English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
key terrain U زمین حساس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
anti- U ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
electrostatic U محفظه فلزی که با ماده حساس پوشیده شده است . و متصل به زمین است که آن را از واسط ها حفظ میکند
Faraday cage U صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
key terrain features U عوارض حساس زمین
Other Matches
tentacles U شاخک حساس ریشه حساس
tentacle U شاخک حساس ریشه حساس
sensitive to corrosion U حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
gradient circuit U مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
sensitive U حساس
elastic U حساس
techy U حساس
supersensitive U حساس
susceptive U حساس
sensitive clay U رس حساس
vigilant U حساس
feisty U حساس
prominent U حساس
sensor U حساس
sharp nosed U حساس
critical U حساس
alive U حساس
passible U حساس
exquisite U حساس
sensate U حساس
tender U حساس
delicate U حساس
tendered U حساس
tenderest U حساس
tendering U حساس
ticklish U حساس
thin skinned U حساس
key <adj.> U حساس
acute U حساس
elastic demand U حساس
activator U حساس گر
sentimental U حساس
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
vibrissa U موی حساس
insensitivity U غیر حساس
sensitively U بطور حساس
insensitive U غیر حساس
tenderizes U حساس کردن
tenderizing U حساس کردن
pixilated U خیلی حساس
tendering U حساس بودن
tenderises U حساس کردن
overstrung U خیلی حساس
tenderising U حساس کردن
palpi U شاخک حساس
jumpy U بیقرار حساس
tenderize U حساس کردن
tenderised U حساس کردن
tenderized U حساس کردن
starkly U حساس سفت
senseful U خیلی حساس
skinless U خیلی حساس
critical facility U تاسیسات حساس
starkest U حساس سفت
tender U حساس بودن
tendered U حساس بودن
tenderest U حساس بودن
hygrosensitive U حساس به رطوبت
key position U شغل حساس
supersensitive U حساس شده
critical item U اماد حساس
critical mass U توده حساس
critical position U پوزیسیون حساس
starker U حساس سفت
sensitive plant U گیاه حساس
stark U حساس سفت
sensitive zone U منطقه حساس
sensitization U حساس سازی
sensitization U حساس کردن
sensitization U حساس شدن
sensitizer U حساس کننده
sensory nerves U پیهای حساس
supersensitive U فوق حساس
sensitizing U حساس شدن
sensitized U حساس کردن
sensitized U حساس شدن
gleg U حساس باهوش
kittle U هوشیار حساس
key points U نقاط حساس
a sensitive subject [topic] U موضوعی حساس
sensitizing U حساس کردن
high strung U بسیار حساس
sensitizes U حساس کردن
sensitizes U حساس شدن
keop soo U نقاط حساس
it touched him on the raw U بنقطه حساس
hyperaesthetic U زیاده از حد حساس
elastic supply U عرضه حساس
sensitize U حساس شدن
sensitising U حساس کردن
sensitises U حساس شدن
sensitises U حساس کردن
sensitised U حساس شدن
sensitising U حساس شدن
feelingly U بطور حساس
mimosa U گیاه حساس
insensible U غیر حساس
sensitised U حساس کردن
perceptive U حساس و باهوش
sensitize U حساس کردن
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
detecting circuit U مدار حساس مین
susceptible to pain U حساس نسبت بدرد
supersensitive U فوق العاده حساس
context sensitive help U کمک حساس به قرینه
tender minded U دارای فکر حساس
context sensitive U حساس نسبت به متن
tentacular U شبیه شاخک حساس
tentacular U دارای شاخک حساس
sentient U حساس دستخوش احساسات
tentacles U موی حساس جانور
tentacle U موی حساس جانور
hypergolic fuel U سوخت فوق حساس
sensitive to light U حساس نسبت به روشنایی
susceptible U حساس مستعد پذیرش
key position U موضع حساس و مهم
electrosensitive paper U کاغذ حساس الکترونیکی
pressure sensitive pen U قلم حساس به فشار
kyusho U نقاط حساس بدن
vital points U نقاط حساس بدن
sensitivity U حساس بودن به چیزی
sensitivities U حساس بودن به چیزی
laminitis U اماس لایههای حساس
palpus U شاخک حساس سبیل
touchy U نازک نارنجی حساس
touchier U نازک نارنجی حساس
touch sensitive tablet U تابلو حساس به تماس
touchiest U نازک نارنجی حساس
youch sensitive screen U صفحه حساس به تماس
dipneedle circuit U مدار حساس مغناطیسی
soft boiled U نیم بند حساس
touch sensitive panel U صفحه حساس به تماس
inelastic demand U تقاضای غیر حساس
touch panel U صفحه حساس به تماس
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
panchromatic U حساس نسبت بهمه رنگها
detector paper U کاغذ حساس دستگاه اکتشاف ش م ر
dunnite U نوعی ماده منفجر حساس
sensory U وابسته به مرکز احساس حساس
otocyst U عضو حساس شنوایی بی مهرگان
sensitive U حیاتی از نظرعملیاتی منطقه حساس
hypergolic fuel U سوخت خیلی حساس به اشتعال
electrosensitive U چاپ با کاغذ حساس به الکترون
homing mine U مین حساس به انعکاس امواج
pressure sensitive keyboard U صفحه کلید حساس به فشار
light sensitive cell U سلول حساس در برابر نور
photoconductor U هادی حساس نسبت به نور
fluxgate U وسیله حساس به مین مغناطیسی
photodiode U دیود حساس نسبت به نور
light sensitive layer U لایه یا قشر حساس در برابرنور
light sensitive resistor U مقاومت حساس در برابر نور
touch sensitive display U صفحه نمایش حساس لمسی
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
influence mine U مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
jelly bean U ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
photocell U یاخته حساس نسبت به نور فتوسل
supersensitive U ماسوره یا مین فوق العاده حساس
dermis U قسمت حساس وعروقی میان پوست
case sensitive U حساس نسبت به بزرگ یاکوچک بودن حرف
heliogravure U گراورسازی بوسیله نور برروی صفحه حساس
hypersensitive U دارای حساسیت فوق العاده خیلی حساس
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com