English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
synchronous reactance U راکتانس همزمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
processor U به صورت همزمان همزمان کار کند
reactance U راکتانس
line reactance U راکتانس خط
inductive reactance U راکتانس القایی
capacitive reactance U راکتانس فرفیتی
asynchronous reactance U راکتانس ناهمزمان
reactance tube U لامپ راکتانس
reactance factor U ضریب راکتانس
cyclic reactance U راکتانس حلقهای
protective reactor U راکتانس محافظ
net reactance U راکتانس خالص
capacitive reactance U راکتانس خازنی
electrode reactance U راکتانس الکترد
input reactance U راکتانس اولیه
condensive reactance U راکتانس خازن
inductive reactance U راکتانس سلفی
parallel U همزمان
contemporary U همزمان
contemporaries U همزمان
simultaneously U همزمان
isochrone U همزمان
synchronic U همزمان
paralleled U همزمان
synchronizer U همزمان گر
parallels U همزمان
paralleling U همزمان
coincidentally U همزمان
isochronous U همزمان
parallelled U همزمان
parallelling U همزمان
synchronous U همزمان
concurrent U همزمان
proportional U همزمان
simultaneous U همزمان
coincides U همزمان بودن
coincided U همزمان بودن
concurrent validity U اعتبار همزمان
coincide U همزمان بودن
synchronize U همزمان کردن
coinciding U همزمان بودن
synchronising U همزمان کردن
concurrent variation U تغییر همزمان
synchronised U همزمان کردن
synchronises U همزمان کردن
concentred elimination U حذف همزمان
concentred exchange U تبادل همزمان
concentred reaction U واکنش همزمان
synchronizing U همزمان سازی
concurrent execution U اجرای همزمان
concurrent operation U عملکرد همزمان
concurrent processing U پردازش همزمان
simultaneous processing U پردازش همزمان
concurrent reinforcement U تقویت همزمان
concurrent training U اموزش همزمان
synchronizes U همزمان کردن
synchroscope U همزمان نما
synchronous admittance U گذرایی همزمان
synchronous communication U ارتباط همزمان
synchronous condenser U خازن همزمان
concurrent U تقریباگ همزمان
synchronous phase advance U خازن همزمان
synchronous device U دستگاه همزمان
concurrent U همرو همزمان
concurrently U اجرای همزمان
synchronous impedance U ناگذرایی همزمان
synchronous machine U ماشین همزمان
synchronous motor U موتور همزمان
synchronous network U شبکه همزمان
synchronous operation U عملیات همزمان
synchronous speed U سرعت همزمان
synchronous telegraphy U تلگراف همزمان
synchronous transmission U مخابره همزمان
synchronous vibrator U لرزه گر همزمان
synchronous generator U مولد همزمان
synchrinized U همزمان بودن
synchronized sweep U روبش همزمان
synchronization U همزمان سازی
simultaneity U همزمانی همزمان
syncheronous communications U مخابره همزمان
synchronic U همگاه همزمان
synchronous transmission U انتقال همزمان
simultaneous extinction U خاموشی همزمان
selsyn U موتور همزمان
synchronizing separator U جداکننده همزمان سازی
simultaneous color television U تلویزیون رنگی همزمان
horizontal synchronizing U همزمان ساز افقی
held ball U گرفتن همزمان توپ
two way simultaneous operation U عملکرد همزمان دو طرفه
volley fire U پرتاب همزمان گلوله ها با هم
concurrent programming U برنامه نویسی همزمان
concurrent program execution U اجرای همزمان برنامه
synchronizing signal U پیام همزمان ساز
synchronizing torque U گشتاور پیچشی همزمان
binary synchronous communication U ارتباطات همزمان دودویی
synchronizing pulses U ضربههای همزمان سازی
acoustic synchronizer U همزمان ساز صوتی
compatability U قابلیت کار همزمان
synchronizer U دستگاه همزمان کننده
parallel U که همزمان ارسال شود
full duplex U پروتکل دوسوی همزمان
simultaneous input/output U ورودی و خروجی همزمان
coincident penalty U پنالتی همزمان دو تیم
paralleling U که همزمان ارسال می شوند
paralleled U که همزمان ارسال می شوند
paralleled U که همزمان ارسال شود
parallel U که همزمان ارسال می شوند
parallelled U که همزمان ارسال شود
parallelled U که همزمان ارسال می شوند
paralleling U که همزمان ارسال شود
parallelling U که همزمان ارسال می شوند
parallels U که همزمان ارسال شود
parallels U که همزمان ارسال می شوند
parallelling U که همزمان ارسال شود
duplexes U ارسال داده در دو جهت همزمان
duplex U ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
duplex U ارسال داده در دو جهت همزمان
synchronize U همزمان شدن با هم مطابق کردن
overlap processing U اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
color sync signal U پیام همزمان ساز رنگ
synchronizes U همزمان شدن با هم مطابق کردن
bisync U synchronouscommunication binaryارتباطات همزمان دودویی
synchronising U همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronised U همزمان شدن با هم مطابق کردن
burst U پیام همزمان ساز رنگ
bursts U پیام همزمان ساز رنگ
synchronises U همزمان شدن با هم مطابق کردن
simultaneous U باهم واقع شونده همزمان
duplexes U ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
mainframe computer U مانند تعداد عملوند همزمان
synchronizing limiter U لامپ مراقب همزمان سازی
simultaneous U آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
multiple foul U خطای همزمان چند بازیگرروی یک حریف
operand U عملوند همزمان با دستور بازیابی میشود
immediate U عملوندی که همزمان با دستور بازیابی میشود.
petri nets U مدل نمایش سیستمهای همزمان یا موازی
simultaneous U دو یا چند فرآیند که همزمان اجرا شوند
tandem U وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
doubled U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
synchronize U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
doubled up U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
synchronised U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronizes U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
tandems U وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
synchronising U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronises U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
coresident U دو یا چند برنامه که همزمان در حافظه اصلی هستند
simultaneous U ارسال داده و کدهای کنترل در دو جهت همزمان .
multi tasking U همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
parallelled U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
pseudostereo U ناوبری همزمان و هماهنگ موشک در سمت و ارتفاع
multitasking U همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
paralleling U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleled U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallels U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelling U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
interleaving U به طوری که در حین اجرا همزمان آماده می شوند
sdlc U Control Link SynchronousData کنترل پیونددادهای همزمان
isochronal U همزمان واقع شونده در فواصل منظم و مساوی
parallel U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
coordination U سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
multi programming U سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
alternated U که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
alternate U که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
parallelled U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
Glasgow School U [نامی برای معماری ها و طراحی های همزمان در گلاسکو]
mac U کد مخصوص که همزمان با پیام ارسال میشود برای صحت آن
parallelling U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
deal U قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
duplex U مدار الکترونیکی برای ارسال داده در دو جهت همزمان
paralleled U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
alternates U که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
duplexes U مدار الکترونیکی برای ارسال داده در دو جهت همزمان
macs U کد مخصوص که همزمان با پیام ارسال میشود برای صحت آن
deals U قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
paralleling U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
parallel U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
parallels U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
arithmetic U عمل ریاضی انجام شده توسط پردازنده همزمان
packaged U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
package U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
paralleling U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
multi tasking U توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرای دو یا چند برنامه همزمان
parallel U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
multitasking U توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرا دو یا چند برنامه همزمان
parallelled U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
pack U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packs U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
vector U پردازنده همزمان که روی یک سط ر یا ستون آرایه در هر لحظه کار میکند
concurrent jurisdiction U رسیدگی قضایی همزمان به چند جرم دادگاه الحاقی یاهمزمان
parallels U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
vectors U پردازنده همزمان که روی یک سط ر یا ستون آرایه در هر لحظه کار میکند
parallelling U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
chord keying U عمل انتخاب دو یا چند کلید همزمان برای انجام کاری
paralleled U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
packages U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
clocking U روشی برای همزمان کردن دو دستگاه فرستنده و گیرنده مخابراتی
secondary U کانال دوم که حاوی اطلاعات کنترلی ارسالی همزمان با داده باشد
free U حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
freeing U حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com