مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
to face a serious problem for the country
U
روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to raise big problems for the country
U
روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
normalization
U
تابع نرمالساز عدد اعشاری که ارقام زیادی
pay through the nose
<idiom>
U
برای چیزی پول زیادی خرج کردن
There are not many amusements in this town.
U
دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
I cant see much difference in them.
U
فرق زیادی بین آنها نمی بینم
ladies' man
U
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
ladies' men
U
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
zero
U
کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
zeroes
U
کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
zeros
U
کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
The bus stop is no distance at all .
U
ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
put on one's thinking cap
<idiom>
U
زمان زیادی روی چیزی فکر کردن
This dictionary has many examples of how idioms are used .
U
این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
mass meeting
U
انجمن یا مجمعی که از عده زیادی مردم تشکیل شود
Looks likes he is asking for trouble . looks like he is sticking his neck out .
U
مثل اینکه سرش به گردنش ( تنش ) زیادی می کند
eurytherm
U
موجودی که دارای درجات حرارت مختلف و زیادی است
all-rounder
U
همه فنحریف, کسی که مهارتهای متنوع و زیادی دارد
profound gangrene
U
یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
big fill
U
افتادن تعداد زیادی از میله هابا گوی اول
Tourists have stayed away in droves this summer.
U
این تابستان دسته های زیادی از گردشگران نیامدند.
slow moving
U
کالاهایی که فروختن انها مدت زیادی طول میکشد
HRG
U
توانایی نمایش تعداد زیادی پیکس در واحد مساحت
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed
U
با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
resolution
U
توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
polygarchy
U
حکومتی که به دست عده زیادی اداره شود حکومت جمعی
static economy
U
اقتصاد ساکن وضعیت اقتصادی یی که مدت زیادی دوام یابد
Her teacher's presence caused her considerable discomfort.
U
بودن دبیر او
[زن]
احساس ناراحتی زیادی برای او
[زن]
ایجاد کرد.
This is plain highway robbery .
U
این که اسمش لخت کردن است ( پول زیادی گرفتن )
resolutions
U
توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
white heat
U
درجه حرارت زیادی که ازسرخی گذشته و برنگ سفید دراید
pointers
U
فایلی از نشانه گرها مربوط به حجم زیادی از داده ذخیره شده
an athlete's body
[circulation]
can take a lot of punishment.
U
بدن
[گردش خون]
یک ورزشکار می تواند فشار زیادی را تحمل بکند .
air mass
U
جریان تودهء عظیمی از هواکه مسافت زیادی را در سطح زمین طی میکند
critical engine
U
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
pointer
U
فایلی از نشانه گرها مربوط به حجم زیادی از داده ذخیره شده
There are many difference between Persian and English .
U
بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
computer nik
U
استفاده کننده علاقمند کامپیوترکه وقت زیادی را صرف کاربا کامپیوتر میکند
carried
U
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carries
U
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
multifunction
U
صفحه مدار جانبی که خصوصیات زیادی برای هنگنام سازی کامپیوتر دارد
carry
U
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carrying
U
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
automatics
U
توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
automatic
U
توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
to reinvent the wheel
<idiom>
U
هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
retention area
U
قسمتهایی از دیسک توربین دراطراف ریشه تیغه ها که تحت نیروی زیادی قرار دارند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com