English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
co ed U دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
co-ed U دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
co-eds U دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
complex U مختلط
complexes U مختلط
coeducational U مختلط
mixed U مختلط
farraginous U مختلط
mix U مختلط
composite U مختلط
mixes U مختلط
combined U مختلط
composite U یکان مختلط
complex power U توان مختلط
complex circuit U مدار مختلط
coeducation U اموزش مختلط
composite unit U یکان مختلط
mixed economies U اقتصاد مختلط
mixed economy U اقتصاد مختلط
complex impedance U ناگذرایی مختلط
mixed strategy U استراتژی مختلط
hybrid rocket U راکت مختلط
mixed system U نظام مختلط
complex number U اعداد مختلط
medleys U مختلط رنگارنگ
medley U مختلط رنگارنگ
omnibus test U ازمون مختلط
mixed reinforcement U تقویت مختلط
composite squadron U اسکادران مختلط
individual medley U شنای مختلط
mixed U یکان مختلط
mixed doubles U دونفره مختلط
complex number U عدد مختلط
mixed goods U کالاهای مختلط
mixed government U حکومت مختلط
complex admittance U گذرایی مختلط
complex number U عدد مختلط [ریاضی]
complex plane U صفحه مختلط [ریاضی]
endowment assurance U بیمه عمر مختلط
multiple drill U تمرین چندکاره یا مختلط
assemblage of Order U ستون بندی مختلط
Complex analysis U آنالیز مختلط [ریاضی]
medley U قطعه موسیقی مختلط
theory of functions of a complex variable U آنالیز مختلط [ریاضی]
individual medleyist U شناگر شنای مختلط
symmetallism U سیستم دو فلزی مختلط
medleys U قطعه موسیقی مختلط
versatile U متحرک متنوع و مختلط
mixed capitalism U سرمایه داری مختلط
joint stock partnership U شرکت مختلط سهامی
medleyist U شناگر شنای مختلط
mixed policy U بیمه نامه مختلط
coeducation U اموزش وپرورش مختلط
z-plane U صفحه مختلط [ریاضی]
medley U شنای مختلط 002 تا 004متر
complex conjugate U عدد مزدوج مختلط [ریاضی]
medleys U شنای مختلط 002 تا 004متر
limited partnership U شرکت مختلط غیر سهامی
complex analytic function U تابع تحلیلی [مختلط] [ریاضی]
Eurasians U از نژاد مختلط اروپایی واسیایی
Eurasian U از نژاد مختلط اروپایی واسیایی
hybrid propulation U نیروی پیش برنده مختلط
limited partnership U شرکت مختلط غیر سهامی مضاربه
complex absolute value function U تابع مختلط قدر مطلق [ریاضی]
mixed doubles U پینگ پنگ یاتنیس 2 نفره مختلط
mixtilineal U دارای خطهای راست و کج مختلط الخطوط
lingua franca U زبان امیخته با زبانهای دیگر گویش مختلط
amerind U نژاد مختلط امریکایی و سرخ پوست یا اسکیمو
lingua francas U زبان امیخته با زبانهای دیگر گویش مختلط
composite squadron U گردان سوار زرهی یا هلی کوپتر مختلط
mixed school U اموزشگاه مختلط اموزشگاهی که پسران ودختران با هم درس می خوانند
inserted grouping U میدان دید مخلوط رادار منطقه کاوش مختلط
scalar U متغیری که حاوی مقدار ثابت ونه نوع داده مختلط میباشد.
medley relay U مسابقه شنای امدادی مختلط 4 در001 متر دو امدادی بامسافتهای مختلف
combined staff U ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
motley U مختلط لباس رنگارنگ دلقک ها لباس چهل تکه
combined arms army U ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
groupie U دختری که به امید آشنایی با هنر پیشگان یا ورزشکاران و غیره آنها را از مکانی به مکان دیگر تعقیب میکند
groupies U دختری که به امید آشنایی با هنر پیشگان یا ورزشکاران و غیره آنها را از مکانی به مکان دیگر تعقیب میکند
dropout U کسی که ترک تحصیل میکند
Deans U رئیس کلیسا یادانشکده
Dean U رئیس کلیسا یادانشکده
acodemian U عضوانجمن دانش عضوفرهنگستان عضودانشگاه یادانشکده
public schools U مدارس عمومی
public schools U مدارس دولتی
step daughter U نا دختری
daughterhood U دختری
girlhood U دختری
a comparison between European and Japanese schools U مقایسه ای بین مدارس اروپایی و ژاپنی
old school tie U سر سپردگیها و دوستیهای آموختگان این نوع مدارس
reformatory schools U کانون اصلاح وتربیت مدارس تهذیب مجرمین جوان
bank holiday U هر یک از تعطیلات رسمی که در آن مدارس و بانکها و غیره تعطیل هستند
head stock U راهنمای عملیات ورزشی دسته جمعی در مدارس وغیره
To be crazy about agirl . U کشته مرده دختری بودن
land girl n U دختری که کارهای صحرایی میکرد
resident school U مدارس حضوری یا مدارسی که شاگرد عملا در کلاس حاضر میشود
debutant U دختری که برای اولین مرتبه در جامعه وارد میشود
queen of U دختری که در بازیهای روزیکم می بعنوان ملکه برگزیده میشود
she was her putative daughter U اورا دختری فرض میکرد مشهور بودکه وی دختراوست
mail server U کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
to score with a girl <idiom> U موفق شدن در تلاش نزدیکی کردن با دختری [اصطلاح روزمره]
new century schoolbook U نوعی طرح حروف خوانا که جهت مجلات و کتابهای درسی مدارس طراحی شده است
taxi dancer U دختری که در کلاس رقص یاکاباره در مقابل پول بامشتریان دیگر میرقصد
antigone U دختری که همراه پدر نابینای خود به اتیکا رفت و تا زمان مرگ پدرش اورا خدمت کرد
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
dump U نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
acquistion U تحصیل
achievements U تحصیل
securement U تحصیل
studies U تحصیل
acquisitions U تحصیل
acquirement U تحصیل
achievement U تحصیل
acquisition U تحصیل
study U تحصیل
studying U تحصیل
obtaining U تحصیل
schooling U تحصیل
recovery U تحصیل چیزی
get U تحصیل شده
he applied him self to study U مشغول تحصیل شد
earns U تحصیل کردن
securer U تحصیل کننده
school U تحصیل در مدرسه
school age U سالهای تحصیل
school age U سن آغاز تحصیل
gets U تحصیل شده
getting U تحصیل شده
recoveries U تحصیل چیزی
impetration U تحصیل بدرخواست
schools U تحصیل در مدرسه
educated U تحصیل کرده
s.for study U ذوق تحصیل
graduation U فراغت از تحصیل
schoolfellow U تعلیم تحصیل
earn U تحصیل کردن
s.for study U میل به تحصیل
nonresident U تحصیل مکاتباتی
achieve تحصیل کردن
self taught U تحصیل کرده
earned U تحصیل کردن
degrees U دیپلم یا درجه تحصیل
earned income U درامد تحصیل شده
degree U دیپلم یا درجه تحصیل
procuration U تحصیل چیزی خرید
procuance U تحصیل چیزی خرید
to leave school U ترک تحصیل کردن
to obtain permission U تحصیل اجازه کردن
to study for the bar U تحصیل حقوق کردن
clerisy U طبقه تحصیل کرده
toi mug at U سخت تحصیل کردن
scoolable U مشغول تحصیل اجباری
ineducable U غیر قابل تحصیل
schoolable U مشمول تحصیل اجباری
serendipity U تحصیل نعمت غیرمترقبه
cultured U مهذب تحصیل کرده
studiousness U عشق بخواندن یا تحصیل
school drop out U ترک تحصیل کرده
repeater U وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
availability U سهولت و امکان تحصیل اعتبار
to study persian U زبان فارسی تحصیل کردن
gains U حصول تحصیل منفعت کردن
yuppie U جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
gained U حصول تحصیل منفعت کردن
etymologize U تحصیل علم اشتقاق کردن
gain U حصول تحصیل منفعت کردن
yuppies U جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
grafted U از راه نادرستی تحصیل کردن
graft U از راه نادرستی تحصیل کردن
grafts U از راه نادرستی تحصیل کردن
wins U بدست اوردن تحصیل کردن
win U بدست اوردن تحصیل کردن
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
convocation U جشن پایان تحصیل جمعی دانشجویان
school and college ability test آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
my unwillingness to study U بی میلی من نسبت بتحصیل بیزازی من از تحصیل
To neglect ones studies . U از تحصیل خود غافل ماندن ( شدن )
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
minor U در رشته ثانوی یا فرعی تحصیل کردن کماد
academia U حیطه ای از فعالیت ها و کار مرتبط با تحصیل در دانشگاه
homecoming U عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
homecomings U عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
alumni U پسریامردیکه دراموزشگاهی تحصیل کرده وازانجافارغ التحصیل شده
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
grafts U پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
graft U پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
grafted U پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com