English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
relief time U زمان استراحت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lounging U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounge U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
rest U استراحت
relaxation U استراحت
byes U استراحت
idle U استراحت
idled U استراحت
idles U استراحت
idlest U استراحت
bye U استراحت
rehabilitation U استراحت
vacations U استراحت
vacation U استراحت
rests U استراحت
breather U استراحت
breathers U استراحت
yasme U استراحت
recumbency U استراحت
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
seek time U زمان جستجو زمان طلب
presented U زمان حاضر زمان حال
presents U زمان حاضر زمان حال
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
present U زمان حاضر زمان حال
presenting U زمان حاضر زمان حال
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
electrode bias U ولتاژ استراحت
repose U اسودگی استراحت
to rest on one's oars U استراحت کردن
unbuckling U استراحت کردن
unbuckles U استراحت کردن
binnacle U استراحت پزشکی
lie down U استراحت کوتاه
lie-down U استراحت کردن
lie-down U استراحت کوتاه
lie down U استراحت کردن
quiescent point U نقطه استراحت
quiescent current U جریان استراحت
outstretch U استراحت کردن
unbuckled U استراحت کردن
unbuckle U استراحت کردن
relief interval U استراحت متناوب
to repose oneself U استراحت کردن
to retire to bed U استراحت کردن
to go to roost U استراحت کردن
to take one's rest U استراحت کردن
rests U محل استراحت
rest U استراحت کردن
surcease U پایان استراحت
rest U محل استراحت
resting potential U پتانسیل استراحت
rest period U دوره استراحت
rest cure U معالجه با استراحت
respite _ U فاصله استراحت
to rest oneself U استراحت کردن
go to rest U استراحت کردن
nooning U استراحت نیمروز
lie up U استراحت کردن
sick leave U استراحت بیماری
meal break U استراحت ناهار
idle period U دوره استراحت
lie off U استراحت کردن
rests U استراحت کردن
calm down <idiom> U استراحت کردن
lie by U استراحت کردن
to pause U استراحت کردن
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
lair U محل استراحت جانور
rest up U استراحت کامل کردن
retires U استراحتگاه استراحت کردن
rests U تکیه گاه استراحت
retire U استراحتگاه استراحت کردن
lodgment area U منطقه استراحت یا فرود در سر پل
rests U استراحت کردن بالشتک
respite U استراحت تمدید مدت
kick back <idiom> U تنها استراحت کردن
to breathe a horse U استراحت کردن به اسب
lairs U محل استراحت جانور
to rest up U استراحت کامل کردن
rest U تکیه گاه استراحت
rest U استراحت کردن بالشتک
parlor car U سالن استراحت قطار
eases U سهولت استراحت رسایی
eased U سهولت استراحت رسایی
ease U سهولت استراحت رسایی
zazen U پایان استراحت نشسته
jump suit U لباس خانه و استراحت
i yearn for U ارزوی استراحت دارم
work relief U استراحت توام با کار
Zen U استراحت بحالت نشسته
easing U سهولت استراحت رسایی
mass practice U تمرین بدون استراحت
jump suits U لباس خانه و استراحت
binnacle list U فهرست استراحت پزشکی
work ratio U نسبت کار به استراحت
lied U : دراز کشیدن استراحت کردن
to take a mandatory break U وقت استراحت اجبا ری گذاشتن
bedtime U وقت استراحت موقع خوابیدن
lounged U محل استراحت ولم دادن
lie دراز کشیدن استراحت کردن
lies U : دراز کشیدن استراحت کردن
lounges U محل استراحت ولم دادن
dwell U محل توقف توقفگاه استراحت
dwells U محل توقف توقفگاه استراحت
bedtimes U وقت استراحت موقع خوابیدن
rehabilitation U اردوگاه استراحت تسلی دادن
dwelled U محل توقف توقفگاه استراحت
dwelling U پیاده شدن برای استراحت
slack suit U لباس مخصوص گردش یا استراحت
dwellings U پیاده شدن برای استراحت
bucket step U فیکس کردن پا برای استراحت
lounging U محل استراحت ولم دادن
lounge U محل استراحت ولم دادن
lounge car U قطار دارای سالن استراحت وتفریح
neutral corner U گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
change up U جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
lying in U دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
change of pace U جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
ring stool U چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
diastasis U استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
truce U وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
truces U وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
lounger U کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
longtour area U منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
rest and recuperation U عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
coffee breaks U تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee break U تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
downtime U مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
pace U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
half area U محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
roundest U هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
round U هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
leave area U منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
tensing U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed U زمان فعل تصریف زمان فعل
tense U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser U زمان فعل تصریف زمان فعل
mafrash U مفرش [واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
lairs U گل الود کردن استراحت کردن
lair U گل الود کردن استراحت کردن
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
termed U زمان
term U زمان
time of blowing U زمان دم
terming U زمان
dates U زمان
thence U از ان زمان
whene'er U هر زمان
coinstantaneous U هم زمان
simultaneously U در یک زمان
date U زمان
cotemporaneous U هم زمان
yet U تا ان زمان
zeitgeist U زمان
synchrone U هم زمان
synchronous U هم زمان
thitherto U تا ان زمان
contemporaneous U هم زمان
cycle time U زمان
period U زمان
timepiece U زمان
time-piece U زمان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com