Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
degree
U
دیپلم یا درجه تحصیل
degrees
U
دیپلم یا درجه تحصیل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
diplomas
U
دیپلم
diploma
U
دیپلم
junior college
U
مدرسه فوق دیپلم
AA
U
فوق دیپلم در علوم انسانی
They dont recognize your high-school diploma here.
U
دیپلم دبیرستان شما را اینجا برسمیت نمی شناسند
beam attack
U
تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
shoulder patch
U
درجه روی بازوی درجه داران
elevation indicator
U
صفحه مدرج درجه طبلک درجه
sighting bar
U
ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
third class
U
درجه سوم بلیط درجه 3
superelevation
U
درجه ارتفاع درجه بلندی
third-class
U
درجه سوم بلیط درجه 3
securement
U
تحصیل
acquirement
U
تحصیل
acquisition
U
تحصیل
achievement
U
تحصیل
studying
U
تحصیل
acquistion
U
تحصیل
study
U
تحصیل
studies
U
تحصیل
schooling
U
تحصیل
achievements
U
تحصیل
obtaining
U
تحصیل
acquisitions
U
تحصیل
sighting leaf
U
ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
getting
U
تحصیل شده
earn
U
تحصیل کردن
he applied him self to study
U
مشغول تحصیل شد
impetration
U
تحصیل بدرخواست
earns
U
تحصیل کردن
gets
U
تحصیل شده
get
U
تحصیل شده
earned
U
تحصیل کردن
schoolfellow
U
تعلیم تحصیل
recoveries
U
تحصیل چیزی
graduation
U
فراغت از تحصیل
achieve
تحصیل کردن
educated
U
تحصیل کرده
recovery
U
تحصیل چیزی
nonresident
U
تحصیل مکاتباتی
school age
U
سن آغاز تحصیل
securer
U
تحصیل کننده
self taught
U
تحصیل کرده
s.for study
U
ذوق تحصیل
s.for study
U
میل به تحصیل
schools
U
تحصیل در مدرسه
school
U
تحصیل در مدرسه
school age
U
سالهای تحصیل
toi mug at
U
سخت تحصیل کردن
cultured
U
مهذب تحصیل کرده
serendipity
U
تحصیل نعمت غیرمترقبه
schoolable
U
مشمول تحصیل اجباری
to study for the bar
U
تحصیل حقوق کردن
to obtain permission
U
تحصیل اجازه کردن
school drop out
U
ترک تحصیل کرده
procuance
U
تحصیل چیزی خرید
ineducable
U
غیر قابل تحصیل
procuration
U
تحصیل چیزی خرید
earned income
U
درامد تحصیل شده
clerisy
U
طبقه تحصیل کرده
studiousness
U
عشق بخواندن یا تحصیل
to leave school
U
ترک تحصیل کردن
scoolable
U
مشغول تحصیل اجباری
etymologize
U
تحصیل علم اشتقاق کردن
to study persian
U
زبان فارسی تحصیل کردن
availability
U
سهولت و امکان تحصیل اعتبار
gains
U
حصول تحصیل منفعت کردن
gained
U
حصول تحصیل منفعت کردن
gain
U
حصول تحصیل منفعت کردن
grafts
U
از راه نادرستی تحصیل کردن
grafted
U
از راه نادرستی تحصیل کردن
graft
U
از راه نادرستی تحصیل کردن
wins
U
بدست اوردن تحصیل کردن
yuppies
U
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
dropout
U
کسی که ترک تحصیل میکند
yuppie
U
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
win
U
بدست اوردن تحصیل کردن
To neglect ones studies .
U
از تحصیل خود غافل ماندن ( شدن )
my unwillingness to study
U
بی میلی من نسبت بتحصیل بیزازی من از تحصیل
school and college ability test
آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
convocation
U
جشن پایان تحصیل جمعی دانشجویان
minor
U
در رشته ثانوی یا فرعی تحصیل کردن کماد
homecoming
U
عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
academia
U
حیطه ای از فعالیت ها و کار مرتبط با تحصیل در دانشگاه
homecomings
U
عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
alumni
U
پسریامردیکه دراموزشگاهی تحصیل کرده وازانجافارغ التحصیل شده
grafts
U
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
grafted
U
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
graft
U
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
brevet
U
درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
division police petty officer
U
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
master at arms
U
درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
safe conducts
U
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe-conducts
U
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conduct
U
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
co-eds
U
دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
co-ed
U
دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
co ed
U
دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
achieving
U
تحصیل کردن کسب موفقیت کردن
achieves
U
تحصیل کردن کسب موفقیت کردن
achieved
U
تحصیل کردن کسب موفقیت کردن
procure
U
تحصیل کردن جاکشی کردن
procuring
U
تحصیل کردن جاکشی کردن
studying
U
تحصیل کردن مطالعه کردن
procured
U
تحصیل کردن جاکشی کردن
procures
U
تحصیل کردن جاکشی کردن
studies
U
تحصیل کردن مطالعه کردن
get
U
حاصل کردن تحصیل کردن
study
U
تحصیل کردن مطالعه کردن
gets
U
حاصل کردن تحصیل کردن
getting
U
حاصل کردن تحصیل کردن
strike
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
proportion
U
درجه
copesetic
U
درجه یک
proportions
U
درجه
third-rate
U
درجه سه
mark
U
درجه
marks
U
درجه
echelon
U
درجه
third rate
U
درجه سه
rates
U
درجه
topnotch
U
درجه یک
gauged
U
درجه
gauges
U
درجه
gauge
U
درجه
echelons
U
درجه
gauge=gage
U
درجه
chinical t.
U
درجه
degree
U
درجه
clinical thermometer
U
درجه
copacetic
U
درجه یک
top hole
U
درجه یک
tophole
U
درجه یک
second class
U
درجه 2
scalage
U
درجه
first string
U
درجه یک
grades
U
درجه
gage
U
درجه
gauge glass
U
درجه اب
grade
U
درجه
ranks
U
درجه
run of the mine
U
بی درجه
ranked
U
درجه
pitch
U
درجه
nobby
U
درجه یک
first class
U
درجه یک
lengths
U
درجه
length
U
درجه
low grade
U
کم درجه
kyu
U
درجه
gage=gauge
U
درجه
second class
U
درجه دو
titles
U
درجه
just as well
<adv.>
U
به یک درجه
title
U
درجه
rate
U
درجه
rank
U
درجه
pitches
U
درجه
equally
<adv.>
U
به یک درجه
degrees
U
درجه
scale
U
درجه
top-notch
U
درجه یک
slap-up
U
درجه یک
number one
U
درجه یک
elevations
U
درجه
high-class
U
درجه یک
top
U
درجه یک
elevation
U
درجه
aquastat
U
درجه
second rate
U
درجه دو
second-rate
U
درجه دو
classy
U
درجه یک
calibrates
U
درجه بندی
quantum
U
درجه میزان
angle of elevation
U
زاویه درجه
first class
U
درجه اول
elevation stop
U
حد نهایی درجه
calibrated
U
درجه بندی
adjustability
U
درجه انطباق
baccslavreate
U
درجه شوالیه
adjusted elevation
U
درجه تنظیمی
baccalaureate
U
درجه باشلیه
advancement in rating
U
ارتقاء درجه
anti knock property
U
درجه اکتان
calibrate
U
درجه بندی
primed
U
درجه یک اغاز
degree of freedom
U
درجه ازادی
clumping
U
درجه سردوشی
clumps
U
درجه سردوشی
pip
U
درجه سردوش
gaduate
U
درجه دار
puny
U
درجه پست
clumped
U
درجه سردوشی
fuel grade
U
درجه سوخت
first water
U
درجه اول
calibrating
U
درجه بندی
fluidity
U
درجه سفتی
pipped
U
درجه سردوش
supremely
U
با علی درجه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com