English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
outguess U در حدس و گمان برتری داشتن بر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
believes U گمان داشتن
believe U گمان داشتن
believed U گمان داشتن
dubitation U گمان شک داشتن
outclass U برتری داشتن بر
one up <idiom> U برتری داشتن
excels U برتری داشتن بر
excelling U برتری داشتن بر
to have the pull of U برتری داشتن بر
excelled U برتری داشتن بر
outclassed U برتری داشتن بر
outclassing U برتری داشتن بر
outclasses U برتری داشتن بر
excel U برتری داشتن بر
outclassing U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclass U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassed U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclasses U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
opinion U گمان
opinions U گمان
guessed U گمان
guess U گمان
surmise U گمان
surmising U گمان
surmises U گمان
surmised U گمان
assumption U گمان
idea U گمان
ideas U گمان
thoughts U گمان
thought U گمان
guesses U گمان
impressions U گمان
impression U گمان
they suspect him of lying U گمان
conjecture U گمان
i suppose so U گمان میکنم
estimation U حدس گمان
i do not think so U گمان نمیکنم
doubt U گمان دودلی
estimations U حدس گمان
suppositions U گمان پندار
supposition U گمان پندار
suppose U گمان کردن
supposes U گمان کردن
supposing U گمان کردن
trusting U نیک گمان
think U گمان کردن
thinks U گمان کردن
aim U گمان جهت
aimed U گمان جهت
doubted U گمان دودلی
aims U گمان جهت
belief U ایمان گمان
conjecture U گمان بردن
supposable U گمان کردن
dubitate U گمان چیزنامعلوم
doubting U گمان دودلی
doubts U گمان دودلی
reckons U گمان کردن
reckon U گمان کردن
wis U گمان کردن
suspect U گمان کردن
reckoned U گمان کردن
suspects U گمان کردن
suspecting U گمان کردن
surmising U گمان بردن حدس
to believe wrong U اشتباه گمان کردن
surmise U گمان بردن حدس
surmised U گمان بردن حدس
think well of U خوش گمان بودن به
i have a hunch that U سخت گمان دارم که
to think ill of any one U نسبت به کسی بد گمان
surmises U گمان بردن حدس
open hearted U راست باز خوش گمان
i shoudel hardly think so U گمان نمیکنم اینطور باشد
hunch player U شرطبند از روی حدس و گمان
i suspect him to be a liar U گمان میکنم دروغگو باشد
momentum U برتری
superiority U برتری
priority U برتری
priorities U برتری
preferences U برتری
preponderance U برتری
preference U برتری
excellence U برتری
privilege U برتری
preemimence U برتری
pre eminence U برتری
paramountey U برتری
Excellencies U برتری
Excellency U برتری
advantage U برتری
paramountcy U برتری
precedence U برتری
supremacy U برتری
sinistrality U چپ برتری
primacy U برتری
hegemony U برتری
profits U برتری
profited U برتری
profit U برتری
Majesty U برتری
predomination U برتری
vantage U برتری
power U برتری
powering U برتری
unidextrality U یک سو برتری
powers U برتری
trancscendent U برتری
ecellency U برتری
powered U برتری
Majesties U برتری
transcendence U برتری
transcendence or cy U برتری
beat out U برتری
bark up the wrong tree <idiom> [درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
to think well of a person U درباره کسی خوش گمان بودن
laterality U برتری جانبی
transcends U برتری یافتن
supremacist U برتری گرای
overridden U برتری جستن بر
influence U برتری تفوق
influenced U برتری تفوق
dextrality U راست برتری
influencing U برتری تفوق
head start U فرصت برتری
influences U برتری تفوق
prominence U پیشامدگی برتری
fire superiority U برتری اتش
maritime lien U برتری دریایی
manual dominance U دست برتری
outreach U برتری یافتن
ocular dominance U چشم برتری
overrode U برتری جستن بر
overrides U برتری جستن بر
override U برتری جستن بر
eye dominance U چشم برتری
outvie U برتری جستن از
overmaster U برتری یافتن بر
overtop U برتری جستن از
mixed cerebral dominance U برتری نامتمایز مخ
transcending U برتری یافتن
headships U بزرگی برتری
absolute advantage U برتری مطلق
handedness U دست برتری
transcended U برتری یافتن
superiority U برتری قوا
antecede U برتری جستن
comparative advantage U برتری نسبی
supremacists U برتری گرای
ascendance U تفوق برتری
cerebral dominance U سو برتری نیمکره مخ
headship U بزرگی برتری
distinctions U برتری ترجیح
head starts U فرصت برتری
preminence U برتری علو
transcend U برتری یافتن
lateral dominance U برتری جانبی
predominancy U برتری علو
hemispherical dominance U برتری نیمکره
best U برتری جستن
distinction U برتری ترجیح
predominance U برتری علو
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
saliency U جلو امدگی برتری
salience U جلو امدگی برتری
right handedness U دست راست برتری
rate of time preference U نرخ برتری زمانی
humdingers U دارای برتری فاحش
pull U برتری جزئی و مختصر
manoptoscope U برتری سنج بینایی
upper hand U برتری دست بالا
pulls U برتری جزئی و مختصر
humdinger U دارای برتری فاحش
anti air U ضد برتری هوایی دشمن
to gain a over U برتری یاتفوق جستن بر
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
outdistanced U غلبه بر حریفان با برتری بسیار
look down on someone <idiom> U باحقارت واحساس برتری نگریستن
papalism U فرصاغراق امیزنسبت به برتری پاپ
teutonism U عقیده برتری نژادی المان
sovereignty U اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
outdistancing U غلبه بر حریفان با برتری بسیار
outdistance U غلبه بر حریفان با برتری بسیار
out maneuver U برتری مانور پیدا کردن
outdistances U غلبه بر حریفان با برتری بسیار
Santa Claus U شخص موهومی که کودکان گمان میبرند درشب عیدمیلادمسیح میاید
venriloquism U سخن گفتن بدانسان که گمان کنندصداازجای ....دهان بیرون میاید
to get the upper hand U برتری جستن تفوق پیدا کردن
vantage ground U زمین دارای برتری اتش و دید
pale face U سفید پوست لقبی است که گمان می کنندسرخ پوستان امریکایی بمردم سفیدپوست
set up U جلو برتری حریف را گرفتن پاس به یار ازادتر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com