English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
offset U رقم متعادل کننده متعادل کردن
offsetting U رقم متعادل کننده متعادل کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
equilibrate U متعادل کردن متعادل شدن
clear one's ears U متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
stabilizer U متعادل کننده
corrector U متعادل کننده
regulator U متعادل کننده
regulators U متعادل کننده
stabilisers U متعادل کننده
compensator U متعادل کننده
balancer U متعادل کننده
sash balancing weight U وزنه متعادل کننده
interphase reactor U پیچک متعادل کننده
stabilizing sleeve U غلاف متعادل کننده
line charge compensation reactor U پیچک متعادل کننده
dashpot U استوانه متعادل کننده
interchange current U جریان متعادل کننده
delay equalizer U متعادل کننده تاخیری
counterpoise U نیروی متعادل کننده
ballast U وزنه متعادل کننده
impedance compensator U متعادل کننده مقاومت فاهری
pressure equalized addition funnel U قیف افزایشی متعادل کننده فشار
stabilizing fin U پرههای متعادل کننده گلوله در مسیر
stabilizing sleeve U پرده متعادل کننده گلولههای منور
parity bit U عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
equilibration U متعادل کردن
balances U متعادل کردن
bale U متعادل کردن
bales U متعادل کردن
balance U متعادل کردن
counterbalanced U متعادل کردن
counterbalances U متعادل کردن
counterbalance U متعادل کردن
balancing U متعادل کردن
disequilibrate U غیر متعادل کردن
unbalance U غیر متعادل کردن
unbalances U غیر متعادل کردن
unbalancing U غیر متعادل کردن
stabilization U متعادل کردن تعادل
balances U تراز شدن متعادل کردن ترازو
balance U تراز شدن متعادل کردن ترازو
automatic levelling U سیستم متعادل کننده خودکارهواپیما سیستم ترازکننده خودکار
equilibrator U دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
depolarize U غیر متعادل کردن متضاد کردن
balance U تراز کردن متعادل کردن بالانس
balances U تراز کردن متعادل کردن بالانس
level-headed U متعادل
equilibrant U متعادل
even-tempered U متعادل
balanced U متعادل
dominant U متعادل
balanced circuit U مدار متعادل
ballast concrete U بتن متعادل
balanced rudder U سکان متعادل
balanced state U حالت متعادل
moderate speed U سرعت متعادل
lopsided U غیر متعادل
balanced system U سیستم متعادل
be in ballast U متعادل بودن
equilibrium drawdown U افت متعادل
historical cost U قیمت متعادل
baling press U پرس متعادل
ballast concrete U بتن متعادل
balanced armature unit U جوشن متعادل
equilibrant U نیروی متعادل
equilibrium flow U جریان متعادل
offset U وزنه متعادل
soaking U تابش متعادل
rounded <adj.> U کامل و متعادل
coequal U متعادل ومتساوی
offsetting U وزنه متعادل
balanced supply U اماد متعادل شده
balanced stock U ذخیره اماد متعادل
equilibrium pressure curve U منحنی فشار متعادل
balanced pressure torch [مشعل با فشار متعادل]
balanced load U بار خارجی متعادل
equilibrium moisture content U درصد رطوبت متعادل
even keel U حرکت متعادل ناو
balance collective forces U نیروهای کلی متعادل
balanced tackle U وضع متعادل وسایل ماهیگیری
equipoise U برابری دروزن متعادل ساختن
balancing U حفظ عمق کشتی متعادل کردن عمق زیردریایی
isometric view U رسمی که سه بعد شی را به نسبت متعادل نشان میدهد
swingweight U وضع متعادل چوب گلف پس ازپایان حرکت
counter flood U اب گیری ضد انحراف ناو متعادل کردن ناو با پر کردن مخازن ان
deadlock U حالت عدم فعالیتی که در اثروجود دو نیروی متعادل ایجادگردد
balance U خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
balances U خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
self reacting U بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
antithyroid U ماده متعادل کنندهء غدد درقی ضد غدهء درقی
briquetting press U پرس متعادل یا بالینگ پرس
balanced mobilization U بسیج متعادل اماد ذخیره تهیه اماد ذخیره به طورمتعادل
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
neutralization U بی اثر کردن خنثی کننده
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
hitches U کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitch U کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitching U کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitched U کامل کردن پاس به دریافت کننده
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sponsoring U سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
to live like animals [in a place] U مانند حیوان زندگی کردن [اصطلاح تحقیر کننده ]
sponsor U سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
sponsors U سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
to live like animals [in a place] U در شرایط مسکنی خیلی بد زندگی کردن [اصطلاح تحقیر کننده ]
claim frame U فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
toasters U سرخ کننده برشته کننده
sniffy U افهار تنفر کننده فن فن کننده
toaster U سرخ کننده برشته کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
accaimer U هلهله کننده تحسین کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
thwarter U خنثی کننده مسدود کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
divider U جدا کننده تقسیم کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
hangers U اویزان کننده معلق کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
fuel cooled oil cooler U خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer U تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
licenses U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licence U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity U یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer U ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
agent authentication U معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
lohmannizing U غوطه ور ساختن فلز درنمکهای ملقمه کننده و سپس روکش کردن انها توسط دو یاچند الیاژ پوشاننده محافظ
user freindly U اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot U تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer U تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
demodulation U جدا کردن موج مدوله کننده ازامواج کاریر مدوله شده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com