Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
crank starter
U
درگیری فالایویل و چرخ دنده میل لنگ راه انداز میل لنگ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gear in
U
درگیری دو چرخ دنده
gear arrangment
U
نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده
heads up
U
در درگیری هوایی اعلام اینکه هواپیما دروضعیت لازم برای درگیری قرار ندارد
emergency scramble
U
درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
ungear
U
از دنده بیرون انداختن بی دنده کردن
average propensity to save
U
میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
pinioning
U
دنده پینیون دنده لایتناهی
pinion
U
دنده پینیون دنده لایتناهی
pinions
U
دنده پینیون دنده لایتناهی
spur gear
U
دنده مهمیزی دنده خاردار
epicyclic transmission
U
یک یاچند چرخ دنده که در داخل یاخارج چرخ دنده دیگری حرکت می کنند
saving institutions
U
موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
deflection board
U
طرح تیر خمپاره انداز میز تصحیح سمت خمپاره انداز
mortar report
U
گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
unintended saving
U
پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
rougher
U
دنده دنده کننده
oil gear
U
جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
engagements
U
درگیری
contretemps
U
درگیری
contentions
U
درگیری
contention
U
درگیری
engagement
U
درگیری
involvement
U
درگیری
mid wicket
U
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
engagement
U
درگیری با دشمن
brakes
U
قطع درگیری
brake
U
قطع درگیری
braked
U
قطع درگیری
self involvement
U
خود- درگیری
disengagement
U
قطع درگیری
braking
U
قطع درگیری
brush with the law
<idiom>
U
درگیری با قانون
engagements
U
درگیری با دشمن
rules of engagement
U
قوانین درگیری
jaw clutch coupling
U
درگیری دندانه
emergency scramble
U
درگیری اضطراری هواپیماها
cease engagement
U
درگیری را قطع کنید
set to
U
مشت بازی درگیری
set-to
U
مشت بازی درگیری
set-tos
U
مشت بازی درگیری
break off position
U
نقطه قطع درگیری
rules of engagement
U
روشهای درگیری پدافند هوایی
coupling
U
جفت شدگی اتصال درگیری
catalytic
U
ترغیب کننده دشمن به درگیری
sprocket
U
دنده چرخ زنجیرخور چرخ دنده
engagement control
U
کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
cease engagement
U
درگیری قطع هدف را تعقیب نکنید
tactical reconnaissance
U
براوردموقعیت رزمی در حالتی که درگیری نزدیک است
liners
U
باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
gate
U
فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
gates
U
فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
liner
U
باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
few
U
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
fewer
U
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
fewest
U
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
igo
U
علامت من پست گشتی خود راترک می کنم در درگیری هوایی
bullying
U
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bullies
U
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bully
U
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bullied
U
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
heading crossing angle
U
زاویه بین سمت مسیرهواپیمای رهگیر و هواپیمای هدف در لحظه درگیری
armed peace
U
حالتی که دولتهابدون درگیری نظامی خود رابرای جنگ احتمالی اماده می کنند
tied on
U
در درگیری هوایی یعنی هواپیمای یاد شده داخل ارایش قسمت من است
target discrimination
U
قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
scrambling
U
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scramble
U
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambled
U
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambles
U
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
pounces
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
gear
دنده
strictest
U
یک دنده
geap
U
دنده
drives
U
دنده
stricter
U
یک دنده
slats
U
دنده ها
strict
U
یک دنده
rib
U
دنده
drive
U
دنده
geared
U
دنده
costa
U
دنده
spare ribs
U
سر دنده
slat
U
دنده ها
gears
U
دنده
hard-nosed
U
یک دنده
dependum
U
ته دنده
tackles
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
aircraft scrambling
U
دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
thread
U
دنده پیچ
steering gear
U
دنده فرمان
steering gear
U
دنده سکان
sprocket
U
دنده زنجیر
threads
U
دنده پیچ
gearing
U
جعبه دنده
transmissions
U
جعبه دنده
transmission
U
جعبه دنده
planetary gear
U
دنده خورشیدی
gearboxes
U
جعبه دنده
cogs
U
دنده چرخ
cog
U
دنده چرخ
geared
U
جعبه دنده
pinioning
U
جرخ دنده
frame
U
دنده عرضی
shifting lever
U
دسته دنده
pinions
U
جرخ دنده
gearshifts
U
دنده عوض کن
gearshifts
U
میله دنده
gearshift
U
دنده عوض کن
pinion
U
جرخ دنده
rib
U
دنده میله
gear
U
جعبه دنده
gearbox
U
جعبه دنده
rib
U
گوشت دنده
spur gear
U
دنده ملخی
longitudinal
U
دنده طولی
geared
U
چرخ دنده
gear
چرخ دنده
gears
U
جعبه دنده
stave
U
دنده بشکه
gearshift
U
میله دنده
drive mechanism
U
جعبه دنده
ratchet
U
دنده جغجغه ای
gear box
U
جعبه دنده
dependum angle
U
زاویه ته دنده
cogwheel
U
چرخ دنده
jackshaft
U
دنده عقب
worm gear
U
دنده مورب
gears
U
چرخ دنده
worm gear
U
دنده مارپیچی
wheelwork
U
چرخ دنده
cogged wheel
U
چرخ دنده
cramwheel
U
دنده کرامویل
chop
U
گوشت دنده
cramwheel
U
دنده مخروطی
high speed
U
دنده سریع
stick shift
U
دسته دنده
external thread
U
دنده خارجی
cross-rib
U
دنده ی قوس
gear wheel
U
چرخ دنده
french chop
U
گوشت دنده
spareribs
U
گوشت دنده
cog wheel
U
چرخ دنده
cog
[cogwheel]
U
چرخ دنده
gear case
U
جعبه دنده
gear level
U
دسته دنده
ribbed
U
دنده دار
grooved
U
دنده دار
bendix
U
دنده استارت
cog wheels
U
چرخ دنده ها
cogwheels
U
چرخ دنده ها
bendix
U
دنده بندیکس
gearwheels
U
چرخ دنده ها
gear wheels
U
چرخ دنده ها
timber
U
دنده عرضی
pinwheel
U
چرخ دنده
bevel gear
U
دنده کرامویل
cogged wheels
U
چرخ دنده ها
sheaths
U
تیزی دنده
jackshaft
U
دنده دو در اتومبیل
laticostate
U
دنده پهن
low gear
U
دنده کندکن
gear cutter
U
دنده تراش
transmission case
U
جعبه دنده
gearwheel
U
چرخ دنده
top radius
U
گردی سر دنده
toothed wheel
U
چرخ دنده
reverse gear
U
دنده معکوس
reverse gears
U
دنده معکوس
sheath
U
تیزی دنده
bevel gear
U
دنده مورب
combats
U
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
action report
U
گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
combat
U
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combated
U
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combating
U
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
gear assembly
U
مجموعه چرخ دنده ها
quick change gearbox
U
جعبه دنده نورتون
gear case
U
پوسته جعبه دنده
gear change box
U
جعبه تعویض دنده
rachet
U
ضامن چرخ دنده
it serves him right
U
دنده اش هم نرم شود
magnetic gear shift
U
دسته دنده مغناطیسی
bevel gearing
U
گیربکس دنده مخروطی
gear friction
U
اصطکاک چرخ دنده
gear cutting
دنده تراشی
[مهندسی]
pair of gears
U
زوج چرخ دنده
gear quadrant
U
ماهک جعبه دنده
planetary gear
U
جعبه دنده خورشیدی
planetary gear
U
چرخ دنده سیارهای
nut
U
چرخ دنده ساعت
bevel gear
U
چرخ دنده مخروطی
bevel gear drive
U
جعبه دنده مخروطی
gear ratio
U
نسبت چره دنده ها
gears
U
پوشش دنده دار
grub screw
U
میله دنده دار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com