English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
proceed U رهسپار شدن حرکت کردن
proceeded U رهسپار شدن حرکت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
send in U رهسپار کردن
to take oneself off <idiom> U ترک کردن [رهسپار شدن ]
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
outbound U رهسپار دریا
set forth U رهسپار شدن
to me sail U رهسپار شدن
out bound U رهسپار دریا
leaving U رهسپار شدن
leave U رهسپار شدن
foot passenger U پیاده پا رهسپار
to set out on [start on] a journey U رهسپار سفری شدن
set sail U رهسپار دریا شدن
he set out for the village U سوی ده رهسپار گردید
to set off for France U رهسپار شدن به فرانسه
soon after he left for paris سوی پاریس رهسپار شد.
to put to sea U رهسپار دریا شدن
to start for home U رهسپار به [راه] خانه شدن
he is off to the war U رهسپار جنگ شده است
We set off early for ... U ما [صبح ] زود به ... رهسپار شدیم.
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
to set out for England U به سوی انگلیس رهسپار شدن [با وسیله نقلیه]
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
sailings U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
lumber U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbered U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbers U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braid U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braided U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braids U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbering U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
move on U ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
loitered U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitering U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiter U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
sailings U حرکت کردن
waggle U حرکت کردن
moves U حرکت کردن
skews U کج حرکت کردن
skew U کج حرکت کردن
skewing U کج حرکت کردن
departure U حرکت کردن
departures U حرکت کردن
have way on U حرکت کردن
to bear oneself U حرکت کردن
get under way U حرکت کردن
waggling U حرکت کردن
sail U حرکت کردن
waggles U حرکت کردن
sailed U حرکت کردن
waggled U حرکت کردن
whir U حرکت کردن
move U حرکت کردن
inch U حرکت کردن
moved U حرکت کردن
to weigh anchor U حرکت کردن
transfers U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion U حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
counter clockwise U حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfer U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
spiralled U بطورمارپیچ حرکت کردن
whirry U بعجله حرکت کردن
infile U به ستون دو حرکت کردن
to tail to the tide U باجزرومد حرکت کردن
spank U با سرعت حرکت کردن
to bolt U ناگهانی حرکت کردن
submarines U زیردریا حرکت کردن
larrup U سنگین حرکت کردن
spiralling U بطورمارپیچ حرکت کردن
spirals U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiraling U بطورمارپیچ حرکت کردن
sneaks U دزدکی حرکت ه کردن
spiraled U بطورمارپیچ حرکت کردن
sneaked U دزدکی حرکت ه کردن
sneak U دزدکی حرکت ه کردن
crawfish U به پشت حرکت کردن
submarine U زیردریا حرکت کردن
spanked U با سرعت حرکت کردن
to move on U واداربه حرکت کردن
streak U بسرعت حرکت کردن
lugging U سنگین حرکت کردن
ranged U سیر و حرکت کردن
range U سیر و حرکت کردن
lugged U سنگین حرکت کردن
darting U بسرعت حرکت کردن
lug U سنگین حرکت کردن
darted U بسرعت حرکت کردن
pule U باصدا حرکت کردن
lugs U سنگین حرکت کردن
ranges U سیر و حرکت کردن
streaked U بسرعت حرکت کردن
streaking U بسرعت حرکت کردن
streaks U بسرعت حرکت کردن
to make an early start U زود حرکت کردن
spanks U با سرعت حرکت کردن
dart U بسرعت حرکت کردن
make leeway U حرکت پهلویی کردن
sailings U با نازوعشوه حرکت کردن
zigzagging U حرکت زیگزاگی کردن
spiral U بطورمارپیچ حرکت کردن
trail U بدنبال حرکت کردن
trailed U بدنبال حرکت کردن
trailing U بدنبال حرکت کردن
crabs U به پهلو حرکت کردن
underway U در حال حرکت کردن
zigzagged U حرکت زیگزاگی کردن
zigzag U حرکت زیگزاگی کردن
sail U با نازوعشوه حرکت کردن
trails U بدنبال حرکت کردن
trances U باچالاکی حرکت کردن
sailed U با نازوعشوه حرکت کردن
skeet U باسرعت حرکت کردن
crab U به پهلو حرکت کردن
zigzags U حرکت زیگزاگی کردن
jink U بسرعت حرکت کردن
trance U باچالاکی حرکت کردن
lazy U باکندی حرکت کردن
laziest U باکندی حرکت کردن
lazier U باکندی حرکت کردن
skulked U گروه دزدکی حرکت کردن
lobbed U با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
skulk U گروه دزدکی حرکت کردن
criss-cross U بهطور متقاطع حرکت کردن
cannonball U سریع السیر حرکت کردن
lobbing U با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
to tailgate the motorist in front U سر به دم حرکت کردن [اصطلاح روزمره]
rippling U بطور موجی حرکت کردن
lobs U با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
To move backwards and forwards. U عقب وجلو حرکت کردن
hulks U باسنگینی ورخوت حرکت کردن
hulk U باسنگینی ورخوت حرکت کردن
to bolt U با سرعت زیاد حرکت کردن
criss-crosses U بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-crossing U بهطور متقاطع حرکت کردن
leapfrog U باجست وخیز حرکت کردن
criss-crossed U بهطور متقاطع حرکت کردن
skulks U گروه دزدکی حرکت کردن
leapfrogged U باجست وخیز حرکت کردن
sway away U رد کردن ضربه با حرکت بدن
jibed U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
skulking U گروه دزدکی حرکت کردن
draw away U جلوتر از دیگران حرکت کردن
lob U با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
galvanize U تحریک کردن به حرکت واداشتن
slugs U مثل حلزون حرکت کردن
shuffle U این سو وان سو حرکت کردن
to flounce U حرکت تند و ناگهانی کردن
skipped U رقص کنان حرکت کردن
change down U به دنده سنگین حرکت کردن
maneuver U حرکت جنگی مانور کردن
maneuver U حرکت دادن یاحرکت کردن
freewheeled U با ازادی حرکت وجنبش کردن
slugged U مثل حلزون حرکت کردن
to outgo U حرکت کردن [به مقصدی] [کشتی]
freewheel U با ازادی حرکت وجنبش کردن
troupes U بصورت دسته حرکت کردن
troupe U بصورت دسته حرکت کردن
shuffling U این سو وان سو حرکت کردن
shuffles U این سو وان سو حرکت کردن
shuffled U این سو وان سو حرکت کردن
lomomote U از جایی بجایی حرکت کردن
freewheels U با ازادی حرکت وجنبش کردن
skips U رقص کنان حرکت کردن
whish U باصدای هیس حرکت کردن
slug U مثل حلزون حرکت کردن
skip U رقص کنان حرکت کردن
leapfrogging U باجست وخیز حرکت کردن
belt U باشدت حرکت یا عمل کردن
wriggled U حرکت کرم وار کردن
fudging U فریفتن اهسته حرکت کردن
zoom U با صدای وزوز حرکت کردن
wriggling U حرکت کرم وار کردن
fudges U فریفتن اهسته حرکت کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com