Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
peremptory challenge
U
رد عضو هیات منصفه به وسیله یکی از اصحاب دعوی بدون ذکر دلیل خاص
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
principal challenger
U
رد عضو هیات منصفه با دلیل قابل قبول
summing up
U
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summings up
U
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
exparte
U
قراری که دادگاه به درخواست یکی از اصحاب دعوی و بدون توجه به تمایل دیگری صادر میکند
perverse verdict
U
رای هیات منصفه که بدون توجه به راهنمایی قاضی دادگاه
open verdict
U
رای هیات منصفه حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
summary conviction
U
حکم محکومیت صادره ازدادگاه بخش بدون دخالت هیات منصفه
litigants
U
اصحاب دعوی
parties to a dispute
U
اصحاب دعوی
parties of dispute
U
اصحاب دعوی
parties
U
اصحاب دعوی
claimants
U
اصحاب دعوی
misjoinder
U
اتحاد ناصحیح وتبانی اصحاب دعوی
pre audience
U
ترتیب تقدم صحبت اصحاب دعوی در محکمه
jury
U
هیات منصفه
juries
U
هیات منصفه
forewoman
U
سخنگوی هیات منصفه
member of the jury
U
عضو هیات منصفه
verdicts
U
رای هیات منصفه
verdicts
U
تصمیم هیات منصفه
juror
U
عضو هیات منصفه
verdict
U
رای هیات منصفه
verdict
U
تصمیم هیات منصفه
foremen
U
سخنگوی هیات منصفه
foreman
U
سخنگوی هیات منصفه
jurors
U
عضو هیات منصفه
grand jury
U
هیات منصفه عالی
jury man
U
عضو هیات منصفه
grand juries
U
هیات منصفه عالی
challenging a juror
U
جرح عضو هیات منصفه
striking a jury
U
تعیین هیات منصفه با روش حذفی
struck
U
هیات منصفه تعیین شده باروش حذفی
panels
U
صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
panel
U
صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
inquisitions
U
نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
inquisition
U
نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
indict
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicted
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicts
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicting
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
riders
U
ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
rider
U
ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
summing up evidence
U
نطق اختتامیه وکیل در انتهای دادرسی که ضمن ان ادله ومدافعات خود را برای هیات منصفه شرح میدهد
discharges
U
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharge
U
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
special verdict
U
رای هیات منصفه در حالتی که حقایق موضوع مطروحه را ان چنان که برایشان ثابت شده است اعلام و اخذ تصمیم را به دادگاه بسپارند
challenges
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenged
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenge
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
presentment
U
اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
misdirection
U
در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود
for no p reason
U
بدون دلیل ویژه
on the impluse of the moment
U
بیخود بدون دلیل
simperer
U
خنده کننده بدون دلیل
dogmatism
U
افهار عقیده بدون دلیل
extrajudicial
U
بدون ارتباط به موضوع دعوی
non suit
U
ترک دعوی به وسیله خواهان
arrest of judgment
U
سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود
communication
U
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
charges
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
running down case
U
دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
free on board
U
بدون هزینه حمل تا روی وسیله نقلیه
missions
U
هیات اعزامی هیات تبلیغی
mission
U
هیات اعزامی هیات تبلیغی
dead weight
U
وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
auction sale without reserve
U
فروش به وسیله حراج بدون ذکر قیمت پایه
dead weights
U
وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
reliability
U
[توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
failure safety
U
[توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
unlimited
U
وسیله مسابقه بدون محدودیت از لحاظ حجم یا نوع موتور
seamless integration
U
فرایندشامل کردن وسیله بانرم افزارجدیددر سیستم بدون مشکل
standalone
U
که بدون نیاز به وسیله دیگر قابل کار کردن است
briefed
U
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
brief
U
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefest
U
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer
U
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
companions of the prophet
U
اصحاب پیامبر
specific address
U
آدرس ذخیره سازی که مستقیماگ و بدون تغییر به یک محل یا وسیله دستیابی دارد
one level address
U
آدرس ذخیره سازی که مستقیما و بدون تغییر به محلی از وسیله دستیابی دارد
absolute address
آدرس ذخیره سازی کامپیوتر که مستقیما و بدون تغییر به محل یا وسیله ای دستیابی دارد
first level address
U
آدرس فضای ذخیره سازی کامپیوتر که مستقیماگ و بدون تغییر به یک محل یا وسیله دستیابی دارد
actual address
U
آدرس ذخیره سازی کامپیوتری که مستقیما و بدون هر گونه تغییری به یک محل یا وسیله دستیابی دارد
asynchronous
U
انتقال داده بین دو وسیله که بدون هر گونه سیگنال زمانی قابل پیش بینی انجام میشود
practice plug
U
وسیله کوچک پلاستیکی یالاستیکی شبیه طعمه ولی بدون قلاب برای تمرین یامسابقه نخ اندازی
restitution of conjugal rights
U
دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
locals
U
اتصال مستقیم یا باس بین یک وسیله و پردازنده بدون هیچگونه مدار منط قی یا بافر یا رمزگشا در بین
local
U
اتصال مستقیم یا باس بین یک وسیله و پردازنده بدون هیچگونه مدار منط قی یا بافر یا رمزگشا در بین
calisthenics
U
ورزشهای سبک بدون وسیله ورزشهای سوئدی
chains
U
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain
U
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
asynchronous transmission
U
اطلاعات در فواصل زمانی بدون قاعده و نامنظم به وسیله قراردادن یک بیت شروع قبل از هر کاراکتر ویک بیت خاتمه پس از ان انتقال می یابند
sensor
U
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
enquiry
U
تقاضا برای داده یا اطلاع از وسیله یا پایگاه داده . دستیابی به داده در حافظه کامپیوتر بدون تغییر داده
cylinder
U
1-گروه شیارها روی دیسک . 2-شیارها روی یک وسیله چند دیسکه که بدون حرکت نوک خواندن / نوشتن قابل دستیابی است
cylinders
U
1-گروه شیارها روی دیسک . 2-شیارها روی یک وسیله چند دیسکه که بدون حرکت نوک خواندن / نوشتن قابل دستیابی است
pretends
U
دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretending
U
دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretend
U
دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
axle stub
U
اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
fet
U
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
trover
U
دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
dogmatic marxism
U
مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
trial jury
U
هیئت منصفه
petty jury
U
هیئت منصفه
jury
U
هیئت منصفه
juries
U
هیئت منصفه
jurors
U
عضو هیئت منصفه
assize
U
هیئت قضات یا منصفه
juror
U
عضو هیئت منصفه
special jury
U
هیئت منصفه مخصوص
grand juries
U
هیئت منصفه عالی
grand jury
U
هیئت منصفه عالی
without any reservation
U
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally
U
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
verdict
U
رای هیئت منصفه فتوی
forelady
U
زن سخنگو ورئیس درهیئت منصفه
petit jury
U
هیئت منصفه دوازده نفری
verdicts
U
رای هیئت منصفه فتوی
unformed
U
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
withdrawing a juror
U
حذف یکی از دوازده عضوهیات منصفه
pyx jury
U
هئیت منصفه عیارگیران داوران دینارسنج
embracery
U
جرم اعمال نفوذ در هیئت منصفه یا دادگاه
embraceor
U
متهم به اعمال نفوذ درهیئت منصفه یا دادگاه
flat
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently
U
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest
U
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
asynchronous
U
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawler
U
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawlers
U
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
looped
U
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
peripheral
U
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
contention
U
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
contentions
U
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loop
U
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loops
U
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
connectivity
U
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
true bill
U
اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
devices
U
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
built-in
U
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
device
U
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
simulating
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
tie down
U
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
daisy chain
U
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
Taoism
U
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
pleadings
U
افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
attaint
U
محکومیت قاضی یا عضوهیئت منصفه بعلت دادن رای غلط
trainer
U
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainers
U
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
immersion proof
U
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
body
U
هیات
councils
U
هیات
council
U
هیات
board
U
هیات
party
U
هیات
boarded
U
هیات
bodies
U
هیات
mission
U
هیات
corps
U
هیات
missions
U
هیات
daisy chain
U
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
to pack a jury
U
جورکردن و برگزیدن اعضای هئیت منصفه بدانسان که طرافداری از شخص بنماید
communication
U
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
fact finding body
U
هیات تحقیق
board of conciliation
U
هیات مصالحه
board of trutees
U
هیات امنا
cabinets
U
هیات دولت
arbitral tribunal
U
هیات تحکیم
legislatures
U
هیات مقننه
board of trustee
U
هیات امناء
legislature
U
هیات مقننه
directorate
U
هیات مدیره
directorates
U
هیات مدیره
cabint
U
هیات وزرا
the ministry
U
هیات وزیران
board of directors
U
هیات مدیره
board of directors
U
هیات نظار
cabinet
U
هیات دولت
managing committee
U
هیات رئیسه
delegations
U
هیات نمایندگان
council of ministers
U
هیات وزرا
deputation
U
هیات نمایندگان
diplomatic corps
U
هیات دیپلماتیک
diplomatic corps
U
هیات سیاسی
deputations
U
هیات نمایندگان
sovereign
U
هیات رئیسه
sovereigns
U
هیات رئیسه
delegation
U
هیات نمایندگان
council of ministers
U
هیات وزیران
consular corps
U
هیات کنسولی
legislative assembly
U
هیات مقننه
managing commission
U
هیات مدیره
managing committee
U
هیات مدیره
jury
U
هیات داوران
selection board
U
هیات گزینش
executive commission
U
هیات مجریه
executive commission
U
هیات رئیسه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com