English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
translucid U روشن کننده زجاجی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hyaloplasm U ماده پروتوپلاسمی روشن زجاجی
flare U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flares U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
illuminant U روشن کننده
illuminator U روشن کننده
illuminative U روشن کننده
illuminating shell U گلوله روشن کننده
illuminant U ماده روشن کننده
flare U فشفشه روشن کننده
starshell U گلوله روشن کننده
illumination round U گلوله روشن کننده
flares U فشفشه روشن کننده
full beam spread U باند کامل روشن کننده
pyrotechnics U مواد فشفشفهای فشفشه روشن کننده
lightening bug ship U هلی کوپتر روشن کننده گشتی
retards U درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retarding U درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retard U درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
hyaline U زجاجی
glassy U زجاجی
vitreous U زجاجی
hyaloid membrane U غشاء زجاجی
translucence U حالت زجاجی
hyaloid U زجاجی شفاف
hyaloid U عضو زجاجی
translucency U حالت زجاجی
hyaloid U غشاء زجاجی
vitreous U زجاجی شبیه شیشه
galssy U شیشه مانند زجاجی
hyalitis U ورم رطوبت زجاجی
transparence U شفافیت حالت زجاجی
vitrifiable U قابل تبدیل بحالت زجاجی
trip flare U مین روشن کننده جهنده موشک منور جهنده
illumination by diffusion U روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
salp U جنسی ازجانوران گرمسیری زجاجی وخمرهای شکل اقیانوسی
salpa U جنسی ازجانوران گرمسیری زجاجی وخمرهای شکل اقیانوسی
flashed U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
illuminati U روشن ضمیران روشن فکران
daylight U روز روشن روشن کردن
daylit U روز روشن روشن کردن
half tone screen U صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
illuminate U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminating U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminates U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
explain U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explained U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explains U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explaining U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
bright U روشن
elucidating U روشن
perspicuous U روشن
transparent U روشن
transparently U روشن
brighter U روشن
elucidates U روشن
clear cut U روشن
fogless U روشن
brightest U روشن
elucidated U روشن
unequivocally U روشن
elucidate U روشن
furbisher U روشن گر
moonlit U روشن
cloudless U روشن
clearer U روشن
alighted U روشن
shrill U روشن
vivid U روشن
clear U روشن
alighting U روشن
alights U روشن
shriller U روشن
alight U روشن
eyebright U روشن
clears U روشن
definite U روشن
lucid U روشن
clear-cut U روشن
clearest U روشن
legible U روشن
shrillest U روشن
unequivocal U روشن
eidetic U روشن
express U روشن
lightest U روشن
diaphanous U روشن
lighted U روشن
light U روشن
setting up U روشن
sets U روشن
set U روشن
expressed U روشن
expresses U روشن
expressing U روشن
sunniest U روشن
sunnier U روشن
on U روشن
nitid U روشن
explicit U روشن
cleaners U روشن
clean-cut U روشن
clean cut U روشن
on/off U روشن
luculent U روشن
litten U روشن
distinct <adj.> U روشن
perspicuous <adj.> U روشن
notable <adj.> U روشن
sharp cut U روشن
explicit <adj.> U روشن
sunny U روشن
in a good light U روشن
clear varnish U لاک روشن
light <adj.> U رنگ روشن
clear sightedness U روشن بینی
clear sighted U روشن بین
pictured U روشن ساختن
second sight U روشن بینی
illuminating U روشن ساختن
picture U روشن ساختن
clarifies U روشن کردن
illumining U روشن کردن
pictures U روشن ساختن
serene U روشن صاف
illumined U روشن کردن
clarifying U روشن کردن
full orbed U تمام روشن
picturing U روشن ساختن
clarify U روشن کردن
In broad daylight. U درروز روشن
illumines U روشن کردن
unambiguous U واضح روشن
elucidate U روشن کردن
illumine U روشن کردن
illuminates U روشن فکر
illuminates U روشن کردن
kindles U روشن شدن
illuminate U روشن ساختن
enlightening U روشن فکرکردن
head work U فکر روشن
kindled U روشن شدن
kindle U روشن شدن
illuminate U روشن فکر
enlightens U روشن فکرکردن
illuminate U روشن کردن
ignite U روشن کردن
igniting U روشن کردن
ignited U روشن کردن
yin yang U تیره و روشن
illuminating U روشن فکر
half tone U سایه روشن
illuminating U روشن کردن
illuminates U روشن ساختن
brightens U روشن کردن
brightening U روشن کردن
brightened U روشن کردن
brighten U روشن کردن
enlighten U روشن فکرکردن
ignites U روشن کردن
clairvoyance U روشن بینی
elucidatory U روشن سازنده
traffic signal U نشانه روشن
eidetic memory U یاد روشن
to switch on U روشن کردن
lightish U نسبتا روشن
to shed light on U روشن کردن
refresh U روشن کردن
lightsome U سبک روشن
lightsome U برنگ روشن
bertha U درخشان روشن
light and shade U سایه روشن
lighting U سایه روشن
Paleblue <adj.> <noun> U آبی روشن
pale varnish U لاک روشن
jacinthe U نارنجی روشن
transpicuous U روشن اشکار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com