Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sway away
U
رد کردن ضربه با حرکت بدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
follow-through
U
ادامه حرکت پس از ضربه
follow-throughs
U
ادامه حرکت پس از ضربه
back lift
U
حرکت چوب کریکت به عقب پیش از ضربه
vital point
U
حرکت غیرمجاز ضربه به نقاط حساس بدن
pull shot
U
ضربه با اوردن پای عقب جلومیله و حرکت افقی چوب کریکت
pull
U
ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
pulls
U
ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
wave kick
U
حرکت روی جلوی تخته موج با ضربه زدن یا کشیدن یک پادر موج
cruise
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
hitting
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
punt
U
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts
U
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted
U
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
differential ailerons
U
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
impluse response
U
پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
energy absorber
U
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
crosser
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
pelt
U
شتاب کردن ضربه
pelted
U
شتاب کردن ضربه
strike blind
U
با ضربه کور کردن
pelts
U
شتاب کردن ضربه
to strike something open
U
با ضربه چیزی را باز کردن
knockouts
U
ضربه فنی کردن از پا در اوردن
to give somebody a blow
U
به کسی ضربه وارد کردن
shoulder block
U
سد کردن حریف با ضربه شانه
knockout
U
ضربه فنی کردن از پا در اوردن
to knock something open
U
با ضربه چیزی را باز کردن
sclaff
U
ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
raster
U
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
field goal
U
رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
kayo
U
ناک اوت کردن ضربه فنی
kwon
U
ضربه زدن بادست و خرد کردن با پا
dropped goal
U
رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
drop goal
U
رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
sail
U
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed
U
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailings
U
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
wave
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feints
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
spike
U
ضربه زدن یا مجروح کردن کسی با میخ ته کفش
to rifle the ball into the goal
U
با ضربه خیلی محکم توپ را به دروازه شوت کردن
mouse
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
U
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
lumbering
U
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braided
U
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbered
U
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbers
U
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumber
U
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braid
U
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braids
U
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
move on
U
ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball
U
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
fish tailing
U
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
stroking
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball
U
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
tape
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tapes
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
shank
U
ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
loiter
U
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitering
U
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters
U
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitered
U
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
whir
U
حرکت کردن
sailings
U
حرکت کردن
moved
U
حرکت کردن
to bear oneself
U
حرکت کردن
skews
U
کج حرکت کردن
moves
U
حرکت کردن
skewing
U
کج حرکت کردن
have way on
U
حرکت کردن
sailed
U
حرکت کردن
inch
U
حرکت کردن
departures
U
حرکت کردن
waggle
U
حرکت کردن
waggles
U
حرکت کردن
waggling
U
حرکت کردن
departure
U
حرکت کردن
to weigh anchor
U
حرکت کردن
skew
U
کج حرکت کردن
move
U
حرکت کردن
waggled
U
حرکت کردن
sail
U
حرکت کردن
get under way
U
حرکت کردن
transfer
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion
U
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
counter clockwise
U
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transferring
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
chop
U
کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
chopped
U
کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
laziest
U
باکندی حرکت کردن
lug
U
سنگین حرکت کردن
lazier
U
باکندی حرکت کردن
sneaks
U
دزدکی حرکت ه کردن
streak
U
بسرعت حرکت کردن
trails
U
بدنبال حرکت کردن
trail
U
بدنبال حرکت کردن
lazy
U
باکندی حرکت کردن
dart
U
بسرعت حرکت کردن
spiralled
U
بطورمارپیچ حرکت کردن
spiralling
U
بطورمارپیچ حرکت کردن
skeet
U
باسرعت حرکت کردن
range
U
سیر و حرکت کردن
ranged
U
سیر و حرکت کردن
submarine
U
زیردریا حرکت کردن
sneaked
U
دزدکی حرکت ه کردن
submarines
U
زیردریا حرکت کردن
sneak
U
دزدکی حرکت ه کردن
trailed
U
بدنبال حرکت کردن
spirals
U
بطورمارپیچ حرکت کردن
darted
U
بسرعت حرکت کردن
lugged
U
سنگین حرکت کردن
lugging
U
سنگین حرکت کردن
lugs
U
سنگین حرکت کردن
infile
U
به ستون دو حرکت کردن
spiral
U
بطورمارپیچ حرکت کردن
trailing
U
بدنبال حرکت کردن
spiraled
U
بطورمارپیچ حرکت کردن
darting
U
بسرعت حرکت کردن
spiraling
U
بطورمارپیچ حرکت کردن
ranges
U
سیر و حرکت کردن
larrup
U
سنگین حرکت کردن
to bolt
U
ناگهانی حرکت کردن
crawfish
U
به پشت حرکت کردن
crab
U
به پهلو حرکت کردن
whirry
U
بعجله حرکت کردن
crabs
U
به پهلو حرکت کردن
jink
U
بسرعت حرکت کردن
sailings
U
با نازوعشوه حرکت کردن
streaking
U
بسرعت حرکت کردن
streaks
U
بسرعت حرکت کردن
streaked
U
بسرعت حرکت کردن
sailed
U
با نازوعشوه حرکت کردن
spanks
U
با سرعت حرکت کردن
spanked
U
با سرعت حرکت کردن
to move on
U
واداربه حرکت کردن
underway
U
در حال حرکت کردن
pule
U
باصدا حرکت کردن
sail
U
با نازوعشوه حرکت کردن
zigzags
U
حرکت زیگزاگی کردن
to tail to the tide
U
باجزرومد حرکت کردن
make leeway
U
حرکت پهلویی کردن
trances
U
باچالاکی حرکت کردن
zigzag
U
حرکت زیگزاگی کردن
to make an early start
U
زود حرکت کردن
zigzagged
U
حرکت زیگزاگی کردن
zigzagging
U
حرکت زیگزاگی کردن
trance
U
باچالاکی حرکت کردن
spank
U
با سرعت حرکت کردن
clinch
U
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinches
U
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinching
U
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinched
U
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
to chip
[to chop off]
U
لپ پریده شدن
[کردن]
[با ضربه جدا کردن]
[تکه تکه یا ریز ریز کردن]
jibe
U
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
skulk
U
گروه دزدکی حرکت کردن
hulks
U
باسنگینی ورخوت حرکت کردن
jibed
U
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
belted
U
باشدت حرکت یا عمل کردن
fudge
U
فریفتن اهسته حرکت کردن
proceeded
U
رهسپار شدن حرکت کردن
move
U
حرکت کردن تکان خوردن
belt
U
باشدت حرکت یا عمل کردن
hulk
U
باسنگینی ورخوت حرکت کردن
fudged
U
فریفتن اهسته حرکت کردن
fudges
U
فریفتن اهسته حرکت کردن
skip
U
رقص کنان حرکت کردن
jibing
U
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibes
U
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
gibes
U
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
skipped
U
رقص کنان حرکت کردن
moves
U
حرکت کردن تکان خوردن
lobs
U
با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
wriggling
U
حرکت کرم وار کردن
wriggles
U
حرکت کرم وار کردن
zoomed
U
با صدای وزوز حرکت کردن
to tailgate the motorist in front
U
سر به دم حرکت کردن
[اصطلاح روزمره]
to fall down the river
U
باجریان رودخانه حرکت کردن
lobbing
U
با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
maneuver
U
حرکت دادن یاحرکت کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com