Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
forborne
U
دست برداشتن تحمل کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transcribes
U
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribed
U
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribing
U
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribe
U
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
too much of a good thing
U
غیر قابل تحمل تحمل ناپذیر
withstood
U
تحمل کردن
abhide
U
تحمل کردن
lie down under
U
تحمل کردن
undergoes
U
تحمل کردن
withstands
U
تحمل کردن
withstanding
U
تحمل کردن
thole
U
تحمل کردن
withstand
U
تحمل کردن
put up with
U
تحمل کردن
vasbyt
U
تحمل کردن
undergo
U
تحمل کردن
undergoing
U
تحمل کردن
stand
U
تحمل کردن
undergone
U
تحمل کردن
to give support to
U
تحمل کردن
endure
U
تحمل کردن
support
U
تحمل کردن
suffers
U
تحمل کردن
experiences
U
تحمل کردن
experience
U
تحمل کردن
dree
U
تحمل کردن
dure
U
تحمل کردن
keep up
U
تحمل کردن
suffered
U
تحمل کردن
endures
U
تحمل کردن
endured
U
تحمل کردن
suffer
U
تحمل کردن
sit down under
U
تحمل کردن
bide
U
تحمل کردن
tolerate
U
تحمل کردن
sustained
U
تحمل کردن
to bear out
U
تحمل کردن
sustain
U
تحمل کردن
experiencing
U
تحمل کردن
tolerating
U
تحمل کردن
tolerates
U
تحمل کردن
tolerated
U
تحمل کردن
sustains
U
تحمل کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
outstand
U
بیشتر تحمل کردن
to live through something
U
چیزی را تحمل کردن
stomach
U
اشتها تحمل کردن
stomached
U
اشتها تحمل کردن
stomaching
U
اشتها تحمل کردن
stomachs
U
اشتها تحمل کردن
force
U
قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
forcing
U
قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
forces
U
قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
comporting
U
جور بودن تحمل کردن
comported
U
جور بودن تحمل کردن
bears
U
تاب اوردن تحمل کردن
to champ the bit
U
چیزیرابابی صبری تحمل کردن
comport
U
جور بودن تحمل کردن
to suffer a loss
U
ضر ر دادن تحمل خسارت کردن
stick
U
پیچ درکار تحمل کردن
to sustain a loss
U
ضر ردادن تحمل خسارت کردن
comports
U
جور بودن تحمل کردن
bear
U
تاب اوردن تحمل کردن
commandeered
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
have half a mind
<idiom>
U
احساس وسوسه کردن بیشتر از تحمل نداشتن
open
U
برداشتن پوشش یا باز کردن در
photographing
U
عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
warps
U
منحرف کردن تاب برداشتن
photographed
U
عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
photographs
U
عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
warped
U
منحرف کردن تاب برداشتن
warp
U
منحرف کردن تاب برداشتن
take off
U
برداشتن پرواز کردن هواپیما
opened
U
برداشتن پوشش یا باز کردن در
photograph
U
عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
opens
U
برداشتن پوشش یا باز کردن در
split
U
ترک برداشتن تقسیم کردن
to have your share of something
[negative]
U
چیزی
[بدی]
را اجبارا تحمل کردن
[باران یا سرزنش]
lops
U
باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
removal
U
از بین بردن برداشتن پیاده کردن
lop
U
باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
lopping
U
باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
notate
U
یادداشت برداشتن یاد داشت کردن
lopped
U
باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
to stand the racket
U
ازعهده ازمایش برامدن تحمل سختی وامتحان کردن بردباری
bear
U
تقبل کردن تحمل کردن
brooking
U
تحمل کردن سازش کردن
bears
U
تقبل کردن تحمل کردن
brooked
U
تحمل کردن سازش کردن
brook
U
تحمل کردن سازش کردن
brooks
U
تحمل کردن سازش کردن
to d. up a liquid
U
مایعی را باچمچه ومانندان برداشتن یا خالی کردن
to make a long arm
[برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
wheel load
U
فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
vasectomies
U
عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن
vasectomy
U
عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن
fan
U
بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
fanning
U
بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
fans
U
بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
fanned
U
بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
decollate
U
جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
tolerance
U
تحمل
endurance
U
تحمل
tolerances
U
تحمل
toleration
U
تحمل
enduringness
U
تحمل
longanimity
U
تحمل
good humor
U
تحمل
passiveness
U
تحمل
sustainable
U
قابل تحمل
unbearably
U
تحمل ناپذیر
tolerator
U
تحمل کننده
expected time
U
زمان تحمل
unbearable
U
تحمل ناپذیر
defrayal
U
تحمل هزینه
good humouredly
U
با صبر و تحمل
impossible
[colloquial]
<adj.>
U
تحمل ناپذیر
take it
<idiom>
U
تحمل مشکلات
impassibility
U
تحمل ناپذیری
forbore
U
تحمل کرد
tolerable
U
تحمل پذیر
supportable
U
قابل تحمل
frustration tolerance
U
تحمل ناکامی
bearing capacity
U
قدرت تحمل
bearing capacity
U
فرفیت تحمل
tolerable
U
قابل تحمل
bearing capacity
U
گنجایش تحمل
fault tolerance
U
تحمل نقص
forbearance
U
تحمل امساک
intolerance
U
عدم تحمل
intolerable
U
تحمل ناپذیر
insufferable
U
تحمل ناپذیر
weathers
U
تحمل یابرگزارکردن
beyond bearing
U
غیرقابل تحمل
endurable
U
تحمل پذیر
insupportable
U
تحمل ناپذیر
intolerancy
U
عدم تحمل
weathered
U
تحمل یابرگزارکردن
tolls
U
تحمل خسارت
intolerability
U
تحمل ناپذیری
sufferable
U
تحمل پذیر
toll
U
تحمل خسارت
bearable
U
تحمل پذیر
tolling
U
تحمل خسارت
abiding
U
تحمل کننده
weather
U
تحمل یابرگزارکردن
intolerableness
U
تحمل نا پذیری
beyond bearing
U
تحمل ناپذیر
breaking load
U
حداکثر تحمل بار
bearingly
U
از روی تحمل و بردباری
tolerances
U
حدود قابل تحمل
intolerable
U
غیر قابل تحمل
fault tolerance
U
قدرت تحمل نقص
insufferably
U
بطور تحمل ناپذیر
taxpaying capacity
U
تحمل کل بار مالیات
borne
U
تحمل کرده یاشده
insupportably
U
بطور تحمل ناپذیر
stress tolerance
U
تحمل فشار روانی
intolerantly
U
بدون تحمل متعصبانه
tolerance
U
حدود قابل تحمل
gameness
U
طاقت تحمل مصائب
intolerably
U
بطور تحمل ناپذیر
unsustainable
<adj.>
U
غیر قابل تحمل
tolerably
U
بطور قابل تحمل
(can't) stand
<idiom>
U
تحمل نکردن،دوست نداشتن
tail boom
U
پایهای که سطوح دم را تحمل میکند
insufferable
U
تن در ندادنی غیر قابل تحمل
smooth something over
<idiom>
U
بهتریا قابل تحمل تر شدن
bearing
U
قسمت تحمل کننده بار
ties
U
عضو تحمل کننده کشش
tie
U
عضو تحمل کننده کشش
bete noire
U
ادم مزاحم وغیرقابل تحمل
at the top of one's bent
U
تا انجا که می توان تحمل کرد
i am out of p with it
U
دیگرنمیتوانم انرا تحمل کنم
includes
U
در برداشتن
to take up
U
برداشتن
ingather
U
برداشتن
ingether
U
برداشتن
removing
U
برداشتن
include
U
در برداشتن
removing
U
از جا برداشتن
to pull off
U
برداشتن
to pick up
U
برداشتن
to mop up
U
برداشتن
takes
U
برداشتن
take
U
برداشتن
pick up
U
برداشتن
flaws
U
مو برداشتن
glom
U
برداشتن
remove
U
برداشتن
moistening
U
نم برداشتن
countertrace
U
برداشتن از
sublate
U
برداشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com