English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
passive sonar U ردیاب غیر فعال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
active sonar U ردیاب فعال
Other Matches
donkey sonar U ردیاب صوتی هلی کوپتر ردیاب صوتی
active U هدف فعال خط مشی فعال
detector U ردیاب
detectors U ردیاب
probes U ردیاب
probed U ردیاب
probe U ردیاب
tracer U ردیاب
tracers U ردیاب
tether U لباس ردیاب
tracer element U عنصر ردیاب
tracing routine U روال ردیاب
electronic tag U لباس ردیاب
ankle bracelet U لباس ردیاب
sonar dome U کلاهه ردیاب
ankle monitor U لباس ردیاب
sonar U ردیاب صوتی
homing station U ایستگاه ردیاب دستگاههای هدایت مسیر هواپیما
homing device U رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
operational U فعال
upped U فعال
commissioned <adj.> U فعال
active cell U سل فعال
upping U فعال
go-ahead U فعال
energetic U فعال
strenuous U فعال
smacker U فعال
smacking U فعال
sthenic U فعال
active U فعال
astir U فعال
efective U فعال
snell U فعال
light footed U فعال
up U فعال
light foot U فعال
active aircraft U هواپیمای فعال
active cell U سلول فعال
active area U ناحیه فعال
active avoidance U اجتناب فعال
active balance U مانده فعال
activation barrier U سد فعال سازی
actuator U فعال کننده
actinic rays U اشعه فعال
activation U فعال کردن
activator U فعال ساز
active absorption U جذب فعال
activation U فعال سازی
active analysis U تحلیل فعال
active center U مرکز فعال
active centers U مراکز فعال
active sonar U سونار فعال
active stock U موجودی فعال
active therapy U درمان فعال
active vocabulary U واژگان فعال
active window U پنجره فعال
actual output U بازداده فعال
adrenergic U فعال شونده
out of action U غیر فعال
optically active U فعال نوری
operating personnel U پرسنل فعال
cycle stock U موجودی فعال
enthalpy U حرارت فعال
active site U موضع فعال
active site U محل فعال
active program U برنامه فعال
active device U دستگاه فعال
active element U عنصر فعال
active file U پرونده فعال
active file U فایل فعال
active hydrogen U هیدروژن فعال
active index U ایندکس فعال
active index U شاخص فعال
active installation U تاسیسات فعال
active installation U قسمت فعال
active lines U خطهای فعال
active mine U مین فعال
hot money U پول فعال
semiactive U نیمه فعال
activate فعال کردن
active carbon U کربن فعال
active U فعال کنشی
inactive U غیر فعال
passives U غیر فعال
active force U نیروی فعال
acting U فعال کاری
kinetic energy U نیروی فعال
come alive <idiom> U فعال ماندن
passive U غیر فعال
activated U فعال کردن
trig U فعال سرحال
spirituous U فعال سرزنده
activate U فعال کردن
activate U فعال کردن
activates U فعال کردن
activating U فعال کردن
whip up <idiom> U فعال کردن
spiritous U فعال زنده
active fiscal policy U سیاست مالی فعال
arm U خط وط وقفه فعال شده .
deactivate U غیر فعال کردن
locked <adj.> <past-p.> U غیر فعال شده
active labor force U نیروی کار فعال
active sonar U رادار دریایی فعال
idle money U پول غیر فعال
euchromatin U بخش فعال کروماتین
nonoperating strength U پرسنل غیر فعال
disabled <adj.> <past-p.> U غیر فعال شده
blocked <adj.> <past-p.> U غیر فعال شده
commissioning the ship U فعال کردن کشتی
overactive U فوق العاده فعال
ce U تراشه فعال کننده
cationic U دارای کاتیون فعال
passive element U یکان غیر فعال
active zone of well U حوزه فعال چاه
active status U خط مشی فعال توپخانه
inactivate U غیر فعال کردن
activities U فعال یا مشغول بودن
reactivates U دوباره فعال کردن
activating effect of functional group U گروه فعال ساز
activated sludge U لجن فعال شده
activated diffusion U پخش فعال شده
activated complex U کمپلکس فعال شده
activated cathode U کاتد فعال شده
activated charcoal U ذغال فعال شده
activated charcoal U کربن فعال شده
activated carbon U ذغال فعال شده
activated carbon U کربن فعال شده
reactivating U دوباره فعال کردن
absorbo cel U سلولوز فعال شده
reactive current U جریان غیر فعال
activity U فعال یا مشغول بودن
reactivated U دوباره فعال کردن
reactivate U دوباره فعال کردن
pragmatic U فعال واقع بین
deactivates U غیر فعال کردن
deactivated U غیر فعال کردن
pragmatics U فعال واقع بین
active database U پایگاه دادههای فعال
go-getters U شخص فعال و زرنگ
go-getter U شخص فعال و زرنگ
go getter U شخص فعال و زرنگ
activation energy U انرژی فعال سازی
deactivating U غیر فعال کردن
surfactants U مواد فعال در سطح
surface active agents U مواد فعال در سطح
reactive power U توان غیر فعال
psychoactive drug U داروی فعال کننده روان
interrupts U خط وقفه که فعال شده است
field operating U فعال درصحرا رده صحرایی
man about town U مرد فعال اجتماعی وجهانی
passive U غیر فعال مطیع وتسلیم
interrupt U خط وقفه که فعال شده است
reticular activating system U دستگاه فعال ساز شبکهای
activation U فعال شدن کنش وری
lie by U غیر فعال باقی ماندن
passives U غیر فعال مطیع وتسلیم
passive fiscal policy U سیاست مالی غیر فعال
interrupting U خط وقفه که فعال شده است
activated methylene group U گروه متیلن فعال شده
nonstriker U یازیگری که در لحظاتی ازبازی فعال نیست
anaerobic U زنده و فعال بدون هوا واکسیژن
activating U فعال کردن بفعالیت پرداختن بکارانداختن
activated U فعال کردن بفعالیت پرداختن بکارانداختن
membrane keyboard U احساس کننده فشار را فعال میکند
to lie dormant U غیر فعال بودن [اصطلاح مجازی]
operating force U نیروهای حاضر به کار نیروی فعال
activates U فعال کردن بفعالیت پرداختن بکارانداختن
paper fed U که وقتی فعال میشود که کاغذ وارد آن شود
ascending reticular activating system U دستگاه فعال ساز صعودی ساخت شبکهای
to be out of action [because of injury] U غیر فعال شدن [بخاطر آسیب] [ورزش]
apparatus U شعبه زیرزمینی و مخفی فعال دستگاه وسیله
epo U Off Power Emergency مدار و دکمههای فعال کننده ان
standbys U قطعه پشتبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
standby U قطعه پشتبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
maskable U وقفهای که توسط ماسک وقفه قابل فعال شدن است
coacher U مامور علامت دادن ازمربی به توپزن فعال بیس بال
aras U system reticularactivating ascendingدستگاه فعال ساز صعودی ساخت شبکهای
viscosity valve U شیر کنترل در سیستم مایعات که توسط ویسکوزیته سیال فعال میشود
masks U کلمه داده در کامپیوتر که خط وط وقفهای که باید فعال می شوند را انتخاب میکند
direct coupled transistor logic U سیستم منطقی که منحصرا" ازترانزیستورها به عنوان عناصر فعال استفاده میکند
mask U کلمه داده در کامپیوتر که خط وط وقفهای که باید فعال می شوند را انتخاب میکند
unmount U برای آگاه کردن سیستم عامل از اینکه دیسک درایو فعال نیست
session U 1-زمان یک کار. 2-مدت زمانی که برنامه یا فرآیند اجرا میشود یا فعال است
edited U ترتیبی از حروف یا کلیدها که باید انتخاب شوند تا تابعی یا ویرایشگری فعال شود
edit U ترتیبی از حروف یا کلیدها که باید انتخاب شوند تا تابعی یا ویرایشگری فعال شود
sessions U 1-زمان یک کار. 2-مدت زمانی که برنامه یا فرآیند اجرا میشود یا فعال است
hottest U سخت افزار که همیشه فعال ست و در صورت خرابی سیستم به عنوان پشتیبان به کار می رود
interrupt U اصط لاحی در برنامه نویسی کامپیوتری که خط وط وقفهای که باید فعال شوند را انتخاب میکند
interrupting U اصط لاحی در برنامه نویسی کامپیوتری که خط وط وقفهای که باید فعال شوند را انتخاب میکند
interrupts U اصط لاحی در برنامه نویسی کامپیوتری که خط وط وقفهای که باید فعال شوند را انتخاب میکند
hot U سخت افزار که همیشه فعال ست و در صورت خرابی سیستم به عنوان پشتیبان به کار می رود
hotter U سخت افزار که همیشه فعال ست و در صورت خرابی سیستم به عنوان پشتیبان به کار می رود
autoexec bat U در DOS یک فایل دستهای است که هنگام روشن شدن کامپیوتر یا شروع مجدد کاردستگاه فعال میشود
child program U تابع یا برنامهای که توسط برنامههای دیگر فراخوانده می شوند و در حین اجرای برنامه دوم فعال می مانند
child process U تابع یا برنامهای که توسط برنامههای دیگر فراخوانده می شوند و در حین اجرای برنامه دوم فعال می مانند
sense probe U مکانیسم ورودی که نقاط حساس روی یک صفحه نمایش را فعال کرده و درنتیجه برای یک کامپیوترورودی تهیه کند
integrated circuit U مداری که همه قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک نیمه هادی کوچک قرار دارند به وسیله روشهای حکاکی و شیمیایی
head switching U فعال کردن نوک خواندن ونوشتن به هنگام خوانده ونوشته شدن اطلاعات توسط دستگاه ذخیره با دستیابی تصادفی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com