English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6442 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hunt down U دنبال کردن و گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reopened U دنبال کردن
reopen U دنبال کردن
tracks U دنبال کردن
pursue U دنبال کردن
tracked U دنبال کردن
track U دنبال کردن
pursued U دنبال کردن
reopening U دنبال کردن
reopens U دنبال کردن
to give chase U دنبال کردن
trace U دنبال کردن
traced U دنبال کردن
traces U دنبال کردن
give chase U دنبال کردن
chased U دنبال کردن
course U :دنبال کردن
dogging U دنبال کردن
continues U دنبال کردن
chasing U دنبال کردن
courses U :دنبال کردن
dogs U دنبال کردن
continue U دنبال کردن
coursed U :دنبال کردن
chases U دنبال کردن
pursues U دنبال کردن
dog U دنبال کردن
chase U دنبال کردن
pursuing U دنبال کردن
pursues U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursuing U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursued U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
stick with <idiom> U دنبال کردن کاری
dog U مثل سگ دنبال کردن
to pursue a plan U نقشهای را دنبال کردن
dogging U مثل سگ دنبال کردن
To be on someone trail. To trace someone. U رد کسی را دنبال کردن
careerism U دنبال کردن شغل
run close U سخت دنبال کردن
dogs U مثل سگ دنبال کردن
To follow up (trace) a matter (case). U موضوعی را دنبال کردن
to run any one hard U کسیرا سخت دنبال کردن
to hang on the rear U برای حمله دنبال کردن
follow out U اخذ نتیجه دنبال کردن
track U دنبال کردن یک مسیر به درستی
tracked U دنبال کردن یک مسیر به درستی
philander U زن بازی کردن دنبال زن افتادن
tracks U دنبال کردن یک مسیر به درستی
practise or tice U دنبال کردن مشق دادن
rungs U تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
reoccupy U دنبال کردن دوباره بدست اوردن
run-down U تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
run down U تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
to keep at some work U د رکاری پافشاری کردن دنبال کاریراگرفتن
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
follow up U رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
follow through U چیزی را تا اخر دنبال کردن بانجام رسانی
rompish U مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
rompy U مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
prosecuted U دنبال کردن پیگرد کردن
followed U متابعت کردن دنبال کردن
follows U متابعت کردن دنبال کردن
chace U دنبال کردن شکار کردن
chase U دنبال کردن شکار کردن
prosecutes U دنبال کردن پیگرد کردن
prosecuting U دنبال کردن پیگرد کردن
chased U دنبال کردن شکار کردن
chases U دنبال کردن شکار کردن
chasing U دنبال کردن شکار کردن
prosecute U دنبال کردن پیگرد کردن
follow U متابعت کردن دنبال کردن
salami technique U کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
see about (something) <idiom> U دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
fail U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
failed U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
persistence U مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
inflames U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflame U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflaming U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
pursuits U تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
pursuit U تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
rearing U دنبال
rears U دنبال
philanderers U زن دنبال کن
philanderer U زن دنبال کن
parsmip nose U دنبال چه
attachment U دنبال
in the wake of U در دنبال
pursuits U دنبال
pickup artist U زن دنبال کن
pick-up artist U زن دنبال کن
reared U دنبال
pursuit U دنبال
player [American E] U زن دنبال کن
dangler U دنبال رو
pope's nose U دنبال چه
rear U دنبال
seized U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seize U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seizes U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
chasers U دنبال کننده
tandom connection U اتصال دنبال هم
pursuant U دنبال کننده
What are you looking for ? U دنبال چی؟ می گردی ؟
roil U دنبال هم دویدن
continuator U دنبال کننده
He is looking for trouble. U دنبال شر می گردد
chaser U دنبال کننده
graph follower U دنبال گر گراف
trackers U دنبال کننده
tracker U دنبال کننده
One must let sleeping dogs lie. U دنبال شر نباید رفت
pound the pavement <idiom> U دنبال کار گشتن
attends U از دنبال امدن منتظرشدن
attending U از دنبال امدن منتظرشدن
attend U از دنبال امدن منتظرشدن
look (someone) up <idiom> U به دنبال کسی گشتن
to run on chapters U فصل ها را دنبال هم انداختن
tagger U تنکه دنبال کننده
tows U دنبال خود کشیدن
let sleeping dogs lie <idiom> [دنبال دردسر نگرد]
hitch one's wagon to a star <idiom> U دنبال هدف رفتن
tow U دنبال خود کشیدن
follow in one's footsteps (tracks) <idiom> U دنبال روی دیگری
ask for trouble <idiom> U دنبال دردسر گشتن
phliander U دنبال زنی افتادن
to follow ones nose U دنبال قسمت خودرفتن
follow the ball U دنبال توپ فرستادن
circling U گرفتن احاطه کردن
holds U جا گرفتن تصرف کردن
obtain U گرفتن یا دریافت کردن
circles U گرفتن احاطه کردن
to smell out U گرفتن وپیدا کردن
obtained U فراهم کردن گرفتن
obtained U گرفتن یا دریافت کردن
obtains U فراهم کردن گرفتن
bevel U پخ کردن لبه گرفتن
surrendered U پس گرفتن و تبدیل کردن
surrender U پس گرفتن و تبدیل کردن
obtain U فراهم کردن گرفتن
educe U گرفتن استخراج کردن
circled U گرفتن احاطه کردن
circle U گرفتن احاطه کردن
strike root U ریشه کردن گرفتن
embrace U در بر گرفتن بغل کردن
surrenders U پس گرفتن و تبدیل کردن
engage U گرفتن استخدام کردن
embracing U در بر گرفتن بغل کردن
to fill up U گرفتن تکمیل کردن
fog U تیره کردن مه گرفتن
engages U گرفتن استخدام کردن
embraces U در بر گرفتن بغل کردن
hold U جا گرفتن تصرف کردن
obtains U گرفتن یا دریافت کردن
abalienate U منتقل کردن پس گرفتن
embraced U در بر گرفتن بغل کردن
fogs U تیره کردن مه گرفتن
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
sink one's teeth into <idiom> U با جدیت دنبال کاری رفتن
pursuit of happiness U به دنبال رضایت خاطر [خرسندی]
to pursue pleasure U دنبال خوش گذرانی رفتن
I'll look into the matter. U من موضوع را دنبال خواهم کرد.
look (something) up <idiom> U به دنبال کلمهای (دردیکشنری)گشتن
to always look for things to find fault with U همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
fool's errands U فرستادن دنبال نخود سیاه
fool's errand U فرستادن دنبال نخود سیاه
To go about ones business. U دنبال کار خود رفتن
I sent him on an errand. U اورا دنبال یک کاری فرستادم
run down <idiom> U انتقاد کردن ،ایراد گرفتن
ingurgitate U فرا گرفتن زیاد پر کردن
bath U ابتنی کردن حمام گرفتن
bathed U ابتنی کردن حمام گرفتن
mourns U ماتم گرفتن گریه کردن
embeds U دور گرفتن جاسازی کردن
mourned U ماتم گرفتن گریه کردن
borrows U وام گرفتن اقتباس کردن
hugging U بغل کردن محکم گرفتن
employ U مشغول کردن بکار گرفتن
gather U نتیجه گرفتن استباط کردن
to get to U شروع کردن دست گرفتن
rise U ترقی کردن سرچشمه گرفتن
fine U جریمه گرفتن از صاف کردن
embed U دور گرفتن جاسازی کردن
mourn U ماتم گرفتن گریه کردن
hug U بغل کردن محکم گرفتن
occupies U مشغول کردن به کار گرفتن
take on U گرفتن کارگر هیاهو کردن
occupy U مشغول کردن به کار گرفتن
occupying U مشغول کردن به کار گرفتن
borrowed U وام گرفتن اقتباس کردن
hugged U بغل کردن محکم گرفتن
to go to school to U یاد گرفتن یا تقلید کردن از
follow through U گرفتن زه پس از رها کردن تیر
borrow U وام گرفتن اقتباس کردن
conclude U نتیجه گرفتن استنتاج کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1گج
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com