English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
modulo arithmetic U ریاضی تابعی در پایه N
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
continuity of a function U پیوستگی تابعی [ریاضی]
functional analysis U آنالیز تابعی [ریاضی]
argument [of a function] U متغیر مستقل تابعی [ریاضی]
basis vector U بردار پایه [ریاضی]
functional U تابعی
hatch beam U پایه دریچه پایه دهلیز
base width U عرض پایه پهنای پایه
functional relationship U رابطه تابعی
function table U جدول تابعی
functional relation U رابطه تابعی
functional U تابعی وفیفه مندی
program function key U کلید تابعی ای برنامه
functional programming U برنامه نویسی تابعی
modularity U تشکیل شده از بخشهای تابعی
disable U مانع عملیات وسیله یا تابعی شدن
disables U مانع عملیات وسیله یا تابعی شدن
disabling U مانع عملیات وسیله یا تابعی شدن
modularization U برنامههای طراحی از مجموعه از بخشهای تابعی استاندارد
adder U وسیله یا تابعی که شامل نتیجه دو یا چند ورودی
adders U وسیله یا تابعی که شامل نتیجه دو یا چند ورودی
pf key U key Function Program کلید تابعی ای برنامه
decimal U تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
decimals U تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
one level address U تابعی که در حین اجرا تابع دیگر را صدا نکند
preprogrammed U که در کارخانه برنامه ریزی شده است تا تابعی را انجام دهد
diagnostic U تابعی در برنامه برای کمک به یافتن خطاها در سیستم کامپیوتری
logical U تابعی که از چندین عملگر منط قی مثل AND و OR تشکیل شده است
base piece U پایه پایه استقرار
boxes U وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
devices U برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
key ترکیب دو یا چند کلید که تابعی را انجام می دهند وقتی با هم انتخاب شوند
device U برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
non operable instruction U دستوری که تابعی انجام نمیدهد ولی شمارنده برنامه را افزایش میدهد
subroutine U زیر تابعی که از هیچ متغیری حدا از آدرس عملوندها استفاده نمیکند
for next loop U حلقه یا تابعی که تکرار میشود تا وقتی که شرط دیگر صدق نکند
static U زیر تابعی که از هیچ متغیری جدا از آدرس ها عمودند استفاده نمیکند
box U وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
open U تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
bombed out U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bombs U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
edit U ترتیبی از حروف یا کلیدها که باید انتخاب شوند تا تابعی یا ویرایشگری فعال شود
opened U تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
opens U تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
edited U ترتیبی از حروف یا کلیدها که باید انتخاب شوند تا تابعی یا ویرایشگری فعال شود
bombed U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bomb U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
daisy chain U زیر تابعی در برنامه که سایرین را در یک مجموعه فراخوانی میکند. اولین تابع دومین
acknowledged mail U تابعی که به فرستنده اعلام میکند پیام پستی الکترونیکی خوانده شده است
logic U عمل کامپیوتری یا تابعی که تصمیم گیری میکند. قط عات کامپیوتر یا سیستم دیجیتال
mathematical notation U نشانه گذاری ریاضی [ریاضی]
socle U پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
driver U برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
script U مجموعه دستوراتی که تابعی را انجام می دهند که توسط یک زبان ماکرو یا دستهای استفاده میشود
drivers U برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device handler U برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device driver U برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
erasers U در یک برنامه گرافیک تابعی که به فضاهای تصویر اجازه پاک شدن میدهد و یا اینکه با رنگ شب صفحه یکسان شود
eraser U در یک برنامه گرافیک تابعی که به فضاهای تصویر اجازه پاک شدن میدهد و یا اینکه با رنگ شب صفحه یکسان شود
permanent income hypothesis U این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
semaphore U مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
goto U دستور برنامه نویسی که جهش به نقط ه یا تابعی دیگر در برنامه دارد
edited U کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
edit U کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
diagnostics U تابعی در کامپایلر که به برنامه نویس کمک میکندخطاهای کد برنامه را بیابد
helps U تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است
faults U تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
helped U تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است
fault U تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
help U تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است
faulted U تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
subroutine U زیر تابعی که حاوی زیر تابع دیگر باشد
two level subroutine U زیر تابعی که حاوی زیر تابع دیگر است
identification U تابعی که توسط کامپیوتر میزبان استفاده میشود تا مافیت و مشخصات کامپیوتر یا کاربر را بیان کند.
best fit U 1-آنچه که تط ابق بیشتری با یک نیاز دارد 2-تابعی که کوچکترین تصادفی موجود در حافظه اصلی را انتخاب میکند برای یک صفحه مجازی در خواست شده
mathematical logic U منطق ریاضی [ریاضی]
IBM U صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای تابعی است و در سمت چپ کلیدهای اصلی قرار دارد و نوشته عددی جداگانه ندارد
functional unit U واحد در حال کار واحد تابعی
von neuman morgensterm utility index U شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
xt U صفحه کلید همراه با IBMPC که اما کلید تابعی دارد که در دوستون در گوشه سمت چپ صفخه کلید قرار دارند
standards U تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standard U تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
asynchronous U تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند
procedure U زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان برنامه نویسی تابعی را فراهم میکند
function key U کلید عملیاتی کلید تابعی
modula U زمان برنامه نویسی سطح بالا مشتق شده از پاسکال که از روشهای برنامه نویسی تابعی و انتزاع داده استفاده میکند
back berm U سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
equalled U هم پایه
equaling U هم پایه
equaled U هم پایه
equal U هم پایه
outrigger U پایه
roots U پایه
root U پایه
one legged U یک پایه
equalling U هم پایه
equals U هم پایه
isomer U هم پایه
grades U پایه
pile bent U پایه
sited U پایه
sites U پایه
column U پایه
columns U پایه
grade U پایه
mounting U پایه
bedrock U پایه
shoeing U پایه
shoes U پایه
saddle U پایه
erections U پایه
erection U پایه
stand U پایه
foundation U پایه
unfounded U بی پایه
saddles U پایه
shoe U پایه
benchmarks U پایه
poles U پایه
mountings U پایه
bracket U پایه
mark U پایه
pole U پایه
marks U پایه
support U پایه
benchmark U پایه
platforms U پایه
platform U پایه
fundament U پایه
cantilever bridge U پایه پل
bottom U پایه
bottoms U پایه
fundamental U پایه
propping U پایه
tripods U سه پایه
prop U پایه
propped U پایه
seat U پایه
seated U پایه
dead load U پایه پل
cutwater U پایه پل
corner stone U پایه
coordinate U هم پایه
bipod U دو پایه
compeer U هم پایه
bridge pier U پایه پل
cantilever U پایه
datum U پایه
datum line U خط پایه
base line U خط پایه
seats U پایه
sill U پایه
sills U پایه
foot rest U پایه
abutment U پایه
andiron U سه پایه
basal age U سن پایه
base 0 U پایه 01
probe U پایه
headstock U پایه
head stock U پایه
level U هم پایه
level U پایه
leveled U هم پایه
legs U پایه
probed U پایه
probes U پایه
pillar U پایه
pillars U پایه
jack U پایه
jacks U پایه
leg U پایه
leveled U پایه
levelled U هم پایه
struts U پایه
strutted U پایه
footpath U پایه
footpaths U پایه
tripod U سه پایه
strut U پایه
groundwork U پایه
levelled U پایه
levels U هم پایه
levels U پایه
degree U پایه
degrees U پایه
groundsel U پایه
feet U پایه
basis U پایه
fulcrum U پایه
measure U پایه
radix U پایه
mounting foot U پایه
pedestal U پایه
ground U پایه
mount U پایه
sockets U پایه
spud U پایه
principium U پایه
rests U سه پایه
loose U بی پایه
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com