English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (28 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to verify the accounts رسیدگی به محاسبات کردن حساب ها را رسیدگی یا ممیزی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
auditing U ممیزی رسیدگی کردن
audit U ممیزی رسیدگی کردن
audits U ممیزی رسیدگی کردن
audited U ممیزی رسیدگی کردن
account executive U متصدی رسیدگی به حساب مشتریها
deal with U رسیدگی کردن
to see to U رسیدگی کردن
auditing U رسیدگی کردن
audit U رسیدگی کردن
investigating U رسیدگی کردن
inspecting U رسیدگی کردن
investigate U رسیدگی کردن
to llok U رسیدگی کردن
verified U رسیدگی کردن
go into U رسیدگی کردن
inspects U رسیدگی کردن
look into U رسیدگی کردن
attend U رسیدگی کردن
verifying U رسیدگی کردن
to do for U رسیدگی کردن به
to go into U رسیدگی کردن
examined U با into رسیدگی کردن
to look in to U رسیدگی کردن
examining U با into رسیدگی کردن
examining U رسیدگی کردن
try U رسیدگی کردن
investigates U رسیدگی کردن
tries U رسیدگی کردن
examine U با into رسیدگی کردن
inspect U رسیدگی کردن
examined U رسیدگی کردن
verify U رسیدگی کردن
consider U رسیدگی کردن
inspected U رسیدگی کردن
to see about U رسیدگی کردن
attends U رسیدگی کردن
audited U رسیدگی کردن
investigated U رسیدگی کردن
verifies U رسیدگی کردن
audits U رسیدگی کردن
examines U رسیدگی کردن
examine U رسیدگی کردن
examines U با into رسیدگی کردن
considers U رسیدگی کردن
attending U رسیدگی کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
verify U رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verifying U رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verifies U رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verified U رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
to go through U رسیدگی کردن گذشتن از
attends U توجه یا رسیدگی کردن
attend U توجه یا رسیدگی کردن
look into <idiom> U رسیدگی یا وارسی کردن
attending U توجه یا رسیدگی کردن
think over <idiom> U با دقت رسیدگی کردن
to go to U رسیدگی کردن انجام دادن
cut both ways <idiom> U به هردوطرف دعوا رسیدگی کردن
prejudges U بدون رسیدگی قضاوت کردن
to w up a company U امورشرکتی را رسیدگی وانرامنحل کردن
to go into the matter U به این مطلب رسیدگی کردن
prejudge U بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudged U بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudging U بدون رسیدگی قضاوت کردن
to check up U درست رسیدگی یاحساب کردن
check up U رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
enquires U باز جویی کردن رسیدگی کردن
enquired U باز جویی کردن رسیدگی کردن
inquires U باز جویی کردن رسیدگی کردن
inquired U باز جویی کردن رسیدگی کردن
inquire U باز جویی کردن رسیدگی کردن
spot check U سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
spot checks U سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
to revisit a criminal case [judicial proceedings] U یک پرونده جنایی [رسیدگی قضائی] را بازدید کردن
appose U موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
to check off U رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
defferential assets U هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
supervise U برنگری کردن رسیدگی کردن
checks U سرزنش کردن رسیدگی کردن
supervised U برنگری کردن رسیدگی کردن
indagate U تجسس کردن رسیدگی کردن
mind U نگهداری کردن رسیدگی کردن به
minding U نگهداری کردن رسیدگی کردن به
supervises U برنگری کردن رسیدگی کردن
check U سرزنش کردن رسیدگی کردن
checked U سرزنش کردن رسیدگی کردن
minds U نگهداری کردن رسیدگی کردن به
supervising U برنگری کردن رسیدگی کردن
sleep on it <idiom> U به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
serviced U رسیدگی به
handling U رسیدگی
audited U رسیدگی
cassation U رسیدگی
auditing U رسیدگی
service رسیدگی به
examination U رسیدگی
considerations U رسیدگی
consideration U رسیدگی
controlment U رسیدگی
attention U رسیدگی
matureness U رسیدگی
conizance U حق رسیدگی
probe U رسیدگی
probed U رسیدگی
puberty U رسیدگی
adjustment U رسیدگی
investigation U رسیدگی
investigations U رسیدگی
inquiries U رسیدگی
inquiry U رسیدگی
oyer U رسیدگی
attentions U رسیدگی
audit U رسیدگی
examinations U رسیدگی
ripeness U رسیدگی
audits U رسیدگی
adjustments U رسیدگی
verification U رسیدگی
probes U رسیدگی
check register U بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
attendance U رسیدگی تیمار
examinations U رسیدگی معاینه
investigation in the supreme court U رسیدگی فرجامی
revisions U رسیدگی ثانوی
stock taking U رسیدگی به موجودی
investigable U قابل رسیدگی
cassation U رسیدگی فرجامی
claims handling U رسیدگی به شکایات
revision U رسیدگی ثانوی
investigatory U وابسته به رسیدگی
auditor U مامور رسیدگی
storekeeping U رسیدگی به انبار
examination U رسیدگی معاینه
the investigation of accounts U رسیدگی بحساب
investigative U مبنی بر رسیدگی
auditors U مامور رسیدگی
assistance U موافبت رسیدگی
audits U بازرسی رسیدگی
audited U بازرسی رسیدگی
mellowness U نرمی رسیدگی
trial on technicalities U رسیدگی شکلی
attendances U رسیدگی تیمار
attention key U کلید رسیدگی
scrutiny U رسیدگی مداقه
audit U بازرسی رسیدگی
audit trail U اثر رسیدگی
investigator U رسیدگی کننده
quest U تحقیق و رسیدگی
investigators U رسیدگی کننده
scope U دامنه رسیدگی
court of iquiry U دادگاه رسیدگی
trial on procedural matters U رسیدگی شکلی
inquisitorial U وابسته به رسیدگی
verifiable U قابل رسیدگی
auditing U بازرسی رسیدگی
tendentious U رسیدگی کننده
inquest U بازجویی رسیدگی
quests U تحقیق و رسیدگی
trial on merits U رسیدگی ماهوی
inquests U بازجویی رسیدگی
handlers U رسیدگی کننده مربی
i will see sbout it U من به ان رسیدگی خواهم کرد
handler U رسیدگی کننده مربی
to take into consideration U مورد رسیدگی قراردادن
trial court U دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
inquiry U پرسش بازجویی رسیدگی
investigatory U تحقیقی مبنی بر رسیدگی
attendances U ملازمت مراقبت رسیدگی
hearings U رسیدگی بمحاکمه گزارش
master in lunacy U مامور رسیدگی به دیوانگی ها
attendance U ملازمت مراقبت رسیدگی
hearing U رسیدگی بمحاکمه گزارش
venue U محل رسیدگی به جرم
venues U محل رسیدگی به جرم
tick off U نشان رسیدگی و مقابله
continuous stock taking U رسیدگی مستمر موجودی
inquiries U پرسش بازجویی رسیدگی
practice court U دادگاه مخصوص رسیدگی به کفالت
will not hear of <idiom> U رسیدگی ویا اجازه ندادن
prejudication U صدور رای پیش از رسیدگی
prejudicate U بی رسیدگی رای دادن در باره
inquisitional U وابسته به تحقیق یا رسیدگی تحقیقی
adjournment U احاله رسیدگی به جلسه بعد
adjournments U احاله رسیدگی به جلسه بعد
expertism U تفتیش و رسیدگی خبره کارشناسی
think better of <idiom> U رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
traffic court U دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
grand inquisitor U رئیس دادگاه رسیدگی دربرخی کشورها
pray consider my case U خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید
dut of court U ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
equities U اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
e. of pleas U دادگاهی که اصولا برای رسیدگی به کارهای مالی بود
equity U اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
overseer of the poor U ماموری که رسیدگی به بی نوایان و برخی کارهای دیگریک ناحیه میکند
concurrent jurisdiction U رسیدگی قضایی همزمان به چند جرم دادگاه الحاقی یاهمزمان
inquisitions U نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
inquisition U نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
habeas corpus U میدهد مشعر بر اینکه وی را در محضر دادگاه برای رسیدگی به ادعایش حاضرکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com