English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
save U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
saved U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
saves U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
stops U نگاه داشتن
stopping U نگاه داشتن
refrains U نگاه داشتن
refraining U نگاه داشتن
refrained U نگاه داشتن
refrain U نگاه داشتن
stop U نگاه داشتن
stopped U نگاه داشتن
tackling U نگاه داشتن
tackles U نگاه داشتن
tackled U نگاه داشتن
to lock out U نگاه داشتن
to keep in U نگاه داشتن
to keep any one waiting U نگاه داشتن
to put to a pause U نگاه داشتن
to hang up U نگاه داشتن
to give support to U نگاه داشتن
tackle U نگاه داشتن
preservatize U نگاه داشتن
hold U نگاه داشتن
holds U نگاه داشتن
keep U نگاه داشتن
to stop [doing something] U نگاه داشتن
stay U نگاه داشتن
stayed U نگاه داشتن
to lay fast U نگاه داشتن
retaining U نگاه داشتن
retained U نگاه داشتن
retains U نگاه داشتن
retain U نگاه داشتن
keeps U نگاه داشتن
freezes U ثابت نگاه داشتن
journalize U دفترروزانه نگاه داشتن
to pick up oneself U خودرا نگاه داشتن
stunt U کوتاه نگاه داشتن
freeze U ثابت نگاه داشتن
to hold in trust U بطورامانت نگاه داشتن
to hush up U ساکت نگاه داشتن
to behave oneself U ادب نگاه داشتن
stunts U کوتاه نگاه داشتن
stunting U کوتاه نگاه داشتن
inurn U در فرف نگاه داشتن
keep under one's hat <idiom> U پنهان نگاه داشتن
keep on U بازهم نگاه داشتن
inshrine U با حرمت نگاه داشتن
impark U در محوطه نگاه داشتن
to keep the pot boiling U کارهارادرجریان نگاه داشتن
hold down U مطیع نگاه داشتن
commemorated U بیادگار نگاه داشتن
on ice <idiom> U دور نگاه داشتن
commemorating U بیادگار نگاه داشتن
to keep at bay U معطل نگاه داشتن
to keep in U روشن نگاه داشتن
hides U مخفی نگاه داشتن
to keep on U روشن نگاه داشتن
shrouded U در زیرحجاب نگاه داشتن
shroud U در زیرحجاب نگاه داشتن
enwomb U در رحم نگاه داشتن
to keep on U پیوسته نگاه داشتن
wedging U باگوه نگاه داشتن
wedges U باگوه نگاه داشتن
wedged U باگوه نگاه داشتن
wedge U باگوه نگاه داشتن
hide U مخفی نگاه داشتن
to keep down U پایین نگاه داشتن
commemorate U بیادگار نگاه داشتن
to keep away U دور نگاه داشتن
to keep on file U درپرونده نگاه داشتن
to lay up in a napkin U بی مصرف نگاه داشتن
commemorates U بیادگار نگاه داشتن
retained U ابقاء کردن نگاه داشتن
pawl U باگیره یاعایق نگاه داشتن
hold over U برای اینده نگاه داشتن
commemorating U نگاه داشتن جشن گرفتن
retaining U ابقاء کردن نگاه داشتن
commemorate U نگاه داشتن جشن گرفتن
commemorated U نگاه داشتن جشن گرفتن
commemorates U نگاه داشتن جشن گرفتن
smother U در دل نگاه داشتن خفه شدن
Keep somebody at bay <idiom> U [کسی را دور نگاه داشتن]
spare U برای یدکی نگاه داشتن
spare U درذخیره نگاه داشتن مضایقه
spared U برای یدکی نگاه داشتن
spared U درذخیره نگاه داشتن مضایقه
to rein up U جلو اسب را نگاه داشتن
celebrate U نگاه داشتن تقدیس کردن
to observe the proprieties U اداب معاشرت را نگاه داشتن
celebrating U نگاه داشتن تقدیس کردن
keep something at bay <idiom> U [چیزی را دور نگاه داشتن]
to time a race U وقت مسابقهای را نگاه داشتن
retains U ابقاء کردن نگاه داشتن
smothered U در دل نگاه داشتن خفه شدن
retain U ابقاء کردن نگاه داشتن
celebrates U نگاه داشتن تقدیس کردن
smothering U در دل نگاه داشتن خفه شدن
smothers U در دل نگاه داشتن خفه شدن
cellarage U حق انبارداری برای نگاه داشتن چیزی
enchain U در زنجیر نهادن محکم نگاه داشتن
fish globe U شیشه گردبرای نگاه داشتن ماهی
excludes U راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
to shut in U تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
to p a vehicle or horse U جلو گردونه یا اسبی را نگاه داشتن
exclude U راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
filed U در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
to keep on U در نیاوردن [نگاه داشتن] [جامه یا کلاه]
file U در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
memorialize U برسم یادگار نگاه داشتن یاداوری کردن
pinfold U جانوران ولگرد درتوقیف گاه نگاه داشتن
to trainb arms U تفنگ رابایک دست وتقریباموازی بازمین نگاه داشتن
clipboards U تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
laniard U طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
clipboard U تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
to save ones face U ابروی خودراحفظ کردن صورت خودرابسیلی سرخ نگاه داشتن
outrigger U چوبهای دراز طرفین قایق برای نگاه داشتن تورماهیگیری
planch U صفحهای از گل نسوزکه برای نگاه داشتن چیزی که دراتش گذاشته اندبکارمیرود
to hold any one to ransom U کسیرا در توقیف نگاه داشتن تااینکه با دادن فدیه اورا ازادکنند
guards U حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guarding U حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guard U حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
to keep time U موزون خواندن یارقصیدن یاساز زدن یاراه رفتن وفاصله ضربی نگاه داشتن
c clamp U گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
intubation U فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
vitalize U زندگی بخشیدن حیات بخشیدن
variable ratio U گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
intubate U لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
break up point U نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
bombing height U ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
keek U باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
gloating U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloated U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloat U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloats U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
look at me U بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
glances U نگاه نگاه مختصر
glance U نگاه نگاه مختصر
glanced U نگاه نگاه مختصر
salvation U رهایی
escape U رهایی
escaping U رهایی
riddance U رهایی
deliverance U رهایی
delivery U رهایی
liveries U رهایی
relief U رهایی
escapement U رهایی
livery U رهایی
deliveries U رهایی
rescuing U رهایی
rescues U رهایی
rescued U رهایی
goby U رهایی
escaped U رهایی
rescue U رهایی
emancipation U رهایی
quietus U رهایی
abandonment U رهایی
escapes U رهایی
emanacipation U رهایی
extrication U رهایی
survival U رهایی از انهدام
emancipator U رهایی دهنده
disenchantment U رهایی از طلسم
dishallucination U رهایی ازشیفتگی
disillusions U رهایی از شیفتگی
acquittance U رهایی بخشودگی
get out U رهایی یافتن
break off U رهایی ازدرگیری
emergency relief U رهایی از بلایا
break off position U نقطه رهایی
break up value U قیمت رهایی
release point U نقطه رهایی
to extricate oneself U رهایی یافتن
to get off U رهایی یافتن از
to get rid of U رهایی یافتن از
bomb release line U خط رهایی بمب
disillusion U رهایی از شیفتگی
disillusioning U رهایی از شیفتگی
survivals U رهایی از انهدام
keep one's head above water U رهایی یافتن
rescuing U رهایی دادن
rescued U رهایی دادن
rescue U رهایی دادن
rescues U رهایی دادن
releases U منتشر ساختن رهایی
on one's feet <idiom> U رهایی ازبیماری یا مشکلات
dropping angle U زاویه رهایی بمب
disengagement U رهایی از قید یا تعهد
bomb release point U نقطه رهایی بمب
bailment U رهایی به قید ضمانت
to save one's neck U از دار رهایی یافتن
released U منتشر ساختن رهایی
to escape with life and limb U سختی رهایی جستن
impasse U حالتی که از ان رهایی نباشد
to escape [with something] U رهایی یافتن [با چیزی]
lead us not into temtation U ماراازوسوسه شیطان رهایی ده
release U منتشر ساختن رهایی
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com