Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
terrain
U
زمین عملیات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
land control operation
U
عملیات کنترل زمین عملیات
proportional clothing
U
لباس هماهنگ یا همرنگ زمین یا منطقه عملیات
terrain analysis
U
تجزیه و تحلیل زمین عملیات
Other Matches
farmgate type operations
U
رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer
U
کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
anticrop operations
U
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air operations
U
عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
counter air
U
عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
statement
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagated
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
code panel
U
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping
U
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
air-sea rescue
U
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air sea rescue
U
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m
U
مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
army operations center
U
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
time resolution
U
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit
U
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
airhead operations
U
عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground
U
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
lacrosse
U
نوعی موشک زمین به زمین
redstone
U
موشک زمین به زمین رداستون
pershing
U
موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
U
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point
U
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
operation
U
1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
combined operations
U
عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography
U
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer
U
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
U
موشک زمین به زمین
armistise
U
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
ground resolution
U
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall.
U
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade
U
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
aerospace projection operations
U
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
surface-to-surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction
U
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface to surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
operations
U
عملیات
treatment
U
عملیات
operation
U
عملیات
treatments
U
عملیات
op
U
عملیات
action
U
جنگ عملیات
rehearsals
U
تکرار عملیات
synchronous operation
U
عملیات همزمان
pseudooperation
U
شبه عملیات
airmobile operations
U
عملیات هوارو
actions
U
عملیات جنگی
amphibious operation
U
عملیات اب خاکی
offenses
U
عملیات افندی
campaigned
U
عملیات جنگی
actions
U
جنگ عملیات
psychological operations
U
عملیات روانی
airborne battlefield
U
عملیات هوابرد
campaign
U
عملیات جنگی
rehearsal
U
تکرار عملیات
scope
U
منظور از عملیات
building operations
U
عملیات ساختمانی
business type operation
U
عملیات تجارتی
limiting operation
U
عملیات محدودکننده
business type operation
U
عملیات کامپیوتری
initiatives
U
ابتکار عملیات
rescue operation
U
عملیات نجات
centre of activities
U
مرکز عملیات
spial
U
عملیات جاسوسی
serial operation
U
عملیات سری
chemical operations
U
عملیات شیمیایی
offensive
U
عملیات افندی
string operation
U
عملیات رشتهای
block operation
U
عملیات بلوک
scope
U
هدف عملیات
initiative
U
ابتکار عملیات
area of operation
U
منطقه عملیات
surface treatment
U
عملیات سطحی
arithmetic operation
U
عملیات حسابی
assistant chief of staff, g (operations
U
معاونت عملیات
autonomous operation
U
عملیات مستقل
autonomous operation
U
عملیات ازاد
base of operations
U
پایگاه عملیات
base operation
U
عملیات پایگاهی
finishing
U
عملیات تکمیل
phases
U
مرحله عملیات
operations research
U
تحقیق در عملیات
phasing
U
مراحل عملیات
phase
U
مرحله عملیات
delay
U
عملیات تاخیری
delaying
U
عملیات تاخیری
counter espionage
U
عملیات ضدجاسوسی
counter-espionage
U
عملیات ضدجاسوسی
operations personal
U
پرسنل عملیات
operationally ready
U
حاضر به عملیات
operation overlay
U
کالک عملیات
operation map
U
نقشه عملیات
operation manager
U
مدیر عملیات
operation center
U
مرکز عملیات
operations room
U
اتاق عملیات
over the beach operations
U
عملیات ساحلی
action
U
عملیات جنگی
plan of action
U
طرح عملیات
sabotage
U
عملیات تخریبی
sabotaged
U
عملیات تخریبی
sabotages
U
عملیات تخریبی
sabotaging
U
عملیات تخریبی
earthworks
U
عملیات خاکی
theater of operations
U
صحنه عملیات
thermal treatment
U
عملیات گرمایی
closing
U
خاتمه عملیات
phased
U
مرحله عملیات
offensives
U
عملیات افندی
parallel operation
U
عملیات موازی
over the beach operations
U
عملیات کرانهای
operating program
U
برنامه عملیات
flow chart
U
شمای عملیات
infiltration
U
عملیات نفوذی
manual operation
U
عملیات دستی
offence
U
عملیات افندی
action deferred
U
تامل در عملیات
Counter – espionage operations k.
U
عملیات ضد جاسوسی
Military operations.
U
عملیات نظامی
Construction works .
U
عملیات ساختمانی
subversive
U
عملیات براندازی
offenses
U
عملیات تعرضی
logical operations
U
عملیات منطقی
campaigns
U
عملیات جنگی
air operations
U
عملیات هوایی
offence
U
عملیات تعرضی
process chart
U
نقشه عملیات
flow charts
U
شمای عملیات
delays
U
عملیات تاخیری
terminal operations
U
عملیات اسکلهای
terminal operations
U
عملیات بارانداز
subversives
U
عملیات براندازی
radius
U
شعاع عملیات
night operations
U
عملیات شبانه
war room
U
اتاق عملیات
hostilities
U
عملیات خصمانه
hostility
U
عملیات خصمانه
nature of the operation
U
ماهیت عملیات
preliminary treatment
U
عملیات مقدماتی
campaigning
U
عملیات جنگی
scene of action
U
صحنه عملیات
covert operations
U
عملیات مخفی
countermine
U
عملیات ضد مین
global operation
U
عملیات سراسری
external operation
U
عملیات خارجی
counter military
U
ضد عملیات نظامی
counter battery
U
عملیات ضد اتشبار
f.of operations
U
حوزه عملیات
conversational operation
U
عملیات محاورهای
flight operations
U
عملیات پرواز
continuity of operations
U
تسلسل عملیات
continuity of operations
U
مداومت عملیات
formal operations
U
عملیات صوری
concrete operations
U
عملیات عینی
concept of operations
U
تدبیر عملیات
computer operation
U
عملیات کامپیوتر
covert operations
U
عملیات پنهانی
espial
U
عملیات جاسوسی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com